به دلیل غیرواقعی بودن قیمت آب صنایع تمایلی به خرید پساب ندارند. آمار وزارت نیرو نشان میدهد که ایران با وجود گذشت سه دهه از آغاز سرمایهگذاری در بخش پساب، هنوز از ظرفیتهای بالقوه آن در صنایع بزرگ بهویژه فولادسازیها بهرهبرداری نکرده است...
آمار وزارت نیرو نشان میدهد که ایران با وجود گذشت سه دهه از آغاز سرمایهگذاری در بخش پساب، هنوز از ظرفیتهای بالقوه آن در صنایع بزرگ بهویژه فولادسازیها بهرهبرداری نکرده است؛ درحالیکه سالانه بیش از ۱۸۰۰میلیون مترمکعب فاضلاب در کشور تصفیه میشود، تنها ۷۷ قرارداد واگذاری پساب در سال ۱۴۰۴ به ثبت رسیده است. آمار موجود این پرسش جدی را ایجاد کرده است که چرا صنایع بزرگ ترجیح میدهند همچنان مصرفکننده آب خام یارانهای باقی بمانند و به سمت تولید و استفاده از پساب حرکت نکنند.
نخستین و شاید مهمترین دلیل بیمیلی صنایع به سرمایهگذاری در پساب به قیمتگذاری نادرست آب بازمیگردد. در ایران، آب خام صنعتی با یارانه قابلتوجه و هزینهای بسیار پایینتر از ارزش واقعی به صنایع عرضه میشود، درحالیکه قیمت پساب تصفیهشده بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان برای هر مترمکعب تعیین شده است؛ رقمی که معادل ۲ تا ۳ دلار است و در مقایسه با هزینه تامین آب خام، اختلاف فاحشی دارد. چنین شکاف قیمتی سبب میشود که برای مدیران صنعتی، استفاده از آب خام همیشه ارزانتر و در دسترستر از پساب باشد و به همین دلیل انگیزه اقتصادی برای ورود به پروژههای تصفیه شکل نگیرد. در شرایطی که بازگشت سرمایه در احداث تصفیهخانههای صنعتی به بیش از ۱۵ سال زمان نیاز دارد، هیچ واحد تولیدی حاضر نیست منابع مالی خود را در پروژهای سرمایهگذاری کند که از نظر اقتصادی با هزینههای جاری آنها همخوانی ندارد.
از سوی دیگر، نبود سیاستهای تشویقی دولت برای جبران این اختلاف قیمتی مزید بر علت شده است. در کشورهای مختلف، ابزارهایی همچون معافیتهای مالیاتی، وامهای کمبهره، یارانههای هدفمند و حتی تضمین خرید پساب توسط دولت یا صنایع بزرگ، انگیزه لازم برای ورود به این حوزه را فراهم کرده است. در ایران اما این ابزارها یا وجود ندارند یا در حد طرحهای پراکنده و محدود باقی ماندهاند و نتوانستهاند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کنند. نتیجه آنکه صنایع ترجیح میدهند منابع خود را به فعالیتهای زودبازده اختصاص دهند و استفاده از پساب را به آیندهای نامعلوم واگذار کنند. چنین روندی نهتنها فرصتهای اقتصادی کشور را از بین میبرد بلکه فشار مضاعفی بر منابع آبی شیرین وارد میکند و بحران آب را تشدید میسازد.
پیچیدگیهای فنی و هزینههای سنگین
راهاندازی تصفیهخانه پساب صنعتی یک پروژه ساده عمرانی نیست، بلکه فرایندی پیچیده و چندبعدی است که به تخصصهای متنوع و هزینههای سنگین نیاز دارد. هر صنعت نوع خاصی از فاضلاب تولید میکند و همین تفاوت، طراحی تصفیهخانه را به موضوعی تخصصی بدل میسازد. در صنعت فولاد، فاضلاب حاوی فلزات سنگین، ترکیبات شیمیایی خطرناک، اسیدها و مواد نفتی است که حذف آنها مستلزم بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته در حوزههای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک است. این فناوریها عمدتا نیازمند تجهیزات گرانقیمت و واردات فناوریهای خاص هستند که دستیابی به آنها در شرایط تحریم و محدودیت ارزی، چالشهای جدی به همراه دارد.
برآوردها نشان میدهد هزینه احداث یک تصفیهخانه بزرگ برای صنایع فولادی بین ۲۰ تا ۴۰ هزار دلار به ازای هر مترمکعب ظرفیت در ساعت است. بنابراین اگر یک مجتمع فولادی نیازمند ظرفیت ۱۰۰ مترمکعب در ساعت باشد، باید حداقل ۲ تا ۴میلیون دلار سرمایهگذاری اولیه انجام دهد. این رقم در شرایطی که بسیاری از صنایع با مشکلات نقدینگی، بدهیهای بانکی و محدودیت دسترسی به ارز مواجه هستند، مانعی جدی محسوب میشود. افزون بر هزینههای ساخت، بهرهبرداری از چنین تاسیساتی به نیروی انسانی متخصص در رشتههای شیمی، میکروبیولوژی و مهندسی محیط زیست نیاز دارد. تربیت و نگهداری این نیروها مستلزم سرمایهگذاری در آموزش و دستمزد بالاتر است، درحالیکه بسیاری از صنایع ترجیح میدهند از نیروهای غیرمتخصص و کمهزینهتر استفاده کنند. مجموعه این عوامل سبب میشود که حتی اگر صنایع در نگاه اول به استفاده از پساب علاقه نشان دهند، در مراحل اجرا به دلیل هزینههای فنی و پیچیدگیهای بهرهبرداری از ادامه پروژه منصرف شوند.
موانع نهادی
علاوه بر مسائل اقتصادی و فنی، موانع نهادی و بوروکراتیک نیز نقش پررنگی در کندی توسعه پساب دارند. در حال حاضر استانداردهای یکپارچه و شفاف برای کیفیت پساب در مصارف مختلف وجود ندارد. هر سازمان بسته به نگاه و منافع خود معیارهای متفاوتی تعیین میکند و این پراکندگی سبب بیاعتمادی سرمایهگذاران میشود. یک صنعتگر نمیداند اگر امروز واحدی احداث کند، فردا با تغییر مقررات مجبور به هزینههای جدید برای ارتقای کیفیت پساب خواهد شد یا خیر. از سوی دیگر، فرآیند صدور مجوز برای احداث و بهرهبرداری از تصفیهخانهها طولانی و پیچیده است. هماهنگی میان وزارت نیرو، سازمان حفاظت محیط زیست و دیگر نهادهای مرتبط بهکندی پیش میرود و هرکدام الزامات خاص خود را دارند. این روند زمان اجرای پروژهها را طولانی کرده و هزینههای سربار را افزایش میدهد. در کنار این مشکلات، نبود یک بازار شفاف برای خرید و فروش پساب، ریسک سرمایهگذاری را بالا برده است. تولیدکنندگان بالقوه مطمئن نیستند که پساب تولیدی خود را بتوانند به فروش برسانند، چرا که قراردادهای بلندمدت و تضمینشده در این زمینه بسیار محدود هستند. در چنین شرایطی، طبیعی است که سرمایهگذاران تمایلی به ورود به بازاری مبهم و پرریسک نشان ندهند و منابع خود را به سمت فعالیتهای مطمئنتر هدایت کنند.
چالشهای فنی در مقیاس عملیاتی
حتی در صورت رفع موانع اقتصادی و نهادی، صنایع با مجموعهای از چالشهای عملیاتی در استفاده از پساب مواجهاند. یکی از این چالشها تنوع کیفیت فاضلاب ورودی است. فاضلاب شهری در طول شبانهروز و فصول مختلف تغییر میکند و این تغییرات مستمر، طراحی و بهرهبرداری از سیستمهای تصفیه را دشوار میسازد.
علاوه بر آن، بسیاری از تصفیهخانهها با مشکل لجن فاضلابی روبهرو هستند که دفع یا بازیافت آن هزینههای اضافی و پیچیدگیهای زیستمحیطی ایجاد میکند.
از منظر انرژی نیز تصفیه پیشرفته پساب فرآیندی پرمصرف است. در شرایط فعلی که قیمت انرژی در ایران یارانهای است، این هزینه چندان محسوس نیست، اما در صورت واقعیسازی قیمتها، هزینه انرژی به بخش قابلتوجهی از مخارج بهرهبرداری تبدیل خواهد شد. در کنار این مسائل، صنایع باید زیرساختهای انتقال پساب از مراکز شهری به مجتمعهای صنعتی را فراهم کنند. با توجه به اینکه بسیاری از صنایع ایران در مناطق دورافتاده مستقر هستند، ایجاد این خطوط انتقال نیازمند سرمایهگذاریهای هنگفتی است که بر دوش تولیدکنندگان سنگینی میکند. همه این چالشها سبب شده که استفاده از پساب در عمل برای صنایع یک پروژه پرهزینه و پیچیده جلوه کند که بازدهی آن در کوتاهمدت چندان محسوس نیست.
پساب در صنعت فولاد
صنعت فولاد بهعنوان یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب در ایران، نمونهای روشن از چالشها و فرصتهای بخش پساب به شمار میرود. فاضلاب این صنعت ترکیبی پیچیده از فلزات سنگین نظیر آهن، کروم و نیکل، مواد نفتی، ذرات معلق و پسابهای با pH بالا است. تصفیه چنین فاضلابی نیازمند سیستمهای چندمرحلهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی است که هزینههای بسیار بالایی دارند. برآوردها نشان میدهد احداث تصفیهخانه برای یک مجتمع فولادی با ظرفیت پنجمیلیون تن در سال، بین ۱۰ تا ۲۰میلیون دلار هزینه خواهد داشت. این رقم برای بسیاری از تولیدکنندگان داخلی که با مشکلات نقدینگی و محدودیت ارزی مواجهاند، قابلتحمل نیست. علاوه بر هزینههای سرمایهگذاری، دوره بازگشت سرمایه در چنین پروژههایی طولانی است و بین ۱۵ تا ۲۵ سال برآورد میشود. برای سرمایهگذارانی که به دنبال سودآوری سریع هستند، چنین مدتزمانی غیرقابلقبول به نظر میرسد. نتیجه این شرایط آن است که صنعت فولاد به جای حرکت به سمت استفاده از پساب، همچنان مصرفکننده اصلی آب خام باقی مانده است. این در حالی است که در کشورهای دیگر، صنایع فولاد با سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، نهتنها مصرف آب خود را کاهش دادهاند بلکه بخشی از پساب تصفیهشده را نیز دوباره در فرآیند تولید به کار گرفتهاند و هزینههای بلندمدت خود را کاهش دادهاند. مقایسه این دو وضعیت نشان میدهد که عقبماندگی ایران در استفاده از پساب، بیش از آنکه فنی باشد، ناشی از ساختارهای اقتصادی و سیاستی ناکارآمد است.
عوامل زیرساختی و جغرافیایی
جغرافیای ایران و نحوه استقرار صنایع نیز بر دشواری استفاده از پساب تاثیر گذاشته است. بسیاری از مجتمعهای صنعتی کشور در مناطقی احداث شدهاند که فاصله زیادی از مراکز شهری دارند. در نتیجه، انتقال پساب از تصفیهخانههای شهری به این مجتمعها مستلزم احداث خطوط لوله و زیرساختهای گرانقیمتی است که هزینه نهایی پروژهها را بهشدت افزایش میدهد. افزون بر این، کیفیت فاضلاب شهری در برخی شهرها به دلیل ورود پسابهای صنعتی غیرمجاز دچار افت شده و این موضوع نیازمند استفاده از فناوریهای پیچیدهتر و پرهزینهتر برای تصفیه است.
توزیع نامتعادل جمعیت و صنایع در ایران سبب شده که منابع تولید فاضلاب و نیاز به مصرف پساب همواره همپوشانی نداشته باشند. به عنوان نمونه، در مناطقی که تمرکز صنایع بالاست، منابع فاضلاب شهری محدود است و برعکس، در شهرهای پرجمعیت که فاضلاب زیادی تولید میشود، صنایع بزرگ چندانی برای استفاده از پساب وجود ندارد. این ناهمخوانی ساختاری استفاده از پساب را دشوار کرده و نیاز به برنامهریزی ملی و منطقهای دقیق دارد. بدون این برنامهریزی، صنایع ناچارند همچنان به منابع آب خام متکی باشند، حتی اگر در کنار آنهامیلیونها مترمکعب پساب تصفیهشده بدون مصرف باقی بماند.
سیاستهای حمایتی ناکارآمد
یکی دیگر از مشکلات اساسی در مسیر توسعه پساب، سیاستهای حمایتی ناکارآمد است. دولت سالهاست با پرداخت یارانههای سنگین آب و انرژی، هزینههای واقعی تولید را پنهان کرده است. این سیاست اگرچه در کوتاهمدت به سود صنایع بوده، اما در بلندمدت انگیزه صرفهجویی و بهرهوری را از بین برده است. صنایع وقتی میتوانند آب خام را با هزینهای ناچیز مصرف کنند، دلیلی برای ورود به پروژههای پرهزینه تصفیه نمیبینند.
از سوی دیگر، ضعف در اجرای قوانین زیستمحیطی سبب شده صنایع بدون نگرانی از جریمه یا محدودیتهای قانونی، مصرف بیرویه آب شیرین را ادامه دهند. در بسیاری از کشورها، صنایع ملزم به استفاده از درصد مشخصی از پساب در فرآیندهای تولیدی خود هستند و عدم رعایت این الزامها با جریمههای سنگین همراه است.
در ایران اما چنین نظارت سختگیرانهای وجود ندارد و همین امر سبب شده که پساب بهعنوان یک گزینه اختیاری و غیرضروری تلقی شود. تا زمانی که سیاستهای حمایتی و نظارتی اصلاح نشود، انتظار تحول در بخش پساب چندان واقعبینانه نیست.
مسیرهای پیشنهادی برای اصلاح
برای عبور از وضعیت فعلی، مجموعهای از اقدامات هماهنگ و هدفمند ضروری است. نخست باید قیمت آب صنعتی بهتدریج واقعیسازی شود تا صنایع انگیزه لازم برای استفاده از پساب را پیدا کنند. این اصلاح باید با دقت انجام شود تا فشار بیشازحد بر صنایع وارد نکند اما در عین حال جذابیت مصرف آب یارانهای را کاهش دهد. دوم آنکه دولت باید بستههای حمایتی شامل وامهای کمبهره، معافیتهای مالیاتی و تضمین خرید پساب را در دستور کار قرار دهد تا ریسک سرمایهگذاری کاهش یابد.
سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه فناوریهای بومی تصفیه نیز میتواند هزینهها را کاهش دهد و وابستگی به فناوریهای خارجی را کمتر کند. همچنین ایجاد خوشههای صنعتی و احداث تصفیهخانههای مشترک برای چند واحد تولیدی، راهکاری است که میتواند هزینههای سرانه را کاهش دهد. این اقدامات اگر بهصورت هماهنگ و مستمر دنبال شوند، میتوانند پساب را از یک چالش پرهزینه به فرصتی اقتصادی و زیستمحیطی بدل کنند.
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی
توسعه صنعت پساب علاوه بر مزایای اقتصادی، آثار اجتماعی و زیستمحیطی مهمی نیز دارد. از نظر اقتصادی، این بخش میتواند به ایجاد فرصتهای شغلی در زمینه طراحی، ساخت تجهیزات، بهرهبرداری و نگهداری منجر شود. همچنین استفاده از پساب به جای آب شیرین، امنیت آبی کشور را تقویت میکند و از وابستگی صنایع به منابع محدود طبیعی میکاهد.
از منظر اجتماعی، عدم توسعه پساب هزینههای پنهانی برای جامعه به همراه دارد. مصرف بیرویه آب شیرین و آلودگی منابع طبیعی بهطور مستقیم بر سلامت عمومی اثر میگذارد و هزینههای بهداشتی و درمانی را افزایش میدهد. این هزینهها معمولا در محاسبات اقتصادی صنایع دیده نمیشود، اما در واقعیت بار مالی سنگینی بر دوش دولت و مردم تحمیل میکند. بنابراین توسعه پساب نهتنها یک ضرورت صنعتی بلکه یک الزام اجتماعی است که نادیده گرفتن آن میتواند به بحرانهای گستردهتر منجر شود.
آینده مبهم
چالشهای اقلیمی در ایران روزبهروز شدیدتر میشود. کاهش بارندگی، افزایش دما و تداوم خشکسالیها فشار مضاعفی بر منابع آبی کشور وارد خواهد کرد. همزمان، رشد جمعیت شهری و توسعه صنایع تقاضا برای آب را افزایش میدهد. در چنین شرایطی، بدون بهرهبرداری گسترده از ظرفیتهای پساب، مدیریت منابع آب عملا غیر ممکن خواهد بود. تجربه کشورهایی مانند استرالیا نشان داده که توسعه صنعت پساب نهتنها ممکن است بلکه میتواند به یک منبع درآمد پایدار برای اقتصاد ملی تبدیل شود.
به گزارش دنیای اقتصاد، کشور برای عبور از بحران آب چارهای جز اصلاح سیاستهای قیمتی، حمایت از سرمایهگذاری و ارتقای فناوریهای تصفیه ندارد. اگر این مسیر دنبال نشود، کشور با آیندهای مبهم در حوزه امنیت آبی روبهرو خواهد شد؛ آیندهای که در آن صنایع با کمبود شدید منابع آب مواجه میشوند و جامعه هزینههای سنگین زیستمحیطی و اجتماعی را متحمل خواهد شد.