شمار تجار بخش خصوصی که مدافع آزادسازی هستند و در هر شرایطی با حمایتهای دولت مخالفت میکنند، به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. یکی از افراد این جمع محدود، محسن جلالپور است که میگوید: در مساله کرونا بنگاههای زیادی به دلیل ترس اجتماعی ناشی از شیوع ویروس با کاهش شدید تقاضا مواجه شدند و بهناچار خط تولید خود را متوقف کردند. سیاستگذار که مدام با پیام «دولت-دولت، حمایت-حمایت» مواجه شد، چاره کار را در توزیع بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی میان بنگاهها دیده است. دولت که پیش از این با پرسش «چگونه باید حمایت کنم؟» مواجه بود، اکنون با یک پرسش تازه مواجه میشود: «به چه کسی باید پول بدهم؟» او معتقد است: «نقطه شروع فساد و اتلاف منابع در کشور ما همین پرسش ساده است و درست از همین سوراخ به ظاهر کوچک، فسادها و سوءاستفادههای هزارمیلیاردی خارج میشود.» اما حال که بنگاهها به دلیل بحران کرونا و ابرچالشهای اقتصادی به حضیض رسیدهاند، راهحل چیست؟ محسن جلالپور باز هم بهصراحت میگوید: «واضح است که اینگونه حمایتها کمکی به توانمندسازی بنگاهها نمیکند و در عمل انگیزه نوآوری و رقابت و اصلاح ساختار را کاهش میدهد و بدون شک بهترین روش حمایت، دادن آزادی عمل به اقتصاد و تقویت انگیزهها، تشویق تولید و باز گذاشتن فضای کسبوکار است.»
♦♦♦
آثار اقتصادی شیوع ویروس کرونا از جنبههای مختلف بررسی شده اما تحلیلگران کمتر به این موضوع پرداختهاند که این ویروس چگونه فضای کسبوکار را دگرگون میکند؟
سرعت تحولات پس از کرونا بهگونهای است که هیچ تحلیلگری قادر به تحلیل وضع موجود و پیشبینی روندهای آینده نیست. هر روز بنیانی دگرگون میشود و گوشهای از نظم موجود به هم میریزد. کسی نمیداند این آغاز یک بحران است یا بحران بهزودی به پایان میرسد. هیچکس نمیتواند چشماندازی برای آینده ترسیم کند. برخی منعطفاند و دنیای کرونایی را پذیرفتهاند اما برخی همچنان منتظرند این بحران به پایان برسد. قاعدتاً به عنوان یک شهروند نمیتوانم بهت خودم را از وقایعی که رخ داده پنهان کنم. سال 1399 سالی بسیار متفاوت از همه سالهایی است که پشت سر گذاشتهایم. در مدتزمانی کوتاه، نظامهای فکری و ارزشی نسل ما به اندازه یک قرن تغییر کرده است. در آخرین روزهای سال 1398 هیچکس گمان نمیکرد کرونا به این سرعت جهان را درنوردد و فرهنگها و عادتهای دیرینه بشری را دگرگون کند. کمتر از یک ماه مانده به پایان سال 1398، مردم خود را آماده میکردند تا به دیدار بزرگترهای خود بروند، با شروع سال 99 همه ترجیح دادند از بزرگان فاصله بگیرند. شیوه برخورد و احوالپرسی و تفریح و سرگرمی از اساس تغییر کرد. خیلیها خود را برای سفر و گردش آماده کرده بودند اما ناچار شدند در طولانیترین خانهنشینی چند دهه گذشته روزگار بگذرانند. مردم رفتارهایی را در پیش گرفتند که هرکدام از این رفتارها، میلیاردها تومان نفع و ضرر روی دست اقتصاد میگذارد. بیشتر که فکر کنید متوجه میشوید دنیای اطراف ما دچار تغییر اساسی شده و این تغییر بهطور قطع روی رفتارهای مردم اثر میگذارد و عادتهای اقتصادی آنها را بهطور کلی تغییر میدهد. بهطور مثال افراد در شرایط فعلی که نگران از دست دادن شغل خود هستند، تامین مواد غذایی و کالای بهداشتی را در اولویت قرار میدهند و خرید کالاهای بادوام را به تعویق میاندازند. از این دست وقایع در طول تاریخ کم داریم که یک واقعه بهتنهایی تغییر رفتار ناگهانی جامعه را به دنبال داشته باشد. اگر روی مساله اقتصاد تمرکز کنیم، متوجه میشویم که در عملکرد 50 سال گذشته اقتصاد ایران، چند نقطه عطف به ثبت رسیده است. نقطه عطف از این جهت که اقتصاد کشور پس از هرکدام از این دورهها، مسیری کاملاً متفاوت از گذشته در پیش گرفته است. قاعدتاً اولین نقطه عطف، وقوع انقلاب اسلامی بوده، دومین نقطه عطف، آغاز جنگ تحمیلی و پایان جنگ نیز سومین نقطه عطف بوده است. در طول این سالها وقایع سیاسی مهم نظیر انتخاب آقای خاتمی یا انتخاب محمود احمدینژاد یا وقایع سال 88 و حتی تصویب برجام یا تشدید تحریمها نیز وقایع مهم و اثرگذاری بر مناسبات اقتصادی بودهاند اما هیچکدام به اندازه انقلاب و آغاز و پایان جنگ، اقتصاد کشور را به معنای رایج، زیر و رو نکردهاند. شیوع ویروس کرونا چهارمین نقطه عطف در نیمقرن گذشته است که اقتصاد جهان را از اساس زیر و رو کرده است. ویروس کرونا نسبت به سه نقطه عطف دیگر تفاوتهای زیادی دارد و چون با تحولات دیگری همراه بوده، اثر مضاعفی بر اقتصاد ایران داشته و خواهد داشت. وقوع انقلاب اسلامی نااطمینانی بزرگی در اقتصاد بود و برای فعالان اقتصادی سوالهای زیادی ایجاد کرد. انقلاب باعث شد برخی کسبوکارها بهطور کامل تعطیل شود و برعکس، کسبوکارهای زیادی با وقوع انقلاب رونق گرفت. جنگ هم باعث تغییر در اولویتهای کشور شد و برخی کسبوکارها برای مدتی تعلیق شدند تا اینکه جنگ به پایان رسید و اقتصاد دوباره پوست انداخت. میتوان گفت کسبوکارها از این دوره کمتر سورپرایز شدند و اگر تغییراتی به وجود آمد، آهسته و آرام و متناسب با تغییرات جامعه بود. مثلاً پس از دوم خرداد که جامعه آزادیهای بیشتری به دست آورد، کسبوکارها هم شروع به پوستاندازی کردند. یا پس از انتخاب محمود احمدینژاد که به سیاستهای توزیعی علاقه داشت، شاهد تغییرات گسترده در رونق و رکورد فعالیتهای اقتصادی بودیم اما همانطور که اشاره کردم، تغییرات پس از این تحولات آهسته و متناسب با ضرباهنگ جامعه بود. مقوله کرونا اما از اساس با همه تحولات پیشین متفاوت است. بهخصوص اینکه شیوع این ویروس تقریباً با اوجگیری چهارمین انقلاب صنعتی و فراگیری فناوریهای نوین همراه است. ویروس کرونا باعث توقف موقت فعالیت جهان شده و فرصتی برای بازنگری در همه مناسبات به وجود آورده است بنابراین معتقدم کرونا و انقلاب صنعتی چهارم، میتوانند دنیای جدیدی خلق کنند که از اساس با دنیای قبلی ما متفاوت است. اکنون ما به این دنیا پا گذاشتهایم. هنوز احساسش نمیکنیم اما تحولات اطراف ما بسیار سریع است. احتمالاً خیلی از افراد این تغییرات را متوجه میشوند و برای خود و آینده خود و کسبوکار خود تصمیمهای تازه میگیرند اما خیلیها ممکن است متوجه این تغییرات نشوند و خود را برای جهان جدید آماده نکنند که در نتیجه بازنده خواهند بود.
هنری کیسینجر گفته: جهان پس از کرونا، هرگز مانند قبل نخواهد بود. تحلیلگران کسبوکار هم معتقدند اقتصاد پس از کرونا از اساس با آنچه در گذشته رایج بود، تفاوت خواهد داشت. به نظر شما در دنیای جدید، کسبوکارها چه وضعیتی پیدا میکنند؟
قاعدتاً دنیای جدید الزامات خودش را دارد. زمزمههایی درباره اینکه به پایان عصر جهانی شدن نزدیک شدهایم به گوش میرسد و برخی معتقدند دولتها در آینده به جای سیاست گام برداشتن به سوی بازارهای جهانی، باید یک گام عقب بنشینند. در حال حاضر بحثهای جدی درباره احتمال کنارهگیری بنگاهها از زنجیرههای تولید جهانی مطرح است و به نظر میرسد فروپاشی فعالیتهای تجاری بسیار شدیدتر از رکودهای پیشین است. همینطور در بیشتر کشورها خرید خدمات متوقف شده یا به حداقل ممکن رسیده است. شکنندگی اقتصادها کار دست دولتها داده و مدتها طول میکشد تا مردم از فشارهای ناشی از کرونا رهایی پیدا کنند. اما در کنار این ریزشها، رویشهایی هم وجود دارد. به گمانم کرونا انقلاب چهارم را خیلی زودتر از آنچه تحلیلگران پیشبینی میکردند محقق کرده است. احتمالاً در دنیای پس از کرونا گستره تکنولوژیهای جدید، هوش مصنوعی و اینترنت اشیا افزایش پیدا خواهد کرد. لازمه زندگی در عصر جدید، آشنایی بیشتر با تکنولوژی است. قبلاً مردم برای گذران زندگی دغدغه نان و روشنایی و آب داشتند اما امروز باید دغدغه تکنولوژی را هم داشته باشند. در جامعه ایران که سرعت آشنایی مردم با تکنولوژیها سریعتر از حکمرانان است، آینده کمچالش نخواهد بود. ویژگی حکمرانی در ایران، شک به تکنولوژیهای مدرن است اما مردم قادرند خیلی سریع خود را با تکنولوژی تطبیق دهند. نکته دیگر این است که در دنیای جدید با کسبوکارهای سنتی باید خداحافظی کنیم. در خیلی موارد، کسبوکار حذف نمیشود؛ سازوکار فروش و عرضهاش تغییر خواهد کرد اما تغییرات ممکن است به حذف برخی کسبوکارها منجر شود. جهان پس از کرونا فرصت بینظیری برای رشد تجارت الکترونیکی و کسبوکارهای اینترنتی خواهد بود در مقابل، بازارها و فروشگاههای سنتی رفتهرفته به پایان دوره رونق خود نزدیک میشوند. در دنیای جدید خیلی از بازارها دیگر مثل گذشته کار نخواهد کرد و فروش محصولات متفاوت از گذشته خواهد بود.
فکر میکنید کرونا چطور به کسبوکارها آسیب میزند؟
همانطور که اشاره کردم، کرونا اول از همه در چرخه عرضه و تقاضا اخلال ایجاد کرده است. ترس ناشی از شیوع همگانی کرونا باعث تعطیلی عمومی بازارها و در نتیجه کاهش شدید تقاضا شده و کاهش تقاضا، توقف عرضه را به دنبال داشته ضمن اینکه خود عرضه هم به شکلی دیگر از کرونا ضربه خورده است. در نتیجه عرضه و تقاضا همزمان دچار اخلال شدهاند. برخی گزارشها موید این است که کسبوکارهای مرتبط با خردهفروشی انواع کالا، همینطور کسبوکارهای خدماتی و تفریحی و گردشگری که بهواسطه ترس اجتماعی از شیوع کرونا به صورت اجباری تعطیل شدهاند بیشترین تاثیر را از شیوع کرونا دیدهاند و در انتهای این زنجیره، کسبوکارهای مرتبط با حملونقل نیز به شدت تحت تاثیر قرار گرفتهاند. اصناف حلقه اول زیاندیدگان کرونا هستند و پس از آنها بنگاههای تولیدی کوچک که زیر پنج نفر کارگر دارند در صف تعلیق قرار گرفتهاند و در ادامه این زنجیره، بنگاههای متوسط و بزرگ نیز دچار بحران شدهاند. در حال حاضر وقفه در تولید صنایع مرجع که به زنجیرهای از بنگاههای کوچک نظم و انگیزه دادهاند باعث زیان بسیاری از این بنگاهها شده است. تقریباً در همه بخشهای تولید این وضعیت به وجود آمده، جز برخی بخشهای تولید صنایع غذایی و برخی تولیدات بهداشتی و دارویی. مثلاً از میان بنگاههای تولیدکننده مواد غذایی، آن دسته از تولیداتی که مشتریان عمده مثل رستوران دارند، با کاهش شدید تقاضا دست و پنجه نرم میکنند. مثل مرغداریها که با کاهش تقاضای گوشت مرغ در آشپزخانههای بزرگ و رستورانها دچار بحران جدی شدهاند. پس میبینیم که بحران در یک رشته فعالیت اقتصادی، به همان رشته محدود نمیماند و به بقیه کسبوکارها نیز سرایت میکند. مثلاً بحران در صنایع خودروسازی به قطعهسازان سرایت پیدا کرده و باعث توقف فعالیت تعداد زیادی از بنگاههای کوچک شده است. توقف فعالیت بنگاههای کوچک باعث معوق شدن تسهیلات بانکی میشود و بحران در آینده به نظام بانکی میرسد. در مقابل شرکتهای بیمه تا اینجا برنده بحران کرونا بودهاند. هرچند تعداد مرگومیرها افزایش پیدا کرده و احتمالاً برای آنها هزینه داشته اما تعداد تصادفها و سوانح به شدت کاهش پیدا کرده و باعث شده منابع در موسسههای بیمه ذخیره شود. به هر حال کرونا به سرعت شیوه زندگی بسیاری از مردم را تغییر میدهد. در حالت عادی تغییراتی از این جنس ممکن است سالها طول بکشد اما کرونا در چند هفته سبک زندگی مردم را بهطور کامل تغییر داد. افراد برای جلوگیری از سرایت ویروس به دیگران، از همدیگر فاصله میگیرند. این فاصله گرفتنها فقط تغییر در سبک زندگی نیست و میتواند ریل اقتصادها را نیز تغییر دهد. همانطور که پیش از این گفتم؛ راه مستقیم اثرگذاری کرونا بر کسبوکارها، کاهش تقاضا برای خرید کالا و خدمات است. در حال حاضر تجارت بماهو تجارت، ریسک انتقال بیماری را زیاد میکند بنابراین اولویت کشورها دیگر تجارت نیست و احتمالاً تا زمانی که بحران کرونا مهار شود یا دانشمندان راهی برای درمان آن پیدا کنند، اقتصاد جهان بهطور کامل پوستاندازی خواهد کرد. ممکن است خیلی از بنگاهها به دلیل مدیریت نادرست و ترس از تغییر، خاکستر شوند و برخی بنگاهها نیز ممکن است جان سالم به در ببرند. بنگاههایی که بحران کرونا را پشت سر بگذارند، دنیای تازهای پیش روی خود میبینند و مدیران بنگاهها ناچار به تغییرات گسترده در کسبوکار خود هستند و اگر این تغییرات اعمال نشود احتمالاً بنگاهها دچار مرگ زودرس شوند.
بعد از بحران کرونا، کسبوکارها چه راههایی برای بهبود وضعیت خود دارند؟
پرسشهای مهم و تعیینکنندهای مقابل مدیران و سرمایهگذاران قرار دارد که آینده بنگاهها را ترسیم میکند. مدیران در برابر پرسشهای فوری زیادی قرار دارند و باید هرچه زودتر برای آنها پاسخی بیابند. اینکه چه زمانی این وضع ادامه پیدا میکند؟ اینکه اگر این وضع چند ماه دیگر ادامه پیدا کرد چه کنم؟ یافتن پاسخ صحیح برای خیلی از این پرسشها امکانپذیر نیست اما بنگاهی برنده است که تصمیم سریع بگیرد. کرونا باعث تغییرات عجیب و غیرقابل تصور در ماموریت و ماهیت شرکتها شده و خیلی از بنگاهها را در معرض تحولات ناخواسته قرار داده است. همینطور آزمونی برای تصمیمهای سخت در مدیریت بنگاهها بوده است. در حال حاضر چالش اصلی مدیران و سرمایهگذاران برخی بنگاهها این است که آینده فعالیت خود را چگونه ترسیم کنند. مثلاً شرکتی که پیش از این لوازم آرایشی تولید میکرده بعد از اینکه با بحران کاهش تقاضا برای محصولات خود مواجه شده، تصمیم به تولید محصولات ضدعفونیکننده گرفته است. برخی تولیدکنندگان گلاب و عرقیات هم به دنبال کاهش تقاضا، شروع به تولید الکل میوه کردهاند. تولیدکنندگان پوشاک بلافاصله شروع به تولید ماسک کردهاند و حتی برخی تولیدکنندگان ظروف پلاستیکی، از ظرفیتهای خود برای تولید اسپری پلاستیکی استفاده میکنند. درست در نقطه مقابل، مدیران برخی شرکتها تصمیمهای رادیکال نگرفتهاند و ناچار به توقف کامل فعالیت شدهاند. آینده برای مدیران آیندهنگر روشن است اما مدیرانی که از تغییر واهمه دارند یا مدیرانی که به موقع دست به تغییر نمیزنند قطعاً باید با دنیای کسبوکار خداحافظی کنند.
بهطور مشخص بنگاههای ایرانی چه چشماندازی پیش رو دارند؟
کرونا چشمانداز را از اقتصادها گرفته و باعث شده سرمایهگذاریها متوقف شود. خطوط توسعه بیشتر شرکتها تا اطلاع ثانوی معلق میماند و شکی نیست که سرمایهگذاران گامهای بعدی را با احتیاط بیشتری برمیدارند. ضربه اول کرونا به اقتصاد جهان بسیار کاری بوده و معلوم نیست اقتصاد جهان با ضربات بعدی چه وضعیتی پیدا کند.
داریم درباره عمیقترین بحران اقتصادی تاریخ صحبت میکنیم که احتمالاً اقتصاد جهان را 10 تا 15 درصد کوچک خواهد کرد. رکود اقتصادی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم کمتر از دو درصد بوده؛ یعنی تولید ناخالص ملی این کشور در آن مقطع حدود دو درصد کاهش پیدا کرده که این رقم در رکود سال ۲۰۰۸ حدود چهار درصد بوده و پیشبینی میشود تولید ناخالص ملی آمریکا در بحران فعلی 10 تا 15 درصد کاهش پیدا کند. کمتر کشوری را میتوان مثال زد که اقتصادش به اندازه اقتصاد ایران در تله سیاستگذاری غلط و مداخلات گسترده دولتی گرفتار باشد. در نتیجه این وضعیت، فضای کسبوکار در ایران بسیار نامطلوب و پر از دستانداز است. نااطمینانی و نوسانهای مخرب که ناشی از سیاستگذاری غلط و اختلاف نظر سیاستمداران برای اداره کشور است، منجر به کاهش فاحش سرمایهگذاری و فرار همزمان سرمایه و دانش از کشور شده است. اما درباره بنگاههای ایرانی؛ برداشت من این است که خیلی از کسبوکارهای کوچک که بنیه مالی قوی ندارند از بین میروند. کاهش تقاضا تا مدتها گریبان اقتصاد ما را رها نمیکند و بخش عرضه هم که به صورت سنتی همواره گرفتار موانع کسبوکار بوده، باید عواقب کرونا و رکود ناشی از آن را هم تا آینده نامعلوم تحمل کند. از آن طرف کسری بودجه بزرگی پیش رو داریم که نویددهنده تورمهای بیشتر است. پس بنگاه باید بهطور همزمان هم بیثباتی محیط اقتصاد کلان را تحمل کند، هم محیط کسبوکارش سنگلاخی و صعبالعبور است و هم اینکه بحران کاهش تقاضا را پشت سر بگذارد. در این شرایط شکی نیست که ایجاد ممنوعیت بیشتر و کنترل شدیدتر بر اقتصاد به بهانه کرونا، وضعیت اقتصاد کشور را از اینکه هست بحرانیتر میکند. راهحل، برداشتن بیشتر موانع و باز گذاشتن مسیرهای کسبوکار و تجارت است. کمتر بنگاهی میتواند از این مرحله عبور کند. من همیشه از مثال «خستگی فلزات» استفاده میکنم. وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانه قبلی میشکند، مهندسان متالورژی میگویند خستگی فلزات اتفاق افتاده است. دلیل اصلی خطرناک بودن شکست ناشی از خستگی فلزات این است که بدون آگاهی قبلی و بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد. به گمانم بنگاههای ایرانی نیز چنین وضعیتی پیدا کردهاند و این روزها در اثر فشارهای زیاد سیاسی و اقتصادی دچار خستگی مضاعف شدهاند و بیسروصدا میشکنند.
لینک مطلب: | http://eghtesadkerman.ir/News/item/1763 |