شکاف آبی صرفا یک بحران ساده با راهحلی مشخص نیست. این پدیده با تغییرات اقلیمی، الگوهای توسعه اقتصادی، سیاستهای انرژی و حتی جریانهای مهاجرتی گره خورده است. زمانی که یک کشور تصمیم به توسعه صنعتی میگیرد، باید پیامدهای آبی آن را نیز محاسبه کند...
جهان در مسیر افزایش شکاف آبی قرار گرفته است، وضعیتی که در آن مصرف آب از منابع تجدیدپذیر فراتر میرود و پیامدهایی در ابعاد امنیت غذایی، سلامت اکوسیستمها و حتی آینده توسعه صنعتی بر جای میگذارد.
در صورت محدود ماندن گرمایش زمین به یکونیم درجه، شکاف آبی جهانی نزدیک به شش درصد بیشتر خواهد شد و اگر دما به سه درجه افزایش یابد، رشد این شکاف به ۱۵ درصد میرسد؛ روندی که نشان میدهد منابع آب نه تنها قربانی تغییر اقلیم هستند بلکه به یکی از شاخصهای اصلی سنجش تابآوری کشورها در برابر بحرانهای آینده تبدیل خواهند شد. برای تدوین این گزارش از نتایج یک پژوهش منتشرشده در ژانویه ۲۰۲۵ در نشریه Nature Communications استفاده شده است.
آنچه در نگاه نخست شاید تنها یک رقم آماری به نظر برسد، در واقع نشانهای از فشار بیسابقه بر منابع حیاتی کره زمین است. پژوهشگران با بررسی دادههای مربوط به سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ به این نتیجه رسیدهاند که حتی در این دوره نسبتا متعادل، مصرف آب جهانی در حدود ۴۵۷میلیارد متر مکعب بیش از توان تجدیدپذیری بوده است. این عدد به معنای آن است که بخش قابلتوجهی از توسعه صنعتی، کشاورزی و شهری بر پایه برداشتهایی استوار بوده که دوام درازمدت آن تضمینشده نیست.
در واقع، منابع آب زیرزمینی در بسیاری از مناطق بهعنوان پشتوانهای پنهان مورد استفاده قرار گرفتهاند، اما این پشتوانه نه بیپایان است و نه به سرعت جایگزین میشود. زمانی که پژوهشگران اثر گرمایش یکونیم درجهای را بر این الگو شبیهسازی کردند، نتیجه نشان داد که شکاف آبی جهانی به بیش از ۴۸۴میلیارد مترمکعب افزایش مییابد. اگر دمای زمین سه درجه بیشتر از دوران پیشاصنعتی شود، این شکاف به بیش از ۵۲۵میلیارد مترمکعب خواهد رسید. چنین روندی به معنای آن است که هر دههمیلیونها نفر بیشتر در معرض کمبود آب قرار میگیرند، کشاورزی پایدار با تهدید جدی روبهرو میشود و رقابت بر سر منابع محدود شدت میگیرد. از این منظر، بحران آب نه یک مشکل محلی بلکه یک بحران جهانی است که به شکل تدریجی اما پیوسته همه کشورها را درگیر خواهد کرد.
کانونهای تشدیدکننده شکاف آبی
گرچه آمار کلی جهان هشداردهنده است، اما اهمیت اصلی زمانی آشکار میشود که به توزیع جغرافیایی این شکافها نگاه کنیم. دادههای پژوهش نشان میدهد که افزایش شکاف آبی در همه نقاط جهان یکسان نیست. مناطقی چون شبهقاره هند، چین، خاورمیانه و مدیترانه بیشترین افزایش را تجربه میکنند. این مناطق نه تنها جمعیتهای انبوهی را در خود جای دادهاند، بلکه بخش عمدهای از تولیدات کشاورزی و صنعتی جهان در همین کشورها متمرکز است.
بهعنوان مثال، هند و چین بهعنوان دو قطب بزرگ کشاورزی و صنعت، همزمان باید با رشد جمعیت و افزایش مصرف داخلی نیز مقابله کنند. در خاورمیانه، محدودیت منابع آب پیشتر هم وجود داشته و اکنون گرمایش جهانی این محدودیت را تشدید میکند. در مدیترانه، کاهش بارشها و افزایش تبخیر سبب شده است که منابع آب تجدیدپذیر کمتر از گذشته توان پاسخگویی داشته باشند.
در مقابل، برخی کشورها نظیر نیجریه و سودان در آفریقا به دلیل تغییر الگوهای بارشی و افزایش نسبی بارندگی، کاهش در شکاف آبی را تجربه خواهند کرد. اما حتی در این مناطق نیز شرایط پایدار نیست و هرگونه تغییر سیاست یا تغییر اقلیم میتواند وضعیت را به سرعت تغییر دهد. این ناهمگونی منطقهای نشان میدهد که بحران آب بیش از آنکه جهانی به نظر برسد، مجموعهای از بحرانهای محلی و منطقهای است که در کنار هم تصویری نگرانکننده در سطح بینالمللی ترسیم میکند.
امنیت آب و اقتصاد جهانی
ابعاد اقتصادی شکاف آبی کمتر از جنبه زیستمحیطی آن نیست. صنایع آببر، کشاورزی در مقیاس گسترده و تولید انرژی بیشترین فشار را تحمل میکنند. در شرایطی که نیروگاههای حرارتی برای خنکسازی نیازمند حجم عظیمی از آب هستند، افزایش شکاف آبی میتواند آینده تولید برق در بسیاری از کشورها را تهدید کند. اگر آب کافی برای خنکسازی وجود نداشته باشد، نیروگاهها ناچار به کاهش تولید یا توقف فعالیت میشوند؛ مسالهای که نه تنها امنیت انرژی بلکه اقتصاد ملی را با بحران روبهرو میکند. کشاورزی که بزرگترین مصرفکننده آب در سطح جهان به شمار میرود، به طور مستقیم با کاهش تولید مواجه خواهد شد.
کاهش برداشت محصولات کشاورزی به معنای افزایش قیمت مواد غذایی در بازارهای جهانی و ایجاد فشار مضاعف بر کشورهای واردکننده است. این روند در نهایت به تورم، نابرابری اجتماعی و حتی بیثباتی سیاسی میانجامد. از سوی دیگر، صنایع انرژیبر و وابسته به آب مانند فولاد و پتروشیمی نیز با افزایش هزینههای تولید مواجه میشوند و رقابتپذیری آنها کاهش مییابد. بنابراین، شکاف آبی نه یک تهدید محیطزیستی جداگانه بلکه یک عامل تاثیرگذار بر ساختار کلی اقتصاد جهانی است؛ عاملی که میتواند جهتگیریهای سرمایهگذاری، تجارت بینالمللی و حتی سیاستهای امنیتی کشورها را تغییر دهد.
تلاقی بحران آب و انرژی
ارتباط بحران آب با بخش انرژی پیچیدهتر از آن است که تنها به خنکسازی نیروگاهها محدود شود. تولید سوختهای زیستی، توسعه صنایع پتروشیمی و حتی فرآیند استخراج نفت و گاز نیازمند مقادیر زیادی آب است. در کشورهای در حال توسعه که به دنبال رشد اقتصادی سریع هستند، این تقاضا به سرعت در حال افزایش است. در صورت تحقق سناریوی گرمایش سه درجهای، بسیاری از این کشورها در موقعیتی قرار خواهند گرفت که باید میان تامین نیازهای کشاورزی و تولید انرژی یکی را انتخاب کنند. چنین انتخابی نه تنها تبعات اقتصادی دارد بلکه ابعاد ژئوپلیتیکی نیز پیدا میکند.
در شرایطی که امنیت غذایی یک اولویت غیرقابل چشمپوشی است، احتمال دارد دولتها منابع آب را به سمت کشاورزی هدایت کنند و بخش انرژی با محدودیتهای جدی روبهرو شود. این امر میتواند به کاهش صادرات انرژی، افزایش رقابت بر سر منابع و حتی تغییر موازنه قدرت در سطح بینالمللی منجر شود. از سوی دیگر، تلاش برای یافتن منابع جایگزین ممکن است سرمایهگذاری در فناوریهای نوین مانند انرژیهای تجدیدپذیر را تسریع کند، اما این گذار نیازمند زمان و منابع مالی عظیم است. بنابراین، بحران آب و انرژی در واقع دو روی یک سکهاند و نمیتوان بدون توجه به یکی، دیگری را مدیریت کرد.
یک تصمیم پیچیده
شکاف آبی صرفا یک بحران ساده با راهحلی مشخص نیست. این پدیده با تغییرات اقلیمی، الگوهای توسعه اقتصادی، سیاستهای انرژی و حتی جریانهای مهاجرتی گره خورده است. زمانی که یک کشور تصمیم به توسعه صنعتی میگیرد، باید پیامدهای آبی آن را نیز محاسبه کند؛ زمانی که به دنبال تولید بیشتر انرژی است، باید اثر آن بر منابع آب را نیز بسنجد؛ و زمانی که سیاستهای کشاورزی را اصلاح میکند، نمیتواند از تاثیر تغییر اقلیم بر بارشها غافل بماند. به گزارش دنیای اقتصاد،این همپیوندی پیچیده باعث میشود که هیچ راهکار سادهای برای مدیریت شکاف آبی وجود نداشته باشد. علاوه بر این، مدلهای اقلیمی با عدم قطعیت همراهاند و پیشبینی دقیق آینده امکانپذیر نیست.
به همین دلیل، سیاستگذاران ناچارند در فضایی پر از ریسک و ابهام تصمیمگیری کنند. چنین شرایطی میتواند منجر به تعلل در اقدام شود، اما تعلل خود به تشدید بحران خواهد انجامید. بنابراین، کشورها با یک دوراهی دشوار روبهرو هستند: یا باید در کوتاهمدت هزینههای سنگین مدیریت و اصلاح را بپذیرند، یا در بلندمدت با بحرانهایی روبهرو شوند که به مراتب پرهزینهتر و غیرقابل کنترلتر خواهد بود.