چه کسی در جنگ ایالات متحده و چین پیروز خواهد شد؟ هیچ کس نمیتواند با اطمینان بگوید. همانطور که یک بازیکن بیسبال زمانی گفت: «پیشبینی کردن دشوار است، بهویژه در مورد آینده.»...
جیمز هولمز، استاد استراتژی دریایی در کالج جنگ دریایی آمریکا و محقق مرکز نوآوری و جنگ نوین دانشگاه تکاوران دریایی در یادداشت جدید خود در نشنالاینترست میپرسد: چه کسی در جنگ ایالات متحده و چین پیروز خواهد شد؟ هیچ کس نمیتواند با اطمینان بگوید. همانطور که یک بازیکن بیسبال زمانی گفت: «پیشبینی کردن دشوار است، بهویژه در مورد آینده.»
و به خاطر داشته باشید که ورزش عرصهای است که به شدت تنظیم شده و برنامه ریزی دقیقی دارد. اگر نتوانید نتیجه یک مسابقه را پیشبینی کنید، واضح است که فقط نادانها در پیشبینی جدی نتایج جنگهای آینده عجله میکنند. هیچ داوری برای اجرای قوانین در میدان نبرد وجود ندارد. و اصلاً این بازی قوانین زیادی ندارد. در آینده، مانند جنگهای گذشته، رقابت تسلیحاتی میان جنگجویان مکاری خواهد بود که میخواهند اراده خود را بر یکدیگر تحمیل کنند. شانس، عدم قطعیت، مه جنگ، اصطکاک در چرخ دندههای نهادهای نظامی، و احساسات آزاردهنده در ستون نظامیان عواملی هستند که جنگ را از یک مسیر هموار یا قابل پیشبینی منحرف میکنند.
به طور خلاصه، آیندهبینی در وقایع رزمی هم بسیار مهم و هم دشوار است. به کسانی که نسبت به آینده اعتماد دارند اعتماد نکنید. با این حال، هیچ یک از اینها مسئولیت ما را در تلاش برای نگاهی اجمالی به خطوط کلی درگیریهای نظامی در غرب اقیانوس آرام سلب نمیکند.
پرورش اتحادها و ائتلافها
اول و مهمتر از همه، اغراق کردن درباره اهمیت متحدان و شرکا برای هر تلاش نظامی تحت رهبری ایالات متحده در این منطقه دشوار است. و همچنین تضمینی وجود ندارد که آنها از ابتدا به چنین تلاشی بپیوندند. پیمانهای دفاعی متقابل بین ایالات متحده و متحدان آسیایی مانند ژاپن، کره جنوبی و فیلیپین بالاترین سطح تعهدات امنیتی است، اما هیچ معاهدهای یکی از متحدان را مجبور نمیکند به دستور دیگری وارد جنگ شود –هر چقدر هم که شرایط دشوار باشد. چنین قراردادهایی، مانند پیمان آتلانتیک شمالی که زیربنای ناتو است، اعضا را متعهد میکند که حمله مسلحانه به یکی را حمله مسلحانه به همه تلقی کنند و در صورت وقوع حمله، روی این اساس با یکدیگر مشورت کنند. متحدان در مورد اینکه آیا و چگونه پاسخ میدهند رای میگیرند.
عمل - یا بیعملی آنها – میتواند تعیین کننده باشد.
همزمان که چین بیشتر سلطهگرا میشود، احتمال پایدار ماندن اتحادهای ایالات متحده افزایش مییابد. به هر حال، حفظ نفس، اساسی ترین انگیزهای است که جوامع بشری را به حرکت در میآورد. اتحاد و همبستگی بسیار مهم است، نه فقط به این دلیل که یک نیروی چند ملیتی هواپیماها، کشتیها و تسلیحات بیشتری برای ایستادن در برابر ارتش آزادیبخش خلق چین (PLA) دارد، بلکه به دلایل جغرافیایی. نیروهای ایالات متحده به هیچ وجه نمیتوانند به حفظ قدرت رزمی برتر در تنگه تایوان، دریای چین جنوبی یا دریای چین شرقی از گوام یا نقاطی در شرق آن امیدوار باشند. پایگاههای ایالات متحده از میدانهای جنگ احتمالی بسیار دور هستند. نیروهای ایالات متحده میتوانند از آنجا برای ارتش آزادیبخش خلق چالش ایجاد کنند، اما در بهترین حالت میتوانند حضوری ضعیف یا دورهای داشته باشند. چالش درست کردن برای چینی که نیروهای انبوه آن در نزدیکی خانه خود میجنگند و از تمام مزایای بازی در خانه استفاده میکنند کافی نیست. استبداد جغرافیا - و در نتیجه لجستیک - احتمال پیروزی آمریکا را از بین میبرد.
علاوه بر این، دسترسی به خاک متحد تاثیرات استراتژیک و عملیاتی دارد. بدون دسترسی به پایگاههای فیلیپین، کار نیروهای ایالات متحده برای مقابله با حملات در دریای چین جنوبی دشوار خواهند بود. بدون دسترسی به جزایر ژاپن، تفنگداران دریایی و نیروی دریایی نمیتوانند برای شناسایی، مکانیابی و هدف قرار دادن نیروهای متخاصم که قصد پیادهشدن در جزایر در امتداد زنجیره ریوکیوس اقیانوس آرام را دارند، اقدامی کنند. همه چیز به دیپلماسی اتحادها بستگی دارد.
و سپس تایوان مسئله وجود دارد. مانند سایر بازیکنان، تایوانیها در تعیین سرنوشت خود حق رای دارند، به خصوص اگر تهاجمی از طریق تنگه در راه باشد. عزم آنها برای حفظ استقلال خود و همچنین طرحها و نیروهایی که برای دفاع از خود طراحی میکنند، بسیار کلیدی خواهد بود. اگر تایوان نتواند یا نخواهد به خودش کمک کند، خارجیها نمیتوانند کاری انجام دهند.
هیچ تلاشی در غرب اقیانوس آرام بدون اتحاد و مشارکت کار نمیکند، اما با آنها همه چیز ممکن است کار کند. به همین دلیل است که پکن تمام تلاش خود را میکند تا اتحادهای آمریکا در آسیا را تضعیف کند یا از بین ببرد.
آزمونی برای مفاهیم عملیاتی
دوم، جنگ مفاهیم عملیاتی هر دو رقیب را به آزمایش خواهد گذاشت. جنگ مثل هر چیز دیگری آزمایشی برای ایده هاست. هر کسی که برای هدایت تلاشهای خود به بهترین مفاهیم رسیده باشد، شانس خوبی برای پیروزی دارد. فرماندهان چینی یک جنگ کوتاه و کوبنده را ترجیح میدهند که در آن پیروز شوند، در حالی که قدرتهای خارجی را دور نگه میدارند. انجام این کار مجموعهای از معضلات تاکتیکی، عملیاتی و استراتژیک را ساده میکند. البته ارتش آزادیبخش خلق در چند دهه گذشته قلعه چین را با تسلیحات «ضد دسترسی» مانند موشکهای بالستیک و کروز ضد کشتی و هواپیماهای جنگی موشکانداز، کشتیهای گشتزنی سطحی و زیردریاییها پر کرده است. ناوگان سطحی نیروی دریایی چین بیشتر توجهات را به خود اختصاص داده است، اما پشتیبانی آتش برای این ناوگانها از سوی نیروهای ضد دسترسی در یک عملیات علیه نیروهای متحد تفاوت بیشتری ایجاد میکند. یا حداقل این یک نظریه است و یک نظریه قابل قبول است.
و هنگامی که نیروهای چینی با مخالفان خود تماس پیدا کنند، قصد دارند چیزی به نام «جنگ تخریب سیستم» را به راه بیندازند. ایده آنها این است که اگر حریف به عنوان «یک سیستم از سیستمها» میجنگد - نیرویی که اجزای آن در یک شبکه از طیف الکترومغناطیسی قرار گرفته است- تلاش اصلی باید برای شکستن آن شبکه باشد. استراتژیستهای چینی استدلال میکنند که اگر این کار را انجام دهند و سیستمهای دشمن را به تکههای جداگانه از قدرت رزمی منزوی، پراکنده و قابل کنترل تبدیل میکنند. به طور خلاصه، با محروم کردن نیروی دشمن از انسجام جنگی، دشمن را شکست میدهید. سپس میتوانید واحدهای منفرد را یک به یک هدف قرار دهید. این نیز طرحی قابل قبول است، یک مفهوم عملیاتی که ارزش جدی گرفتن را دارد.Nimitz-Class
در مقابل این، ارتش ایالات متحده مفاهیم خود را با هدف محروم کردن ارتش آزادیبخش خلق از یک پیروزی سریع و قاطع مطرح میکند؛ «عملیات توزیع شده دریایی» و «عملیات پایگاه پیشرفته اعزامی» و «نیروهای ایستاده». این خانواده از مفاهیم به معنای تجزیه ناوگان به پلتفرمهای بزرگ، پیچیده و گرانتر و پلتفرمهای کوچکتر، کمتر پیچیده و ارزانتر است که همچنان پر قدرت هستند. هواپیماهای بدون سرنشین بخش بزرگی از این ناوگان کم هزینه را تشکیل می دهند. این ناوگان در اطراف جزایر، آبها و آسمانهای اقیانوس آرام غربی پراکنده میشود تا از حملات گریز کند و در عین حال دشمنانی را که نزدیک میشوند، بکوبد.
منطق پشت پراکندگی قدرت رزمی این است که نیرویی که از تعداد زیادی واحد تشکیل شده باشد، نیروی انعطافپذیرتری است، میتواند تلفات را تحمل کند، از دست دادن یک واحد، درصد کمتری از قدرت رزمی را از نیرو کم میکند و به نیرو اجازه میدهد پس از متحمل شدن آسیب نبرد، به مبارزه ادامه دهد. نیرویی که منطقه را اشباع کرده و از بیرون رانده شدن از صحنه خودداری میکند، چین را از هدف کسب یک پیروزی سریع محروم میکند. و برای متحدان زمان به دست میآید تا قدرت رزمی کافی برای پیروزی را جمع آوری کنند. همه چیز به ایجاد یک دفاع فعال از روز اول بستگی دارد.
اجرای موثر
اما سوم، صحیحترین مفاهیم، دو رقیب را به جایی نمیرساند مگر اینکه قابل اجرا باشند. تسلیحات و افراد با هم ترکیب میشوند تا یک عامل تعیین کننده موفقیت در هر درگیری را تشکیل دهند. به عبارت دیگر، اینکه آیا ایدهها قابل اجرا هستند یا خیر، به کیفیت و همچنین کمیت مواد و افراد بستگی دارد. سنجش کیفیت تسلیحات خارجی مشکل آزاردهندهای ایجاد میکند. ادوارد لوتواک، استراتژیست، میگوید که پلتفرمها و تسلیحات نظامی در زمان صلح «جعبههای سیاه» هستند. پیشبینی عملکرد آنها در زمان جنگ، تا حدی به دلیل پنهان کاری عمدی دشوار است. رهبران ارتشها حقایق مربوط به سخت افزار خود را به طور انتخابی افشا میکنند و واقعیت را به اندازهای آشکار میکنند که این تصور را به جا بگذارند که برنده احتمالی در هر مسابقه تسلیحاتی خواهند بود. آنها بقیه قابلیتها را پنهان میکنند تا مزایای تاکتیکی را هدر ندهند. به عنوان مثال، نیروی هوایی ایالات متحده عکسهای بمب افکن رادارگریز جدید بی-21 رایدر را به دقت مدیریت کرده است. آنها بسیاری چیزها را به طور ضمنی آشکار و بسیاری را پنهان میکنند.
همچنین نمیتوان با اطمینان گفت که حتی یک سیستم تسلیحاتی خودی در فشار مبارزه چگونه عمل خواهد کرد. سختگیری در آزمایشات میدانی در زمان صلح تضمینی برای موفقیت در عمل نیست. اما هر قابلیتی، صرف نظر از اینکه چقدر توانایی داشته باشد، عملکرد ضعیفی خواهد داشت مگر اینکه توسط یک متخصص ماهر و با انگیزه اداره شود. بهترین سلاح هم بهتر از کاربرش نیست. عملکرد فردی محور است. اما افراد در درون سازمانهایی با فرهنگهای ریشهدار فعالیت میکنند که نحوه انجام کار توسط اعضای سازمان را شکل میدهد. فرهنگ سازمانی میتواند به افراد در دستیابی به عملکرد مطلوب کمک کند، میتواند تأثیر خنثی داشته باشد یا ممکن است علیه آنها کار کند. این که کدام طرف فرهنگ جنگی بهتر، فرهنگ تخصص و رفتارهای قهرمانانه را پرورش میدهد، چشم انداز موفقیت آن در جنگ ایالات متحده و چین را بهبود میبخشد.
به گزارش اکوایران، بنابراین آیا میخواهید در جنگ در غرب اقیانوس آرام برنده شوید؟ به اتحادهای خود تمایل داشته باشید، ایدههای استواری در مورد جنگ بسازید، و توانتان را به کار بگیرید تا مطمئن شوید که مجریان آن ایدهها در قامت مبارزه هستند.