printlogo


یادداشت جدید یک برنده نوبل؛
وقتی رئیس‌جمهور زیر میز می‌زند
وقتی رئیس‌جمهور زیر میز می‌زند
کد خبر: 14630
چند روز پیش، دونالد ترامپ رئیس «اداره آمار کار» یعنی متولی آمارگیری روزمره‌ی کشور در زمینه اشتغال، دستمزد و بهره‌وری را برکنار کرد. چرا؟ چون آمارها باب میل آقای ترامپ نبود. آمارها ناخوشایند بودند. بنابراین، رئیس‌جمهور فقط یافته‌ها را به چالش نکشید؛ بلکه خود آمارگیر را اخراج کرد...
گروهی از کودکان پنج‌ساله را تصور کنید که مشغول یک بازی تخته‌ای هستند. قوانین روشن است، هدف منصفانه، و یکی از بچه‌ها در حال پیشی گرفتن است تا اینکه ناگهان، کودک دیگری در آستانه باخت قرار می‌گیرد.
اینجاست که جر و بحث شروع می‌شود. کودک بازنده فریاد می‌زند: «او تقلب کرد!» و سپس اعلام می‌کند: «برنده اصلی منم!». و بعد، طبق معمول، زمین بازی را به هم می‌زند. در دنیای حل اختلاف مهدکودک‌ها، ما چنین رفتاری را انتظار داریم. آن را به حساب فرآیند رشدشان می‌گذاریم و به آنها روحیه بازی جوانمردانه را می‌آموزیم.
اما چه باید کرد وقتی رئیس‌جمهور ایالات متحده این‌گونه رفتار می‌کند؟ چند روز پیش، دونالد ترامپ رئیس «اداره آمار کار» یعنی متولی آمارگیری روزمره‌ی کشور در زمینه اشتغال، دستمزد و بهره‌وری را برکنار کرد. چرا؟ چون آمارها باب میل آقای ترامپ نبود. آمارها ناخوشایند بودند. بنابراین، رئیس‌جمهور فقط یافته‌ها را به چالش نکشید؛ بلکه خود آمارگیر را اخراج کرد. این حکومت‌داری نیست؛ این بر هم زدن زمین بازی است.
بیش از یک قرن است که صحت داده‌های اقتصادی ایالات متحده بر اصلی شکننده اما حیاتی استوار بوده است: استقلال. نهادهایی مانند «اداره آمار کار»، «اداره سرشماری» و «اداره تحلیل اقتصادی» اگرچه زیرمجموعه قوه مجریه فعالیت می‌کنند، اما ماموریت آنها خدمت به حقیقت است، نه دولت وقت. وظیفه آنها گزارش واقعیت‌هاست، نه آنچه کاخ سفید آرزو می‌کند واقعیت می‌داشت.
بله، از نظر قانونی رئیس‌جمهور می‌تواند رئیس این اداره را برکنار کند. این جایگاه از مصونیت قانونی برخوردار نیست. اما آنچه از «اداره آمار کار» محافظت می‌کند، نه قانون، بلکه مجموعه‌ای از باورهای مشترک درباره شیوه عملکرد حکومت است؛ همانند بسیاری دیگر از ارکان دموکراسی یعنی مطبوعات آزاد، انتخابات منصفانه و دادگاه‌های بی‌طرف. این باور بنیادین می‌گوید: رؤسای جمهور در آمار و ارقام دست نمی‌برند.
رؤسای جمهور پیشین به این مرز احترام می‌گذاشتند. رونالد ریگان وقتی این اداره در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بیکاری دورقمی را گزارش کرد، رئیس آن را اخراج نکرد. بیل کلینتون، جورج دبلیو بوش و باراک اوباما نیز اخبار بد آمارهای رسمی را با متانت پذیرفتند. اما آقای ترامپ مسیر دیگری را در پیش گرفته است.
این نخستین تقابل او با حقیقت نیست. او پیش‌تر نیز آمار بیکاری را زیر سوال برده و آمار قربانیان کووید را اغراق‌آمیز خوانده و رد کرده بود. برکناری رئیس اداره آمار کار به این دلیل که آمارها با روایت او همخوانی نداشت، یک خط‌شکنی تازه است. این دیگر حمله به بازی نیست؛ بلکه حذف داور است.
شاید این موضوع یک بحث تخصصی و بیشتر در حیطه علاقه اقتصاددانان کار به نظر برسد. اما این‌طور نیست. اعتبار آمارهای آمریکا سنگ بنای اقتصاد آن است. این اعتبار، زیربنای اعتماد سرمایه‌گذاران است، سیاست‌های مالی و پولی را هدایت می‌کند و به کسب‌وکارها می‌گوید چه زمانی استخدام کنند، چه زمانی توسعه دهند و چه زمانی دست نگه دارند. وقتی این اعداد خدشه‌دار شوند یا به نظر برسد که دچار خدشه شده‌اند، پیامدهای آن گسترده خواهد بود. بازارها ممکن است ایمان خود را به این داده‌ها و به کشوری که آنها را تولید می‌کند، از دست بدهند.
درست است که «اداره آمار کار» تغییراتی گذشته‌نگر در گزارش‌های ماه مِه و ژوئن خود اعمال و ارزیابی‌های خود از رشد اشتغال را به شدت کاهش داد. این‌گونه بازبینی‌ها با توجه به ورود داده‌های جدید، امری معمول است، هرچند این موارد اخیر بسیار بزرگ بودند. با کاهش نرخ پاسخگویی به نظرسنجی‌ها، کار شمارش نیز دشوارتر می‌شود. اما این به معنای تخلف نیست.
شهروندان چطور؟ وقتی حکومتی داور را اخراج می‌کند، همه ما حق داریم بپرسیم: اصلا ما در چه بازی‌ای هستیم؟ یک خطر قطعی این است که رئیس بعدی «اداره آمار کار» برای دستکاری در گزارش مشاغل، فشار سیاسی احساس کند. اما خطر عمیق‌تر، بدبینی است؛ یعنی فرسایش خاموش ایمان به نهادها. اگر نتوانیم به اعداد اعتماد کنیم، چگونه می‌توانیم به چیز دیگری باور داشته باشیم؟
بیشتر کودکان می‌آموزند که به هم زدن بازی، آنها را برنده نمی‌کند؛ فقط به این معناست که بازی تمام شده است. در دموکراسی نیز همین درس صدق می‌کند. ما به داوران خود نیاز داریم. به ثبت‌کنندگان آمار خود نیز نیازمندیم. و بیش از هر چیز، به رهبرانی نیاز داریم که درک کنند باخت منصفانه در یک بازی، بسیار شرافتمندانه‌تر از پیروزی با زور است.
چرا؟ زیرا وقتی رؤسای جمهور زمین بازی را بر هم می‌زنند، این فقط یک بازی نیست که به پایان می‌رسد، بلکه این تکه‌های دموکراسی است که بر زمین پراکنده می‌شود.

جورج آکرلوف
برنده نوبل اقتصاد
منبع:دنیای اقتصاد
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/14630