دوران همهگیری کرونا به کسبوکارها نشان داد که چقدر برای واکنش به اختلال زنجیرههای تامین ناآمادهاند.زنجیرههای تامین به دلیل وجود طیف گستردهای از مشکلات پیچیده، بیش از پیش دچار اختلال میشوند...
زنجیرههای تامین به دلیل وجود طیف گستردهای از مشکلات پیچیده، بیش از پیش دچار اختلال میشوند. پیامدهای اختلال میتواند از وقفههای کوچک در فرآیند تولید و آسیبهای کوتاهمدت در کارآیی عملیات تا آسیبهای مالی جهانی را شامل شود.
در همین زمان، صنایع و کسبوکارها تحت فشار هستند که توجه بیشتری به رشد و پایداری معطوف کنند. اکوسیستمهای زنجیره تامین چنین چالشهای متناقضی را چگونه میتوانند مدیریت کنند؟ بهویژه در سالهای پیش رو که روندها نشان از شدت گرفتن چالشها دارند؟ اگر بتوان در سالهای فراگیری پاندمی کرونا مزیتی را پیدا کرد، میتوان به درس تابآوری و آمادگی اشاره کرد. این دوران به ما نشان داد که چقدر برای واکنش به اختلال در زنجیرههای تامین ناآماده هستیم و چقدر زنجیرههای تامین از چابکی لازم برای تصمیمات خوب و پایدار همراستا با محیطزیست به دور هستند.
پس از گذشت چند سال از شرایط بحرانی پاندمی، هنوز هم زنجیرههای تامین ناپایدار و بیثبات هستند. از بحران دریای سرخ گرفته تا اعتصاب کارکنان بنادر آمریکا تا تورم و احتمال فراگیری یک پاندمی دیگر، کسبوکارها را تحت فشار گذاشته است تا راهی برای شناسایی و مدیریت ریسکهای سیستمی زنجیرههای تامین و فرآیندهای حملونقل خود پیدا کنند.
براساس پژوهش جدیدی از شرکت آمریکایی مدیریت زنجیره تامین بلو یاندر (Blue Yonder)، اکثریت قابل توجهی از کسبوکارهای جهان (۸۴ درصد) در یک سال اخیر با چنین مشکلاتی در فرآیندهای تامین خود مواجه شدهاند. بخشی از چالش این است که طیف متنوعی از عوامل میتوانند مانع دستیابی به کارآیی و اثربخشی عملیات شوند.
به عنوان مثال، کمبود مواد خام(۴۸ درصد)، افزایش زمان تحویل مواد توسط تامینکنندگان(۴۷ درصد)، کمبود یا فقدان نیروی انسانی(۴۴ درصد) و فقدان وسایل حملونقل(۴۱ درصد) از جمله شایعترین مثالهای اختلال در زنجیرههای تامین بودهاند.
چنین مشکلاتی، فرآیندهای تولیدی و عملیاتی شرکتها را با مشکلات مختلف مواجه میکند. رایجترین پیامدهای اختلال در زنجیرههای تامین یک سال اخیر عبارت بودهاند از: تاخیر در تحویل سفارشهای مشتریان (۴۲ درصد)، توقف فرآیندهای تولیدی(۴۲ درصد) و ناتوانی در انطباق و عمل به قوانین و مقررات جدید(۳۹ درصد). به این مشکلات، بار تورم را هم اضافه کنید و نتیجه آن سقوط ۴۶ درصدی میانگین حاشیه سود شرکتهای جهان میشود
(به دلیل افزایش هزینههای مختلف و از جمله ۴ مورد ذکر شده). هر یک از این مشکلات به قدر کافی بزرگ هستند و حل آنها دشوار است. اما در شرایط کنونی بحث دستیابی به رشد اقتصادی و پایداری زیستمحیطی نیز به عنوان اولویتهای نخست کسبوکارها باقی ماندهاند تا این سوال مطرح شود که چگونه میتوان در کنار این چالشهای گوناگون و اولویتهای غیرقابل چشمپوشی، زنجیرههای تامین را مدیریت کرد؟
نقشی برای دولتهای اروپایی
(از آنجا که این مقاله با تمرکز بر وضعیت کسبوکارهای اروپا نوشته شده است، نقشآفرینی دولتهای اروپا مدنظر قرار گرفته است. با این حال، پیشنهاد مطرح شده برای هر کشور و منطقهای قابل اجرا است.)
پیادهسازی یک شبکه معاملاتی الکترونیک دولتی که در آن موقعیت جغرافیایی محمولههای تجاری بهطور آنی برای هر دو گروه خریداران و فروشندگان مشخص باشد، به کسبوکارها و سازمانها کمک میکند قدرت مشاهده، درک، واکنش و یادگیری بیشتری از اطلاعات لحظهای اکوسیستم تامین داشته باشند.
چنین راهکاری باید مبتنی بر قابلیتهای یکپارچهسازی هوش مصنوعی و با توجه به لایههای مختلف فعالیت کسبوکارها طراحی شود.
در نتیجه، برنامهریزی و همکاریهای بینابین برای تصمیمگیری خودکار و نیمهخودکار امکانپذیر میشود.
نقشی برای هوشمصنوعی
فناوریهای هوش مصنوعی بیشک نقش روزافزونی در نظمدهی و یافتن ریتم مناسب فعالیت زنجیرههای تامین ایفا خواهند کرد.
این فناوریها در طیف گستردهای از حوزههای مختلف میتوانند باعث بهبود شوند که از جمله آن آیندهپژوهی و برنامهریزی مبتنی بر سناریوهای احتمالی آینده است؛ جایی که متغیرها و مولفههای عملکرد زنجیره تامین مدلسازی میشوند و براساس سناریوهای احتمالی آینده، برنامهریزی مناسب صورت میگیرد.
به عنوان مثال، زمانی که یک کسبوکار با اختلال خاصی در زنجیره تامین مواجه میشود که نمونه آن در صنعت یا سایر کسبوکارها دیده شده است، میتوان سناریوهای احتمالی از پیامدها و نتایج آن تدوین شود و چارچوب کنشگر برای تصمیمگیری بهتر فراهم شود.
در چنین شرایطی، کسبوکار مورد بحث میتواند از الگوریتمهای پیشرفته برای تحلیل مجموعه گستردهای از دادهها، شناسایی روندها، درک عوامل بیرونی اثرگذار و ارزیابی روندهای تقاضای آتی با دقت قابل توجه استفاده کند. سپس درک و بینش اکتسابی از این فرآیند میتواند در دنیای واقعی برای کاهش پیامدهای اختلال و مدیریت ریسک در زنجیره تامین و البته استفاده از فرصتهای احتمالی پنهان در آن استفاده شود. چنین فرصتهایی در بسیاری از مواقع هنگام برنامهریزیهای سنتی و فرآیندهای تصمیمگیری رایج، به چشم نمیآیند.
برنامهریزی مبتنی بر سناریو توسط هوش مصنوعی، بسیار فراتر از پیشبینی و مواجهه با «اکنون و اینجا» میرود.
این روش به کسبوکارها و شرکتهای مختلف امکان بررسی سناریوهای احتمالی آینده و اثرات احتمالی هر سناریو را میدهد. زمانی که کسبوکارها با جهش ناگهانی تقاضا، اختلالها در زنجیره تامین یا تغییرات ژئوپلیتیک مواجه میشوند، برنامهریزی مبتنی بر سناریو آنها را قادر به اتخاذ رویکردی فعالانه و کنشی میکند تا تصمیمگیری و واکنش سریعتری به اتفاقات محتمل بدهند. چنین سطحی از آمادگی و واکنش، پیامدهای اختلال را حداقل یا حتی کمتر نمیکند، ولی شرکتها را در موقعیتی قرار میدهد که آسیبها را کاهش داده و از فرصتهای نوظهور بهره ببرند.
این مزیتها مانند نوک کوه یخ میمانند و مزیتهای گستردهتر هوش مصنوعی در بهبود عملکرد شامل دسترسی به آگاهی زمینهای، بینش و درک دادهمحور، قدرت تصمیمگیری راحتتر و خودکارسازی جریانهای کاری تکراری میشود. به عنوان مثال، تیمهای زنجیره تامین میتوانند دادهها را تحلیل کنند، ارتباطات را تفسیر کنند و درکی عمیقتر از اثر کوچکترین جزئیات و ویژگیهای شرکای تجاری خود در زنجیره تامین داشته باشند.
پیادهسازی امکانات پیشبینی هوش مصنوعی همچنین میتواند به بهبود مولفههای کلیدی در طول عمر زنجیرههای تامین، مانند برنامههای تولید، اختصاص منابع و بهینهسازی کانالهای توزیع بینجامد. شرکتهایی که بتوانند بهطور موفقیتآمیز چنین قابلیتهایی را با جریانهای کاری موجود خود یکپارچه کنند، خود را در موضع رقابتی برجستهای نسبت به شرکتهای ناتوان در نوآوری و انطباقپذیری سریع قرار میدهند.
براساس پژوهش شرکت بلو یاندر، هماکنون نیز هوش مصنوعی در بسیاری از شرکتهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است. بهطوری که بیش از نیمی از آنها از این ابزار بهطور گسترده برای بهبود برنامهریزی زنجیره تامین خود استفاده میکنند(۵۶ درصد). همچنین بیش از نیمی از شرکتهای جهان هوش مصنوعی را در لجستیک و حملونقل (۵۳ درصد) و مدیریت سفارشها(۵۰ درصد) استفاده میکنند.
در حقیقت، اکنون اکثریت غالب شرکتهای جهان(۸۰ درصد) تا حدی به استفاده از هوش مصنوعی در زنجیرههای خود روی آوردهاند؛ چه بهطور کامل (۱۲ درصد)، چه تا حدی (۳۳ درصد) و چه به صورت آزمایشی (۳۵ درصد).
نقشی برای پایداری زیستمحیطی
با وجود اهمیت برجسته هوش مصنوعی برای صنایع و حوزههای اقتصادی مختلف جهان، تقریبا نیمی از شرکتها (۴۸درصد) عنوان کردهاند که مهمترین حوزه سرمایهگذاری آنها، پایداری زیستمحیطی و اجتماعی است. پس از آن فناوریهای هوش مصنوعی (۴۱ درصد)، توسعه استراتژی جدید (۴۰ درصد)، افزایش نیروی کار (۳۹ درصد) و تحول دیجیتال (۳۷ درصد) به عنوان مهمترین سرمایهگذاریهای کنونی شرکتهای جهان دیده میشوند.
این آمار نشان میدهد که کسبوکارها و زنجیرههای تامین بهطور گستردهای اهمیت پایداری زیستمحیطی اقتصاد را درک کردهاند و نسبت به بحران اقلیمی جاری بیتفاوت نیستند. پایدارسازی فعالیتهای اقتصادی میتواند از روشهای مختلف مانند بهبود فرآیندهای تولیدی، کاهش آلایندگیها، ارتقای مواد اولیه و تامینکنندگان، شیوه حملونقل و البته انبارداری و مدیریت دادهها محقق شود. البته که مدیریت پایداری جامع، بهطور یکپارچه به تمام این مولفهها توجه میکند و با نگاه یکجانبه پیوستگی و هماهنگی آنها را از بین نمیبرد.
همچنین در هر یک این مولفهها، هدف باید بهبود کارآیی و نوآوری به شکلی باشد که همزمان پایداری فعالیتها نیز افزایش یابد.
در این حوزه نیز دولتها میتوانند با مقررات جدید، نقشی تعیینکننده در حرکت به سمت پایداری و کاهش ریسکهای اقلیمی داشته باشند. هوش مصنوعی نیز قادر به شناسایی گلوگاهها و تحلیل مناسبترین راهکارها برای بهبود عملکرد خواهد بود.
مترجم: مهدی نیکوئی
منبع: European Business Review