تحولات زیادی در جهان در حال رخدادن است که تحلیلگران سعی دارند بعضیهایش را به انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا ربط بدهند. بخوانید تا ببینید خطر ترامپیسمِ جهانی جدی هست یا نه...
یکی از کاهلانهترین روشها در زمینه تحلیل سیاسی را آنهایی دارند که نتایج انتخابات و مسائل سیاسی کشورهای مختلف را به هم ربط میدهند و به دنبال روایتی مشترک میگردند که از نظر خودشان بتواند امور بینالملل را توصیف کند. معمولاً افرادی که چنین نظراتی دارند با اصل تحولات در هر کشور آشنایی کافی ندارند و سعی میکنند هر موضوعی در جهان را با مسائل سیاسی آمریکا هم مقایسه کنند.
به همین خاطر است که وقتی نتیجه دو انتخابات اخیر در دو کشور مختلف در دو قاره مختلف - هلند و آرژانتین- منتشر شد، باز عدهای از تحلیلگران سعی کردند این دو موضوع را کنار هم بگذارند و افراد پیروز در این دو انتخابات یعنی خیرت ویلدرز (در هلند) و خاویر میلی (در آرژانتین) را که اتفاقاً مواضع پوپولیستی دارند کنار هم بگذارند و بعد هم آنها را به عرصه سیاسی آمریکا پیوند بزنند و آنها را دونالد ترامپهای جدید بنامند.
واقعیت این است که علت اتخاد چنین مواضعی این است که این دسته از تحلیلگران از روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ در آمریکا هراس دارند و راهی برای تجزیه و تحلیل علت اقبال مجدد به او در جامعه آمریکا هم ندارند و بنابراین باید این مسئله را به سایر تحولات جهانی پیوند بزنند. درواقع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ میلادی مسئله اصلی مورد توجه آنهاست.
نکته جالب ماجرا این است که پیروزی چهرههایی مثل خیرت ویلدرز در هلند و خاویر میلی در آرژانتین عملاً ربط خاصی به هم ندارد. در هلند علت پیروزی ویلدرز این بود که مردم حس کردند ارزشهای لیبرال مورد علاقهشان به دلیل افزایش مهاجرت مسلمانان به هلند دچار خدشه شده و بنابراین به اولین راهکاری که به ذهنشان رسید روی آورند؛ یعنی به سیاستمداری که مخالف سرسخت مهاجرت است و حزبش رای دادند. ویلدرز چندین سال و حتی دهه از فعالیت سیاسیاش را صرف همین کار کرده بود. از آن طرف هم در آرژانتین موضوع ابرتورم مطرح بود که اقتصاد این کشور را نابود کرده است و مردم چارهای ندیدند جز اینکه به رادیکالترین فرد در زمینه اقتصادی رای دهند تا شاید حداقل او بتواند کاری برای نجات اقتصاد آرژانتین بکند. این دو وضعیت هیچ کدام ربطی به دونالد ترامپ یا اوضاع سیاسی آمریکا ندارد.
قبلاً هم در عرصه سیاسی کشورهای دیگر با چهرههایی که به خاطر مواضع پوپولیستیشان به دونالد ترامپ شباهت داده میشدند مواجه شده بودیم. مشهورترین نمونهاش ژائیر بولسونارو رئیس جمهور برزیل و بعد هم ویکتور اوربان رئیس جمهور مجارستان بود. وضعیت امروز ویلدرز و میلی هم مثل همین رهبران دیگر درواقع به توانایی خودشان در کنترل مسایل داخلی بستگی دارد.
با این حال، تمایل به حرفزدن درباره «اوجگیری پوپولیسم در جهان» خیلی زیاد است. شکی نیست که این رویه مورد علاقه حامیان حزب دموکرات در آمریکا است چون آنها همیشه از روش هشداری علیه حزب جمهوریخواه استفاده میکنند و این هراس را در دل رایدهندگان میاندازند که اگر کاندیدای جمهوریخواه رای بیاورد چه و چه میشود. با این حال، اخیراً وضعیت اقبال عمومی به جو بایدن چنان وخیم شده که دیگر امید خاصی برای حزب دموکرات در انتخابات سال ۲۰۲۴ میلادی باقی نمانده است. جنگ غزه و حمایت از اسراییل هم میخ آخر را بر تابوت دولت او زد.
از همین موضوع هشدار و خطر میتوان به یک نتیجه جالب در مورد پیروزی همزمان خیرت ویلدرز و خاویر میلی نیز رسید. پیروزی آنها نشان میدهد که رایدهندگان دوست دارند به افرادی رای بدهند که درموردشان «هشدار» داده شده است. اینکه اسمش را پوپولیسم بگذارید یا آنتی گلوبالیسم، فرقی ندارد. دونالد ترامپ به سادهترین شکل شعارش را مطرح کرد: «آمریکا باید اول باشد» و عده زیادی از رایدهندگان هم به وضوح از همین حرف خوششان آمد. حالا همین روند در میان رایدهندگان در کشورهایی مثل آرژانتین یا هلند مشاهده شده است. آنها هم میخواهند بالاتر از هرچیزی، توجه به خودشان و کشورشان را ببینند یا حداقل این حس را به دست بیاورند.
با این حال در همین شرایط هم پیچیدگیهایی وجود دارد. مثلاً خیرت ویلدرز به عنوان سیاستمداری از راست افراطی شناخته میشود اما درعین حال لیبرال هم هست و میگوید مهاجرت با اهداف لیبرالی تطبیق ندارد. این هم موضوع دیگری است که به نظر رایدهندگان جذاب میآید و اعتماد آنها را جلب میکند. رایدهندگان میخواهند بفهمند که آیا مهاجرت علت اصلی بد شدن وضعیت اقتصادی و اجتماعیشان هست یا نه. و کسی که ممکن است این پاسخ را برایشان در آستین داشته باشد، سیاستمدار افراطی مثل خیرت ویلدرز است.
در چنین شرایطی، نخبگان سیاسی و فرهنگی اروپا ممکن است همچنان روی باز بودن مرزها تاکید داشته باشند اما از نظر رایدهندگان هلندی احتمالاً بهتر این است که اوضاع به سابق برگردد و مرزها بسته شود. شاید در چنین شرایطی علت بروز مشکلات حاد اقتصادی در اکثر کشورهای اروپایی هم روشن شود.
منبع: آیندهنگر