تا عمر داشته باشم، بعید است مرداد 1404 را از یاد ببرم؛ ماهی که برای من کلی غم داشت و غصه. در این ماه پر رنج، شماری از بهترین دوستان و عزیزانم را از دست دادم. نمی خواهم قصه این دو سال را بازگو کنم، فقط همین چند هفته گذشته را به یاد می آورم، مثل فیلم غمگینی که جلوی چشمانم پخش می شود...
محسن جلالپور
تا عمر داشته باشم، بعید است مرداد 1404 را از یاد ببرم؛ ماهی که برای من کلی غم داشت و غصه. در این ماه پر رنج، شماری از بهترین دوستان و عزیزانم را از دست دادم و این روزها میترسم به تلگرام و واتسآپ سر بزنم؛ مبادا دوباره خبر از دست رفتن عزیزی منتشر شده باشد. دوستانم گله کردهاند که چرا قلمم این روزها فقط از تلخیها مینویسد، چرا پست هایم رنگ غم دارند. میخواهم بگویم، مگر این روزگار تلخ به من مجال دیگری میدهد؟ برای من که عمرم را صرف دوستی و دورهمی کردهام، این همه غم و از دست دادن، جز اندوه چیزی به جا نمیگذارد. زندگی انگار قانون نانوشته ای دارد. در دهههای اول و دوم، هر روز دری به سوی دوستی های تازه باز می شود؛ خنده ها و خاطره ها با یاران جدید شکل می گیرد. اما از دهه هفتم به بعد، انگار قصه عوض می شود. کم کم دفتر زندگی ورق می خورد و فصل خداحافظی ها از راه میرسد. این دو سال، برای من پر از این خداحافظی های تلخ بوده است. نمی خواهم قصه این دو سال را بازگو کنم، که نه دلم یاری می کند و نه مجال گفتن است. فقط همین چند هفته گذشته را به یاد می آورم، مثل فیلم غمگینی که جلوی چشمانم پخش می شود. نادر دادبخش عزیز، با آن لبخند همیشگی اش، رفت. جهانگیرخان ارجمند که حرفهایش همیشه بوی حکمت داشت، دیگر میان ما نیست. حسین آقای ودیعتی، با آن قلب مهربانش، امیرخان مظهری با معرفت و محبت بی دریغش و آقارضا بهرامی که خاطراتش هنوز در کوچه های ذهنم زنده اند، یکی یکی ما را تنها گذاشتند. همین چند روز پیش حاج آقا پسته، آن مرد بزرگ، دار فانی را وداع گفت. محمود آقا وفایی عزیز هم درگذشت. رفیق قدیمی و مدیری توانا که انگار هنوز صدایش در گوشم زنگ میزند. مردی که همواره خنده به لب داشت و در هر مسئولیتی با تمام توان تلاش کرد. باور کنید هر روز که خبری از رفتن رفیقی می رسد، انگار تکه ای از وجودم کنده می شود. شاهد این رفتن ها بودن، خیلی سخت است. هر کدام از رفقا که این دنیای بی معرفت را ترک می کنند، با رفتنشان، بخشی از خاطراتم را با خود می برند. انگار هر خداحافظی، قدمی به سوی آماده شدن برای سفر ماست که باقی مانده ایم. به خانواده همه این رفتگان، به ویژه حجت وفایی عزیز و خاندان محترمشان، از صمیم قلب تسلیت میگویم. روحشان شاد و یادشان گرامی