به گزارش اکونومیست،دولتها در همه دنیا به نهادهایی بیخاصیت تبدیل شدهاند. در سالهای اخیر، دیدگاهها در قبال تمام دولتها(لویاتانها) بیش از پیش منفی شده است. به نظر میرسد عملکرد دولتها در جهان نیز همگام با دیدگاه مردم تغییر کرده و بدتر شده است. مخارج دولتها بهشدت افزایش یافته و کیفیت مخارج آنها نیز تضعیف شده است...
به گزارش اکونومیست،در سالهای اخیر، دیدگاهها در قبال تمام دولتها(لویاتانها) بیش از پیش منفی شده است. به نظر میرسد عملکرد دولتها در جهان نیز همگام با دیدگاه مردم تغییر کرده و بدتر شده است. مخارج دولتها بهشدت افزایش یافته و کیفیت مخارج آنها نیز تضعیف شده است. بررسیها نشان میدهد مخارج دولتها در حوزه خدمات عمومی و زیرساختها بهصورت نسبی کاهش یافته و سهم مزایای رفاهی و حقوق و دستمزد، افزایش یافته است. دولتها در سرتاسر دنیا بیفایدهتر شدهاند و بدتر شدن دیدگاههای مردم به دولتها، تاحدودی به همین دلیل است.
افکار عمومی در جهان امروز بیش از همیشه تصور میکنند دولتها به اندازه گذشته صلاحیت ندارند. نگاهی به آمارها نشان میدهد دولتها اکنون بزرگتر از گذشته هستند. درحالیکه در سال1960 مخارج دولتی در سرتاسر جهان ثروتمند معادل 30درصد تولید ناخالص داخلی بود، اکنون این رقم بالای 40درصد است. در برخی کشورها رشد قدرت اقتصادی دولت هنوز چشمگیرتر بوده است.
به گزارش اکونومیست، از اواسط دهه1990، مخارج دولت بریتانیا 6 واحد درصد نسبت به تولید ناخالص داخلی افزایش و مخارج دولت کرهجنوبی 10درصد افزایش یافته است. همه اینها یک پارادوکس را ایجاد میکند: اگر دولتها اینقدر بزرگ هستند، چرا اینقدر ناکارآمد هستند؟پاسخ این است که آنها به چیزی تبدیل شدهاند که میتوان آن را «لویاتانهای فشل» (Lumbering Leviathans) نامید. در دهههای اخیر، دولتها گسترش عظیمی در هزینههای مربوط به دستمزدهای جاری، مزایای رفاهی و حقوق بازنشستگان را تجربه کردهاند. از آنجا که افزایش متناسبی در مالیاتها وجود نداشته، خروجی این وضعیت تمرکز دولت بر توزیع مجدد درآمد و تضعیف سایر وظایف دولت بوده است. این وضعیت به نوبه خود به کیفیت خدمات عمومی و بوروکراسیها آسیب میزند. این پدیده ممکن است به توضیح اینکه چرا مردم در سرتاسر جهان ثروتمند چنین نسبت به گذشته اعتماد کمتری به سیاستمداران دارند، کمک کند. همچنین ممکن است توضیح دهد که چرا رشد اقتصادی در سراسر جهان ثروتمند بر اساس آمارهای تاریخی، کاهش یافته است.
چگونه لویاتان فشل بهوجود میآید؟
دولتها در همه دنیا به نهادهایی بیخاصیت تبدیل شدهاند. طرحی که دولت آمریکا برای گسترش دسترسی به پهنای باند برای ساکنان روستایی آمریکا اجرا کرد تاکنون به هیچ یک از ساکنان مناطق روستایی کمک نکرده است. جو بایدن پس از ورود به کاخ سفید در سال2021 قول داد که با اجرای یک طرح بزرگ، زیرساختهای آمریکا را بازسازی کند. با این حال، در عمل هزینههای دولت در حوزههایی همچون ساخت جادهها و کشیدن راهآهن، کاهش یافته است. به نظر میرسد دولتها در سرتاسر جهان بزرگتر و بیفایدهتر شدهاند. نظام خدمات بهداشت ملی (NHS) بریتانیا بیش از پیش در حال بلعیدن بودجه عمومی است و همزمان، خدمات ضعیفتری را ارائه میدهد. آلمان سال گذشته سه نیروگاه هستهای اخیر خود را با وجود نامشخص بودن منابع انرژی کشور از کار انداخت و به همین خاطر، قطارهای این کشور که زمانی مایه غرور ملی آلمانیها بود، اکنون همیشه دیر میآیند.وضعیت آمریکا به خوبی نشان میدهد که چگونه یک دولت، به یک لویاتان فشل تبدیل شد.
تخمین زده میشود در اوایل دهه1950، کل هزینههای دولتی برای خدمات عمومی، از جمله پرداخت حقوق معلمان تا ساخت بیمارستان، معادل 25درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بوده است. در همان زمان، هزینههای مربوط به حقوق بازنشستگی و سایر انواع مزایای رفاهی که بهطور کلی تعریف میشود، یک آیتم کوچک معادل حدود 3درصد از تولید ناخالص داخلی بود. امروز اما شرایط بسیار متفاوت است. هزینههای دولت آمریکا در حوزه حقوق و مزایا افزایش یافته و هزینههای خدمات عمومی سقوط کرده است. براساس آمارها هر کدام از این آیتمهای مخارج دولت، در حال حاضر حدود 15درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل میدهند. سایر کشورهای ثروتمند نیز از این موضوع مستثنی نیستند، بهطور متوسط در سراسر OECD، هزینههای اجتماعی در کشورهای دارای دادههای موجود از 14درصد تولید ناخالص داخلی در سال1980 به 21درصد در سال2022 افزایش یافته است.
نباید فراموش کرد که آمارهای مرسوم مقیاس این تغییر را کمتر نشان میدهد. دولتها تعهدات گیجکننده و غیرقابل ثبت در ترازنامهای را ایجاد کردهاند که پرداخت هزینه آنها در آینده رخ خواهد داد. براساس پژوهشهای جیمز همیلتون از دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو، تخمین زده میشود که دولت فدرال آمریکا در سالهای آینده در مجموع 6برابر تولید ناخالص داخلی آمریکا تعهد مشروط خواهد داشت. دولت آمریکا علاوه بر بدهی عمومی گزارششده، سپردههای بانکی، پرداختهای مربوط به مراقبتهای بهداشتی و وام مسکن را بیمه میکند. این دولت، همچنین باید به وعدههای خود در قبال بازنشستگان آینده عمل کند. در تاریخ دولت مدرن، این یک تعهد مالی منحصر به فرد بزرگ است.بخشی از رشد هزینههای حقوق و دستمزد، اجتنابناپذیر بوده است.
در سال2022، 33میلیون نفر بالای 85سال در جهان ثروتمند وجود داشت که 2.4درصد از کل جمعیت را تشکیل میداد؛ رقمی که در حدود سال1970 پنجمیلیون نفر، یعنی 0.5درصد از کل جمعیت بوده است. از آنجا که پرداخت حقوق برای افراد مسن جهانشمول است، میتوان پیشبینی کرد این روند ادامه خواهد داشت. تخمین زده میشود که در کشورهای OECD بین یکپنجم و یکسوم هزینههای حقوق، بهطور کلی به 20درصد خانوارهای ثروتمند تعلق میگیرد.
دولت آمریکا حدود 400میلیارد دلار یا تقریبا نیمی از بودجه وزارت دفاع را صرف پرداختهای انتقالی به یکپنجم بالای درآمدی میکند. در سال2019، یک خانوار متوسط در یکدرصد برتر، 16000 دلار بهعنوان پرداختهای انتقالی در قالب مواردی همچون تامین اجتماعی و مراقبتهای بهداشتی، دریافت میکرد. انتقال به جمعیت در سن کار حتی سریعتر افزایش یافته است. در سال1979، یکپنجم آمریکاییهای با پایینترین درآمد، معادل یکسوم درآمدشان، پرداخت انتقالی از سوی دولت دریافت کردند. در اواخر دهه2010، این رقم به حدود 70درصد درآمد آنها رسیده بود و در دوره کرونا حتی از آن هم فراتر رفت.
الگوی نوردیک
اگر دولتها بتوانند به شیوه کارآمد بودجه خود را تامین کنند، افزایش هزینههای حقوق و دستمزد لزوما مشکل نیست. در واقع، کشورهای اسکاندیناوی یا نوردیک، مدتهاست که دولتهای بزرگ را در کنار اقتصادهای پررونق مبتنی بر بازار حفظ کردهاند، دولتهای نوردیک تامین مالی خود از طریق بازتوزیع یکی از مالیاتهایی که کمترین انحراف از هدف را دارد، یعنی مالیات ارزش افزوده و با پایین نگه داشتن نرخ یکی از مالیاتهای مضر برای رشد، یعنی مالیات بر عایدی سرمایه انجام دادهاند. با این حال، سیاستمداران در سرتاسر دنیا، در سالهای اخیر ترجیح دادهاند طوری رفتار کنند که گویی هزینههای اضافی میتواند با کمی مالیات بیشتر از هر نوع اتفاق بیفتد. از دهه 1960 تا 1990، سهم مالیات از تولید ناخالص داخلی جهان ثروتمند، بهطور پیوسته افزایش یافته است، اما از دهه2000 این نسبت رشد اندکی داشته است.
چرا مخارج دولت بیفایدهتر شده است؟
به نظر میرسد که دولتها دیگر تمایل و توانایی اجرای پروژههای بزرگ را ندارند. تقریبا غیرممکن است که تصور کنید پل گلدنگیت سانفرانسیسکو در یک سال ساخته شود. با این حال، در دهه1930، این پل یکساله ساخته شد. علاوه بر این، در طول قرن بیستم، دولتها هم پول و هم دانش خود را در علم و تحقیق و توسعه، سرمایهگذاری کردند و به دنبال افزایش رشد اقتصادی بودند. ابتکاراتی مانند سازمان پروژههای پژوهشی پیشرفته دفاعی موسوم به دارپا (DARPA) که در آمریکا برای ابداع و گسترش فناوریهای نوآورانه تاسیس شد، به مقیاس جاهطلبیهای دولتها اشاره میکند. در دهههای 1950 و 1960، دولتها، از جمله آلمان و ژاپن، میلیونها واحد مسکن عمومی و میلیونها مایل جاده و راهآهن ساختند.
اکنون اما، سیاستمداران فقط میخواهند از روزی به روز دیگر برسند. برای آنها هزینه کردن برای اصلاحات کوتاهمدت بر پروژههای دشوار و بلندمدت اولویت دارد. در سایر نقاط جهان ثروتمند، سرمایهگذاری عمومی بهشدت کاهش یافته است؛ درحالیکه دولتها بخشهای تحقیق و توسعه را کاهش دادهاند. در سرتاسر OECD، اکنون کمتر از 10درصد از کل هزینهها را هزینههای تحقیق و توسعه به خود اختصاص دادهاند. حتی در حوزه هوش مصنوعی نیز، تقریبا تمام تحولات اخیر از بخش خصوصی سرچشمه گرفته است. مقالهای که در سال2020 توسط آلبرتو آلسینا، اقتصاددان دانشگاه هاروارد نشان میدهد وقتی نوبت به اصلاحات تقویتکننده رشد میرسد، مانند تغییراتی در قوانین کار، دولتها تقریبا بهطور کامل علاقه خود را از دست دادهاند.
لویاتانها ممکن است برای همیشه فشل نمانند. کسریهای بزرگ برای تامین مالی پرداختهای انتقالی، در نهایت بسیار گران تمام میشوند. همانطور که برای کشورهایی مانند یونان و ایتالیا در دهه2010 این اتفاق رخ داد. اگرچه گروههای ذینفع این شرایط ریشهدار هستند، مشوقهای دولتی اعمال میشوند و زندگی کوتاهمدت آسانتر است، با این حال نباید فراموش کرد، این سیستم هم عمر خود را دارد.