printlogo


تحرک اجتماعی پایین یک ریشه بنیادی ارتکاب جرم؛
اقتصاد ایران چگونه مشوق «خفت‌گیری» است؟
اقتصاد ایران چگونه مشوق «خفت‌گیری» است؟
کد خبر: 4497
چه ویژگی‌هایی از اقتصاد ایران باعث شده انگیزه برای دزدی و خفت‌گیری در بخشی از جامعه پدید آید؟...
 یکی آن که به نظر می‌رسد امکان جابه‌جایی افراد میان طبقات درآمدی کم است؛ یعنی یک فرد کم‌درآمد افق خوبی برای بهبود جایگاه نسبی درآمدی‌اش نمی‌بیند و در نتیجه ممکن است راه میانبر نادرستی را برای رسیدن به سطح رفاه بالاتر انتخاب ‌کند. دوم این که رشد اقتصادی به ویژه در سال‌های اخیر ناچیز بوده، در نتیجه رشد رفاه برای هر کس نسبت به خودش هم اتفاق نمی‌افتد و این می‌تواند انگیزه فعالیت اقتصادی را کم کند. در نهایت می‌توان به رد پای ماهیت نفتی اقتصاد ایران هم توجه داشت؛ سرکوب نرخ ارز در دوره‌های وفور نفتی باعث ارزان‌شدن کالاهای بادوامی مثل لپتاپ و موبایل می‌شود که بعداً در دوره کمبود درآمد ارزی دولت -مثل شرایط حاضر- ارزش آن‌ها نسبت به درآمد جاری افراد بالا می‌رود. این اتفاق باعث می‌شود بازدهی زورگیری یا دزدیدن چنین کالاهایی نسبت به ایجاد ارزش افزوده در اقتصادی که در کل درجا می‌زند، بیشتر باشد.
چندیست اخبار خفت‌گیری در خیابان‌ها با بسامد بیشتری شنیده می‌شوند. ساکنان کلان‌شهرها با خطر قدم‌زدن در برخی خیابان‌ها هنگام شب آشنا هستند. از طرفی هم اخیراً جسورترشدن مجرمان باعث غافلگیری بوده است. افزایش احتمالی انواع دزدی و در کل گسترش ناامنی برای اموال تحت مالکیت افراد را می‌توان احساس کرد؛ اتفاقی که تا صندوق امانات بانک ملی هم جلو رفت. افرادی که دست به چنین جرایمی می‌زنند، آدم‌هایی مشابه بقیه هستند، اما با شرایطی متفاوت. سوال این است که چه شرایطی باعث می‌شود بخشی از جامعه انگیزه دزدی و زورگیری پیدا کند؟ چرا انتخاب یک نفر میان فعالیت اقتصادی و ارتکاب جرم، دومی است؟ حتماً بخشی از پاسخ به این سوال‌ها بدیهی و آشناست، اما در این گزارش سعی داریم عوامل پنهان‌تر این پدیده را بررسی کنیم.
انتخاب کسی که دزدی می‌کند چگونه شکل گرفته؟
هر تصمیم‌گیری فردی به طور ساده دو بعد اصلی دارد: مزایا و هزینه‌ها. مزیت احتمالی دریافت اموال فردی دیگر با زحمت بسیار کم مشخص است. اما طرف هزینه‌ها مهم‌تر است. هزینه‌ها لزوماً پولی یا مادی نیستند؛ قطعاً انجام کاری مثل دزدی که خلاف عرف، اخلاق و قانون شناخته می‌شود، برای فرد انجام‌دهنده حاوی هزینه (نامطلوبیت) ذهنی است که البته برای افراد و شرایط مختلف فرق می‌کند. همچنین ریسک دستگیرشدن و تنبیه یک هزینه مهم چنین تصمیم پرمخاطره‌ای است. اما به غیر از این موارد، یک هزینه پنهان و بسیار مهم وجود دارد؛ فرد با خود می‌گوید اگر وقت و ذهن خود را درگیر کاری مثل دزدی نکند و به جای آن به یک فعالیت شغلی بپردازد، چه چیزی عایدش می‌شود؟ به عبارتی هزینه‌فرصت دزدی‌کردن به مزایای سایر انتخاب‌های موجود فرد وابسته است. در مقایسه هزینه و عایدی‌های هر انتخاب در دو کفه ترازو، گزینه‌ای که مزایایش بیشتر به هزینه‌هایش بچربد انتخاب می‌شود.
جابه‌جایی بین طبقات درآمدی چقدر ممکن است؟
یک علت پنهان وقوع جرایم در یک جامعه، مقدار کم «تحرک اجتماعی» در آن است. تحرک اجتماعی یعنی جابه‌جاشدن افراد میان جایگاه‌های درآمدی و رفاهی گوناگون. در برخی جوامع، فرد شانس بالایی دارد که از یک وضعیت نامساعد درآمدی از طریق تلاش شغلی و اقتصادی به جایگاه بالاتری برسد، یا برعکس در صورت ضعف در عملکردش، به جایگاهی پایین‌تر سقوط کند؛ یا اگر فردی در خانواده‌ای به دنیا آمده که فقیر است، میزان جابه‌جایی و تحرک اجتماعی جامعه به این معنی است که او چقدر شانس دارد از این تله فرار کند و ثروتمند شود. یا چقدر ممکن است فرزند یک ثروتمند به خاطر اتخاذ تصمیمات نادرست یا تلاش ناکافی، به جایگاه‌های پایین‌تری برود؟
این که افراد چه افقی پیش روی خود می‌بینند، تصمیم‌گیری‌شان را دستخوش تغییر می‌کند. فردی را تصور کنید که تحصیلات و مهارت‌های باکیفیتی را فرا نگرفته، چون خانواده‌اش نمی‌توانسته برایش سرمایه‌گذاری خاصی انجام دهد؛ ثروتی از خانواده‌اش به او نرسیده که بتواند سرمایه اولیه او برای راه‌انداختن یک کسب‌وکار باشد؛ دسترسی به وام بانکی که معمولاً به خاطر نرخ کمتر از تورمش وسیله پرتاب بسیاری -به خصوص کارمندان بخش‌های دولتی- به رفاه بالاتر است، برای او و خانواده‌اش با احتمال بسیار بالایی اصلاً مطرح نبوده. قطعاً باز هم احتمالی برای این که این فرد با تلاش و تصمیمات درست به جایگاه اقتصادی بهتری برسد وجود دارد. اما واقعاً این احتمال در اقتصاد ایران چقدر است؟
شهود ما از روش‌های اصلی کسب درآمد و رسیدن به دهک‌های بالای درآمدی در اقتصاد چند دهه گذشته نشان می‌دهد جابه‌جایی درآمد افراد وابستگی زیادی به مواردی مثل ارتباطات فردی، ثروت والدین و دسترسی‌هایی مثل دسترسی به وام بانکی دارد که بالاتر مثال زده شد (در این مورد، نمودار زیر نشان می‌دهد که دریافت‌کنندگان وام معمولاً در دهک‌های بالاتری قرار گرفته‌اند). یا می‌توان به این نمونه فکر کرد که کسب درآمد از دارایی‌هایی مثل مسکن نسبت به مشاغل حقوق‌بگیری یا کارآفرینی معمولاً اوضاع بهتری دارد و افق اقتصادی آینده فرد را هم بر خلاف آن دو تا حد خوبی تضمین می‌کند. بنابراین مزیت ناشی از تلاش شغلی برای کسی که چندان خوش‌شانس نبوده تا در مسیر این نوع از درآمدها قرار گیرد، چندان زیاد نیست. این احتمال پایین جابه‌جایی نسبی افراد باعث می‌شود انگیزه برای اعمال ضداجتماعی بیشتر شود؛ ذهنیت بخش بیشتری از جامعه این خواهد بود که درآمد یا دارایی و رفاه طبقات بالاتر را نمی‌تواند با تلاش در محیطی منصفانه و رقابتی به دست بیاورد و در نتیجه اعمال زور یا دزدی را برای داشتن بخشی از آن‌ها انتخاب می‌کند.

دهه بدون رشد ۹۰ و دهه بدون افق ۱۴۰۰؟
اگر به وضعیت طبقات جامعه به صورت نسبی نگاه نکنیم و وضعیت هر فرد را با خودش مقایسه کنیم، می‌توان شرایطی را متصور بود که اکثریت مردم یک کشور با جابه‌جایی اجتماعی به سمت بالا روبه‌رو شوند؛ اتفاقی که در چند دهه اخیر چین افتاده و بسیاری از افراد از طبقات پایین درآمدی که شغل خود یا والدینشان جزو مشاغل یدی بوده، به طبقه متوسط پیوسته‌اند. از این منظر، وقوع رشد‌های اقتصادی بالا و مستمر باعث می‌شود مدام افراد در وضعیتی بهتر از سال قبل خود باشند و امید به استفاده از این رونق آن‌ها را تشویق به ایجاد ارزش افزوده بکند.
اما اکنون که به دهه گذشته ایران می‌نگریم، با رشد اقتصادی نزدیک به صفر مواجهیم. نمودار زیر نشان می‌دهد مصرف خصوصی و در نتیجه رفاه خانوارها هم نسبتاً‌ درجا زده است. یعنی تغییرات رفاه یک خانوار متوسط ایرانی هم رو به بالا نبوده است. از سوی دیگر در شرایط فعلی افق اقتصادی روشنی پیش روی جامعه ایران قرار ندارد؛ در نتیجه افراد نه به صورت نسبی و نه مطلق امیدی به بهبود جایگاه رفاهی خود ندارند. این وضعیت انگیزه برای تلاش اقتصادی را کاهش می‌دهد و ریسک‌پذیری افراد را برای انجام جرایمی مثل زورگیری و دزدی زیاد می‌کند.

ارزشمندی کالاهای بادوام در زمانه افول درآمدها
در کنار دو عامل تحرک اجتماعی نسبی پایین و درجازدن کل اقتصاد ایران در سال‌های اخیر، ماهیت نفتی هم ویژگی مؤثر دیگری از این اقتصاد است. در دوره‌های وفور نفتی که نرخ دلار سرکوب می‌شود، کالاهای وارداتی از جمله کالاهایی مثل لپتاپ و موبایل با قیمت پایین‌تری در دسترس جامعه قرار می‌گیرد؛ به بیان دیگر می‌توان گفت به واسطه درآمد نفتی زیاد، درآمد حقیقی (درآمد اسمی تعدیل‌شده با سطح قیمت‌ها) مردم ایران بیشتر می‌شود و به ویژه قدرت خریدشان برای کالاهای قابل تجارت افزایش چشمگیری می‌یابد. اما در سال‌های اخیر که تحریم‌ها جلوی وفور درآمد نفتی را گرفته‌اند و اقتصاد هم بنیه‌ای برای رشد نداشته، عملاً درآمد حقیقی بسیاری از افراد کاهش پیدا کرده است و به خصوص قدرت خرید آن کالاها که به خاطر سرکوب ارزی ارزان‌تر شده بودند، بسیار کم شده است. در نتیجه ارزش کالاهای بادوام در اختیار افراد نسبت به درآمدهای جاری‌شان افزایش یافته است. در چنین شرایطی دزدیدن یک وسیله الکترونیک مثل لپتاپ و موبایل که اتفاقاً از معمول‌ترین طعمه‌های خفت‌گیرها هم هستند، بازدهی درآمدی بیشتری نسبت به گذشته دارد. ضمناً این وضعیت خودش باعث جابه‌جایی اجتماعی کمتر هم است؛ چون کسانی که دستشان از دارایی‌ها و کالاهای ارزان‌شده در دوره وفور نفتی کوتاه مانده، بعداً در زمانی مثل الآن شانس خیلی کمتری دارند که به سطح رفاه طبقات بالا برسند.
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/4497