اکثر خوانندگان این نوشتار حاضر نیستند چیزی را از یک کشاورز بنگلادشی یا دامدار اهل مالی بدزدند و هیچکدام هم حاضر به کشتن چنین فردی نخواهند شد. اما آنها درباره مسوولیتشان در قبال تغییرات اقلیمی چگونه میاندیشند؟...
تقریباً تمام فعالیتهای بشری نوعی تصاعد گازهای گلخانهای را به همراه دارد. گرمایش جهانی به زندگی افراد از جمله جمعیت زیادی از کشاورزان و دامداران مناطق محروم آسیب میزند. در شرایط وخیم، افزایش تناوب و شدت خشکسالی، سیل، طوفان و امواج گرمای ناشی از گرمایش جهانی جان انسانها را میگیرد. این داستان غمبار با گرم شدن سیاره زمین وخامت بیشتری پیدا میکند. آیا مصرفکنندگان ثروتمند غربی به این شکل خود را به قتل دیگران یا دزدی از آنها راضی کردهاند؟ بسیاری از مردم این پرسش را اغراقآمیز میدانند. آنها میگویند مگر هر فرد با کارهایش چقدر به سیاره آسیب میزند؟ یا چگونه میتوان به آن پرسش پاسخ داد، در حالی که اثر دقیق هر واحد گاز گلخانهای ناشناخته است؟ اما رابطه همبستگی میان تصاعد کربن و آبوهوای وحشتناک انکارناپذیر نیست. همچنین مصرفکنندگان ثروتمند غربی در طول زندگیشان تصاعد زیادی ایجاد میکنند. برآوردها از خسارات متفاوت هستند، اما هیچکدام میزان آن را بیاهمیت نمیداند. جان نالت (Nolt) فیلسوف دانشگاه تنسی در سال 2011 برآورد کرد که یک فرد معمولی آمریکایی متولد 1960 در طول زندگیاش آنقدر گاز گلخانهای متصاعد میکند که برای کشتن یک یا دو نفر کافی باشد. فیلسوفی دیگر به نام جان بروم عقیده دارد که یک فرد معمولی غربی زندگی انسانها را شش ماه کوتاهتر میکند. این برآورد ناراحتکننده میزان متوسط است. اگر یک خودرو پرمصرف برانید، منزل بزرگی را گرم یا خنک کنید یا زیاد با هواپیما به مسافرت بروید سهم شما بیشتر و بیشتر خواهد شد. آیا نمیتوان از افراد خواست که سهم خود را در این خسارات ادا کنند؟ این حقیقت که چنین باری برای برخی بسیار سنگین خواهد بود باعث نمیشود آنها را مستثنی کنیم. این مسوولیت با هر نوع نظریه اخلاقی همخوانی دارد. بعضی مکاتب فلسفی از قبیل فایدهگرایی در ازای نفع بزرگتر تقاضای زیادی از افراد دارند و بر نتیجه تمرکز دارند. حتی نظریههایی مانند انواع مختلف لیبرالیسم که اخلاقیات را در چهارچوب حقوق فردی قرار میدهند این وظیفه را به رسمیت میشناسند که نباید بدون دلیل به دیگران آسیب رساند. افراد زیادی کاهش تصاعد گازهای گلخانهای را وظیفه اخلاقی خویش میدانند. به عنوان مثال میتوان از گراهام باس، مهندس بازنشسته بریتانیایی، نام برد که عقیده دارد، تغییرات اقلیمی جهان را به سمت فروپاشی اقتصادی و جنگ پیش میبرد. او شخصاً ردپای کربنی خودش را به میزان زیادی کاهش داده است. خانه او در زمستان آنقدر سرد است که مهمانانش میپرسند، آیا آبگرمکن خراب شده است؟ او هر سال فقط دو کیلوگرم گوشت مصرف میکند و اصلاً سراغ گوشت گاو نمیرود. اما کسی که نگران اقلیم است تا چه اندازه میتواند مراقب خودش باشد؟ آقای باس چند سال قبل سفر با هواپیما را کنار گذاشت، با وجود اینکه پسرش در آن زمان در برزیل بود. اما همسرش نمیتوانست از دیدار فرزند صرفنظر کند. آقای باس همچنین تصمیم گرفت خودروهایی را که سوخت فسیلی مصرف میکنند کنار بگذارد. او نهتنها از دو ماشین آلایندهاش استفاده نکرد، بلکه پول داد تا آنها را اسقاط کنند تا کس دیگری هم نتواند آنها را براند. آقای بروم میگوید، از آنجا که تمام تصاعدها در طول ماندگاری هزارانساله در جو به گونهای به مردم آسیب میزنند ما وظیفه داریم یا جلوی سهم تصاعد خودمان را بگیریم یا آسیب به دیگران را جبران کنیم (او کاهش تصاعد دیگران یا جذب کربن از جو را روشی مناسب برای جبران کردن میداند). این منطق را میتوان بیشتر تعمیم داد. برخی افراد تصمیم میگیرند اصلاً بچهدار نشوند. گفته میشود یک مرد 30ساله بلژیکی صاحب دو فرزند در اوایل سال 2023 پس از یک بحث طولانی با روبات گفتوگو (Chatbot) درباره بهترین روشهای مهار گرمایش زمین به زندگی خودش پایان داد. چنین نمونههایی نادر هستند، اما نشان میدهند افرادی که به کربن اهمیت میدهند تا چه اندازه میتوانند استانداردهای سختگیرانهتری وضع کنند. هیچ فرد زندهای نمیتواند به طور کامل جلوی تمام تصاعدهایش را بگیرد و حتی پس از مرگش هم بدنش فاسد میشود و تصاعد ایجاد میکند. بنابراین باید این پرسش را مطرح کرد که هر فرد به طور منطقی چه میزان از تصاعد را میتواند به سیاره زمین تحمیل کند؟ برای پاسخ به این پرسش بدون تردید باید چند فرض مصلحتی را در نظر گرفت. اولین فرض این است که سیاره زمین چه مقدار گاز گلخانهای را میتواند تحمل کند؟ هر سطحی از گاز گلخانهای آسیب ایجاد میکند و اثرات گرمایش جهانی تاکنون وحشتناک بودهاند، بنابراین هر اندازه تصاعد بیشتر کاری احمقانه خواهد بود. میزان افزایش دمای جهانی در سال 2023 به 5 /1 درجه بالاتر از سطوح دوران قبل از صنعتی شدن رسید. قبلاً این میزان را بالاترین سطح قابل قبول میدانستیم. توافقنامه پاریس از همگان میخواهد که میزان افزایش کمتر از دو درجه باشد. فرض دوم باید حجم تصاعدی را برآورد کند که دمای زمین را تا آن اندازه بالا میبرد. این رقم مشخص نیست. اکثر دانشمندان اقلیم عقیده دارند، اگر قرار است افزایش دما کمتر از هدف دودرجهای باشد، انسانها تا سال 2070 فقط باید یک تریلیون تن دیاکسید کربن اضافی به جو تزریق کنند. اگر آن رقم را به تعداد سالهای باقیمانده تا آن زمان و سپس بر جمعیت زمین تقسیم کنیم به حجم تصاعد حدود دو تن میرسیم. این میزان مجاز تصاعدی است که هر فرد میتواند ایجاد کند، بدون آنکه سیاره را به سمت نابودی بکشاند. اگر میزان تصاعد سالانه آمریکا را بر جمعیت آن کشور تقسیم کنیم به عدد 15 تن به ازای هر فرد میرسیم. حتی سوئد ملاحظهکار هم سالانه 6 /3 تن تصاعد سرانه دارد. همچنین آمریکا و سوئد باید بار بخشی از سهم هشتتنی چین را بر دوش بکشند، چون کالاهای چینی بسیار زیادی خریداری میکنند. تنها کشورهای فقیر هستند که این استاندارد را رعایت میکنند. میانگین جهانی 7 /4 تن است. اگر شما در سال یک پرواز طولانی داشته باشید کل بودجه کربنی مربوط به گرمایش، خوراک، رانندگی یا پرواز برگشت را خرج کردهاید. اشتراک عادلانه هزینههای کاهش این تصاعدها به چه معنا خواهد بود؟ شاید بگویی که ثروتمندان به خاطر ثروتشان راحتتر میتوانند از پس هزینههای اضافی خودروهای برقی و پمپهای گرمایی برآیند. اما بسیاری از ساکنان کشورهای ثروتمند با وجود اینکه در مقایسه با مردم لائوس یا مالی رفاه بیشتری دارند نمیتوانند خودرو بنزینسوز یا آبگرمکن خود را با دستگاههای بهتر جایگزین کنند. سبد مصرفی سبز من بخشی از مشکل مربوط به مفهوم بودجه کربن آن است که افراد نمیتوانند حجم تصاعدی را که عامل آن هستند به طور کامل کنترل کنند. در اکثر جوامع نمیتوان بدون مشارکت در فعالیتهای کربنزا در زندگی روزمره مشارکت کرد. وقتی کیفیت حملونقل عمومی مناسب نباشد نمیتوان از خودرو شخصی چشم پوشید. اکثر مصرفکنندگان برق نمیتوانند بین برق تولیدشده از باد یا زغالسنگ دست به انتخاب بزنند. همچنین از آنجا که سوپرمارکتها محصولات کربنزا را از محصولات حامی اقلیم جدا نمیکنند نمیتوان فهمید که خرید کدام کالا بهتر است. حتی اگر بتوان با تحقیق زیاد بهترین گزینههای خرید را شناسایی کرد باز هم نمیتوان از مادری که در دو شغل کار میکند انتظار داشت برای هر خرید ساعتها وقت بگذارد تا مسیری را بپیماید که برای اقلیم مناسبتر است. همچنین نمیتوان او را مسوول آن ساختارهای اجتماعی دانست که هیچ راهی به جز ایجاد تصاعد را پیش پای او نمیگذارند. علاوه بر این به گفته جولیا نفسکی (Nefsky) از دانشگاه تورنتو، صحبت از بودجه کربن فقط در داخل یک سیستم تنظیمگری بزرگ معنا پیدا میکند. قطعاً هر فرد باید سهم خودش را ادا کند، اما شرح جزئیات اندازه آن سهم و چگونگی ادای آن بر عهده دولت است. این کار همانند تدوین قانون مالیات یک تصمیم سیاسی به شمار میآید. دیدگاههای مربوط به عدالت توزیعی میتواند طرح کلی را ارائه دهد، اما قادر به تعیین مقدار نیست. برخی اخلاقگرایان پا را از این هم فراتر میگذارند و میگویند که فقط باید دولت را مسوول مقابله با تغییرات اقلیمی دانست و افراد بیش از آنچه دولت بر آنها تحمیل میکند وظیفهای برای مهار تصاعدها ندارند. والتر آرمسترانگ از دانشگاه دوک میگوید، کسانی که دور دور کردن در یک ماشین شاسیبلند را محکوم میکنند درک کاملی از ماهیت تغییرات اقلیمی ندارند. هر تصاعد کوچک گازهای گلخانهای یک اثر کوچک به همراه ندارد، بلکه تریلیونها مورد تصاعد کوچک با هم انباشته میشود و یک اثر بزرگ پدید میآورند. نمیتوان اثر مشخصی را برای هر تصاعد کوچک تعیین کرد. مولکولهای دیاکسید کربن به گونهای در جو پراکنده میشوند که نمیتوانند جلوی خروج تمام گرما از جو را بگیرند. مجموع تصاعدهای یک جامعه است که آشکارا به کره زمین آسیب میزند. آسیب کلی بسیار بیشتر از مجموع تکتک آسیبهاست. آقای آرمسترانگ انکار نمیکند که افراد در قبال اقلیم وظایفی اخلاقی دارند، به ویژه موظفاند که دولتها را برای مقابله با آن زیر فشار بگذارند. اکثر فعالان اقلیمی بر این باورند که هرگاه بحث تغییرات اقلیمی مطرح میشود این وظیفه اصلی تکتک افراد است که با دولتها برای تغییر قوانین لابیگری کنند. به استدلال آنها اگر ساختارهای اجتماعی به افراد امکان کاهش تصاعد را نمیدهد منطقی است که برای تغییر آن ساختارها تلاش کنند. آقای باس مهندسی که به اسقاطکننده ماشین تبدیل شد، با وجود سبک زندگی زاهدانه و خرقهپوشی تفکری همراستا با این نظرات دارد. او نمیخواهد فردی موعظهگر به نظر برسد و میگوید، با وجود اینکه اعمال فشار بر دولت برای تشدید محدودیت تصاعدها امری اضطراری است، تلاشهای شخصی او فقط به وجدان خودش مربوط میشود. او در گذشته مهندس شرکت شل بود و علاوه بر انجام وظایفش بر روی توسعه سوختهای جایگزین کار میکرد. او که از ایجاد تحول از درون خسته شده بود به این نتیجه رسید که سیاستمداران و کسبوکارها بسیار آهسته پیش میروند و گذار بیدردسری که آنها برای رسیدن به کربن پایین در پی آن هستند دیگر امکانپذیر نیست، حتی اگر در گذشته احتمالی برای آن تصور میشد. آقای باس دو سال پیش به گروه فشار سبز «نفت را متوقف کنید» پیوست و فعالی اقلیمی شد. او در اعتراضاتی که جادهها را میبستند و ترافیک را مختل میکردند مشارکت داشت. به عقیده او این اقدامات به ازسرگیری مناظرههای سیاسی کمک میکند و طرفداران اعتدالگرای محیط زیست را به وسط جادهها میکشاند. بدون چنین اعتراضاتی دولت هیچگاه هدف دستیابی به تصاعد صفر خالص تا سال 2050 را در قانون نمیآورد. حتی با وجود تمرکز بر فعالیت به جای خویشتنداری و اقدامات شخصی باز هم همان پرسش قبلی باقی میماند؛ وظیفه افراد در جلوگیری از تغییرات اقلیمی دقیقاً تا چه اندازه الزامی است؟ آقای باس در انجام وظیفهاش کاملاً زیادهروی کرد. او در اعتراضات سال 2019 لندن به خاطر مسدود کردن یک بزرگراه دستگیر اما بهسرعت و بدون هیچ محکومیتی آزاد شد. دیگر فعالان اقلیمی محاکمه و در برخی موارد به خاطر اعتراضات اخلالگرانه زندانی شدند. آقای باس چیزی برای از دست دادن ندارد. او بازنشسته است و شغلی ندارد که آن را به خطر اندازد و مستمری خوبی دارد که میتواند به آن متکی باشد. این شرایط در مورد آلی راوی مصداق پیدا نمیکند. او قبلاً پرستار بهداشت روان در سازمان ملی سلامت بریتانیا بود و اکنون یکی از فعالان عضو گروه فشار «شورش علیه انقراض» است. او یکی از هشت زنی بود که در اعتراضات سال 2022 در ساختمان اصلی بانک جیپی مورگان دستگیر شد. آن بانک تامین مالی استخراج نفت و گاز زیادی را انجام میدهد. معترضان برچسبهایی را بر روی شیشههای ساختمان نصب کردند که بر روی آن نوشته بود، «در صورت بروز وضعیت اضطراری اقلیمی شیشه را بشکنید». سپس آنها شیشهها را خرد کردند. آلی به ایجاد خسارات جنایی متهم شد و قرار است محاکمه شود. اگر او گناهکار شناخته شود به چهار سال زندان محکوم خواهد شد. او برای تهیه دفاعیهاش تمام پساندازش را خرج کرد و کلی بدهی به بار آورد. از نظر خانم راوی، گرمایش جهانی مستقیماً سلامت و جان جوانان را تهدید میکند و این تهدید خاص مناطق دوردست نیست. او به عنوان مثال میگوید که هرچه بریتانیا مرطوبتر شود کپکهای بیشتری رشد میکنند و برخی انواع آنها میتوانند با ایجاد بیماریهای تنفسی جان کودکان را به خطر اندازند. به استدلال او، هرچه سیاره زمین گرمتر شود شمار کسانی که از این طریق مبتلا میشوند بالاتر میرود. او که سوگند خورده تا از زندگیها محافظت کند وظیفه خود میداند که برای پیشگیری از چنین فجایعی هر کاری که از دستش برمیآید انجام دهد. اما رفتار اکثر مصرفکنندگان جهان ثروتمند نشان میدهد که آنها حاضر نیستند به خاطر توقف گرمایش زمین از پرواز، گوشت و ماشینهای بنزینی چشمپوشی کنند، چه رسد به اینکه شغل یا آزادی خود را به خطر اندازند. بنابراین برخی فعالان اقلیمی تلاش میکنند افراد را توجیه کنند که رفتار سبز لزوماً به معنای زیرورو کردن همه چیز نیست. مردان سبز کوچک جاسپر لاند در یک جامعه سبز در یکساعتی کپنهاگ زندگی میکند. خانههای آنها کاملاً عایقبندی شدهاند. یک نیروگاه بادی برق پمپ حرارتی را تامین میکند که آب داغ و گرمایش را با کمترین تصاعد تهیه میکند. تاسیسات تصفیه طبیعی فاضلاب آن را به کود تبدیل میکند و جامعه اکثر مواد غذایی خود را از طریق کشاورزی و با حداقل آسیب به جو تولید میکند. در سالهای اول تشکیل جامعه، این پرسش که ساکنان تا چه اندازه باید سبز باشند سروصدای زیادی به پا کرد. برخی فقط خودروهای برقی را میپسندیدند و برخی دیگر مانعی برای استفاده از خودروهای بنزینسوز نداشتند. در حقیقت آن جامعه با این هدف طراحی شد که نمونهای عملی از زندگی سبز در جهان باشد. تقریباً نیمی از خانهها به مستاجران اختصاص یافت تا پیوستن به جامعه برایشان تعهد مالی ایجاد نکند. ساکنان بزرگسال موظفاند هفتهای دو ساعت برای جامعه کار کنند. آقای لاند میگوید که بازدیدکنندگان از مشاهده وضع عادی آنجا شگفتزده میشوند. اما موضوع و هدف اصلی این است: چه خدمتی میتوانید به محیط زیست بکنید بالاتر از اینکه ثابت کنید میتوان زندگی خوبی داشت بدون اینکه آسیب زیادی به کره زمین وارد کرد. منبع:تجارت فردا