printlogo


جهان از نابغه‌ها محروم می‌شود؛
چرا استعدادها هدر می‌روند؟
چرا استعدادها هدر می‌روند؟
کد خبر: 14884
اکونومیست به تازگی در یک گزارش به بررسی نقش حیاتی استعداد انسانی در اقتصاد جهانی پرداخته و تحلیل می‌کند که موانع مالی، محدودیت‌های مهاجرت و فقدان سیستم‌های شایسته‌سالاری، باعث هدر رفتن استعدادهایی می‌شوند که می‌توانستند اقتصاد و نوآوری را متحول کنند...
هفته‌نامه اکونومیست در سرمقاله این هفته خود استدلال می‌کند که راز موفقیت اقتصادی نوآوری است و راز نوآوری، نبوغ، خلاقیت و انگیزه‌ی معدود افراد بااستعداد است. اما حتی با اینکه دولت‌ها برای تقویت اقتصاد خود در جاهایی مثل کارخانه‌های تراشه‌سازی و معادن عناصر کمیاب، پول خرج می‌کنند، قدرت مغز مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. و این اتلاف در حال بدتر شدن است.
کافی است به بازار داغ سلول‌های خاکستری مغز نگاهی بیندازید تا بفهمید که چگونه موفقیت تجاری و اقتصادی به جای شرکت‌ها توسط افراد تقویت می‌شود. در رقابت برای تسلط بر هوش مصنوعی، غول‌های فناوری آمریکا در حال جمع‌آوری تیم‌های کوچکی از دانشمندان خبره‌ی داده هستند. در وال استریت، رقابتی برای جذب استعدادهای برتر در جریان است و صندوق‌های پوشش ریسک، معامله‌گران حرفه‌ای را با مبالغ هنگفتی به دام می‌اندازند. پیشرفت‌های علمی معمولا کار گروه کوچکی از نخبگان است: یک درصد از محققان برجسته حدود یک‌پنجم از ارجاعات علمی را تولید می‌کنند. در چین، دانشمندانی که پس از مدتی از غرب باز می‌گردند، به عنوان قهرمانان ملی مورد تجلیل قرار می‌گیرند.
پاداش‌سوپراستارها در حال افزایش است؛ بهترین جراحان و نوازندگان پیانو در کنسرت مدت‌هاست که بالاترین دستمزدها و حمایت ثروتمندان را دریافت می‌کنند. اما  اثر سوپراستار امروز به اوج خود رسیده است. برخی از برنامه‌نویسان در دهه بیست زندگی خود، حقوق‌های هفت، هشت یا حتی ۹ رقمی دریافت می‌کنند. تعداد هنرمندانی که در اسپاتیفای بیش از 10 میلیون دلار در سال درآمد دارند، از سال 2017 سه برابر بیشتر از تعداد هنرمندانی است که بالای ۱۰۰ هزار  دلار درآمد دارند. هزینه‌ وکلا قبلا نسبتا برابر بود؛ اما امروز  پول‌های کلان به جیب پردرآمدترین افراد در بهترین شرکت‌های حقوقی می‌رود که عملکرد بسیار بهتری نسبت به شرکای خود در موسسات درجه دوم دارند.
بخشی از این شرایط نشان‌دهنده رونق بازارهای مالی آمریکاست: شرکت‌ها با سرمایه فراوان می‌توانند بیشتر برای استعدادها هزینه کنند. اما در واقع چیزی عمیق‌تر در جریان است؛ منابع گستره محاسباتی، ظرفیت باهوش‌ترین ذهن‌های صندوق‌های پوشش ریسک را برای طراحی و انجام معاملات تقویت می‌کند و به آنها کمک می‌کند تا استعدادهای خود را به سودهای  بیشتر تبدیل کنند. عرضه دیجیتال فوق‌العاده ارزان نیز بازارهای بزرگ‌تری را برای خالقان مستقل ایجاد می‌کند، و اندازه پاداش‌ها برای پیروزی در مسابقه هوش مصنوعی، حتی عجیب‌ترین حقوق‌ها را بسیار ناچیز نشان می‌دهد.
با گسترش هوش مصنوعی از مرحله کشف به بهره‌برداری، تاثیر مشابهی می‌تواند در بقیه اقتصاد نیز ایجاد شود. مطالعات سرمایه‌گذاران و کارآفرینان نشان می‌دهد که این فناوری، تسلط کسانی که می‌توانند از آن برای عملکرد بهتر استفاده کنند را افزایش خواهد داد. عوامل هوش مصنوعی می‌توانند لایه‌های متعددِ کارکنانی که برای اداره شرکت‌های امروزی لازم‌اند را حذف کنند و بدین‌ترتیب، کار را برای افراد باهوش در راه‌اندازی شرکت‌هایی با گروه‌های هرچه کوچک‌تر از افراد نخبه آسان‌تر سازند.
این موهبتی برای سوپراستارهایی است که با استعداد متولد شده‌اند و از بخت خوب برخوردارند. اما در عین حال منبع حیاتی ثروت برای همه افراد دیگر هم هست. جهان به سرعت در حال پیر شدن است؛ اگر قرار باشد اقتصاد با توقف افزایش تعداد کارگران، به رشد خود ادامه دهد، سرعت نوآوری باید بالا بماند. در این شرایط،استعداد به عنوان موتور پیشرفت حیاتی‌تر خواهد شد. اگر قرار است هوش مصنوعی فوق هوشمند به کمک بیاید، به افراد باهوش نیاز خواهد داشت، نه صرفا تراشه و برق.
اما مشکل اینجاست که باوجود گستردگی مخزن استعدادهای جهان، افراد کمی هستند که به پتانسیل واقعی خود دست پیدا می‌کنند. امروز نوآوری علمی در بین غربی‌ها متمرکز شده است، که بسیاری از آنها از خانواده‌های مرفه هستند. استعدادها اغلب ناشناخته می‌مانند و زمانی هم که پیدا می‌شود، به دلیل موانع مالی و لجستیکی رفتن به دانشگاه یا مهاجرت به کشور دیگر،  توانایی اولیه‌شان همیشه محقق نمی‌شوند.
نتیجه این شرایط، هدر رفتن غم‌انگیز استعدادهای انسانی در کشورهای ثروتمند و فقیر است. نتایج یک تخمین نشان می‌دهد که دانش‌آموزان کشورهای فقیرتر که در مسابقات ریاضی به خوبی همسالان ثروتمند خود عمل می‌کنند، تحقیقات کمتری منتشر می‌کنند و احتمال کسب مدرک دکترا از یک دانشگاه پیشرو در آنها نصف است.
سیاستمداران نه‌تنها این اتلاف را از بین نمی‌برند، بلکه از آن غافل هستند. یکی از نمونه‌های این شکست، مهاجرت است. شرکت‌ها و دانشگاه‌ها باید بتوانند از استخر جهانی استعدادها ماهی بگیرند. روسای فوق ستاره چهار شرکت بزرگ فناوری آمریکابدون چنین فرصتی برای خود و خانواده‌هایشان، امروز در شغل‌های خود نبودند. یک برآورد نشان می‌دهد که تسهیل مهاجرت با برداشتن موانع مالی برای دانشجویان بسیار باهوش می‌تواند تولید علمی نسل‌های آینده را تا ۵۰ درصد افزایش دهد.
مسابقات و برنامه‌های استعدادیابی نیز به طرز شگفت‌آوری در تشخیص زودهنگام استعدادهای داخلی خوب هستند. برندگان مدال طلا در المپیاد بین‌المللی ریاضی، 50 برابر بیشتر از دانشجویان کارشناسی در MIT احتمال دارد که برنده یک جایزه بزرگ علمی شوند. نیمی از بنیانگذاران OpenAI در این مسابقه به موفقیت رسیدند. اما اکثر کشورها در مورد استعدادها سیستماتیک نیستند؛ ثروتمندان از همه مزایا برخوردارند و بقیه به انگیزه فردی و کمی شانس متکی هستند.
آمریکا بر پایه مهاجرت بنا شده، فرهنگ شایسته‌سالاری و دانشگاه‌های برتر دارد، باید در کشمکش برای جذب استعدادها پیروز شود. اما وسواس به تنوع، برابری و شمول در اوایل دهه 2020، برنامه‌های مربوط به دانشجویان بااستعداد را متوقف کرد؛ دونالد ترامپ نیز به این اشتباهات دامن می‌زند. دولت او به تازگی هزینه‌ برنامه ویزای H-1B را افزایش داده است، در حالی که بسیاری از محققان و متخصصان فناوری از طریق این ویزا وارد آمریکا می‌شوند.
به گزارش اکوایران،اما اشتباهات آمریکا فرصتی برای سایر کشورهاست. چین در حال معرفی طرح ویزا برای دانشمندان و متخصصان جوان خارجی است. بریتانیا ممکن است هزینه‌های ویزا را برای ورود افراد ماهر به طور کلی حذف کند و فرانسه امیدوار است محققان خارجی را جذب کند. تا اینجا خوب است، اما این کارها چندان جدی و کامل نیستند. استعدادها منتظرند تا کشف شوند، اما معلوم نیست جهان چه زمانی از خواب بیدار خواهد شد؟
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/14884