اپلیکیشن کالم ، محبوبترین اَپ ذهنآگاهی و یکی از پرطرفدارترین اپهای حال حاضر جهان است. کالم یک نمونۀ موفق امروزی و تا اندازهای متناقضنما است...
انی لاوری
ترجمۀ: عرفان قادری مرجع: Atlantic
ماجرای رواج سریع، راحت و پر از تناقض اپلیکیشن کالم
اپلیکیشن کالم ، محبوبترین اَپ ذهنآگاهی و یکی از پرطرفدارترین اپهای حال حاضر جهان است. کالم یک نمونۀ موفق امروزی و تا اندازهای متناقضنما است؛ شرکتی نوپا واقع در سانفرانسیسکو که فعالیتی معنوی با سابقهای چندصدساله عرضه میکند، اپی که مدعی است اضطراب ناشی از رواج گوشیهای هوشمند را از بین میبرد، استارتآپی با سرمایۀ خطرپذیر که توانسته از نشستن و کارینکردن درآمد کسب کند. ظاهراً آرامکردن مردم در بحبوحۀ هزاران هزار بحرانی که جهان امروز را به چهارمیخ میکشد میلیاردها دلار میارزد. اما یک اپ حقیقتاً چقدر میتواند مؤثر باشد؟
انی لاوری، آتلانتیک — کوهی شبیه ساختمان کلیسا بالای سرم قد برافراشته است؛ امواج آرام برکهای پیش پاهایم به ساحل میساید و آفتاب از میان برگهای سوزنیِ درخت کاج قطرهقطره میبارد و تنم را گرم میکند. صدایی بهنرمی زمزمه میکند چشمهایت را ببند. شانههایت را رها کن و سینهات را صاف نگهدار. چند نفس عمیق و کامل بکش تا به لحظۀ اکنون بیایی، نَفَست را فرو ببر و آرام رها کن، بگذار تشویش و اضطراب از وجودت برود.
پانزده دقیقه بعد همان صدا میگوید به خانهام برگردم و چشمهایم را باز کنم. از کوه و برکه خبری نیست و فقط عکس آنها را در صفحۀ ترکخوردۀ گوشی آیفونم میبینم که پر از اعلانهای ایمیل و اسلک و آیمسیج و سیگنال و واتساپ و توئیتر و چند خبرگزاری بزرگ است. بعد پشت نمایشگر بزرگتری مینشینم تا هشت ساعت کار روزانهام را انجام دهم و پس از آن نوبت به استراحت بعدازظهر میرسد با نمایشگری باز هم بزرگتر از قبلی، که به آیفونم وصل است، بیماری همهگیر، فجایع زیستمحیطی و جیغ و دادهای گریزناپذیر فرزند کوچکم در پسزمینه، بهجای ترنم آبشدن برفها و آواز پرندگان.
بهشت کوچکِ بیدوامی که هنگام مدیتیشن در آن بودم هدیۀ اپلیکیشن کالم بود که، بدون هیچ بحثی، محبوبترین اَپ ذهنآگاهی و یکی از پرطرفدارترین اپهای حال حاضر جهان است. بهار گذشته در روزهای اول همهگیری کرونا دانلود این اپ حدود سیدرصد افزایش یافت و هماکنون بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر دارد.
مایکل اکتون اسمیت، یکی از مؤسسان شرکت کالم، با لحنی شگفتزده میگفت «چه سال خارقالعادهای بود امسال«؛ الکس تیو، مؤسس دیگر شرکت، هم با سر تأیید میکرد. ما در ماه فوریه در اپ زوم گفتوگو کردیم؛ من در سانفرانسیسکو بودم، تیو در کاتسوولد و اکتون اسمیت در ساحل غربی دریای ایرلند. اکتون اسمیت میگفت «وقتی کرونا آمد ناگهان علاقۀ مردم چندبرابر شد». تیو هم گفت «واقعاً هلاک شدیم».
کالم وعده میدهد که افراد مضطرب، افسرده و تنها، همچنین کسانی که میخواهند بیشتر به خانوادهشان برسند، در محل کار کمتر دچار حواسپرتی شوند یا در امور شخصی ثابتقدمتر باشند، میتوانند در ازای پرداخت ۱۵ دلار در ماه یا ۷۰ دلار در سال و یا عضویت مادامالعمر به مبلغ ۴۰۰ دلار به محتویات متنوع اپ دسترسی داشته باشند. به همین جهت سرمایهگذاران این برنامه ارزش شرکت را ۲ میلیارد دلار تعیین کردهاند، تقریباً همارز شرکتهایی چون ۲۳andMe، Allbirds و Oatly، و به این ترتیب کالم را در میان ۷۰۰ استارتآپِ خصوصی با ارزش میلیارد دلاری قرار دادهاند. اکنون این شرکت، با سرمایۀ ریسکپذیرِ سرشار، دارد به امپراتوری بلامنازع عرصۀ تندرستی تبدیل میشود؛ کتاب بیرون میدهد، فیلم میسازد، سریال آنلاین پخش میکند؛ جورچین ۱۰ دلاری، بالش مدیتیشن ۸۰ دلاری و پتوهای سنگین ۲۷۲ دلاری میفروشد. کالم همکاریاش با شرکتهای دیگر را نیز گسترش میدهد؛ به مسافران پروازهای امریکن ایرلاینز و تاکسیهای اوبر بریتانیا، مهمانان مجموعه هتلهای نواتل، مشتریان شعب اکسپرساسپا و کارکنان جنرال الکتریک، تریام و چندین شرکت دیگر خدمات مدیتیشن ارائه میدهد. کالم حتی خیال ورود به صنعت مهمانیاری۱ و عرضۀ واقعی بهشت کوچک درونِ اپ را در سر میپرورد.
کالم یک نمونۀ موفق امروزی و تا اندازهای متناقضنما است: شرکتی نوپا واقع در سانفرانسیسکو که فعالیتی معنوی با سابقهای چندصدساله عرضه میکند، اپی که مدعی است اضطراب ناشی از رواج گوشیهای هوشمند را از بین میبرد، استارتآپی با سرمایۀ خطرپذیر که توانسته از نشستن و کارینکردن درآمد کسب کند. ظاهراً آرامکردن مردم در بحبوحۀ هزاران هزار بحرانی که جهان امروز را به چهارمیخ میکشد میلیاردها دلار میارزد.
اما اینطور که پیداست اکتون اسمیت و تیو به این تناقضها اهمیتی نمیدهند. آنها معتقدند کالم نوعی سرویس است. یکجور ابزار یا روشی برای راهنمایی کسانی که شاید از مدیتیشن ترسیده باشند. درضمن، کالم یک برند است که خیلی زود در هر گوشهای از زندگیِ پراضطراب امروز جاپایی خواهد داشت. اما یک اپ حقیقتاً چقدر میتواند مؤثر باشد؟
در مورد مدیتیشن صحبت از یک روش یا تنها روش درست نیست. هدف کلی این است که حتی چند دقیقه هم شده از سکوت و سکونِ بیرون برای برقراری سکوت و آرامشِ درون استفاده شود. درواقع، یک روش معمولِ تمرکز بر دم و بازدم و زیرنظرگرفتن افکار خود است، بهطوری که درگیر آنها نشویم. بودائیها میگویند این کار «ذهنآگاهیِ ذهن» را نصیبمان میکند، یعنی توانایی انفکاک خود از افکار و هیجانات.
اما این روش بسیار بیش از آنچه تصور میکنید دشوار است. مغز ما از فکرکردن خلاصی ندارد، حرفهای مزخرف گذشته را برایمان دست میگیرد، فکر و خیال آیندهای هولناک را به جانمان میاندازد، با تصور تمرینهای ورزشی سر حالمان میآورد، با فکر ارزیابی عملکرد در محل کار که بهزودی صورت میگیرد از جا بلندمان میکند و با خاطرخواهی جوان خوشقیافۀ داخل آسانسور حواس برایمان نمیگذارد. ولی مدیتیشن به ما میگوید این دست افکار و احساساتِ غیرارادی جزو وجود ما نیستند و میتوانیم از دست آنها خلاص شویم. اینها فرمان و حکم نیستند و نیازی هم نیست حتماً واکنش نشان دهید ولی اگر بخواهید میتوانید مدیتیشن کنید.
مدیتیشن مغز و تن و روح افراد را دگرگون میکند. کم نیستند تحقیقاتی که نشان دادهاند مدیتیشن فشار و سطح کورتیزول خون را پایین میآورد و باعث افزایش روحیه و کاهش میزان وقوع اضطراب و افسردگی میشود. افراد را مصممتر، خودآگاهتر، بهبودپذیرتر و خوشحالتر میکند. شاید، در میان تمام امور عالم، تنها مدیتیشن باشد که در ازای کارنکردن چیزی نصیبمان میکند.
تاریخ دقیق پیدایش مدیتیشن معلوم نیست ولی میدانیم فعالیتی باستانی است. اسناد تاریخیِ آن به هند ۱۵۰۰ق.م بازمیگردد. مدیتیشن، که بیشتر میان بودائیها و هندوها رواج داشته، صدها سال در زمرۀ امور معنوی به شمار میرفته. ظهور آن در غرب حوالی ۱۷۰۰م و مصادف با ترجمه و انتشار متون هندی، چینی و ژاپنی به انگلیسی و دیگر زبانهای اروپائی بود. در اواخر ۱۸۰۰م و همزمان با اینکه کسانی چون سوامی ویوکاناندا، راهب هندو، و آناگاریکا دارماپالا، مبلّغ بودایی، سفرهای دور و درازی به دور اروپا داشتند، شهرت مدیتیشن فزونی گرفت و هنگامی که یوگا و آیورودا در جریان جنبش عصر نو پس از جنگ جهانی دوم به سنتهایی امریکایی بدل شدند، گونهای محبوبیت عمومی رویآور شد.
بعدها سرمایهداری غرب وارد عرصه شد و مدیتیشن را از آنِ خود کرد. همچنین دو جنبش اجتماعی تازه علاقه به این فعالیت را فزونی بخشید: یکی تبِ تندرستیِ نسل هزاره و دیگری مُد ترفندهای روزمره. در میان نسل جوان متولد دهۀ اول ۲۰۰۰، بهداشت شخصی به حصاری سُست در برابر لطمات بیگاری مدرن بدل شد و کاسههای نوشیدنی اسموتی، چای قارچ و برنامههای مراقبت از پوست به روش کُرهای مرهمِ درد نسلی شد که نمیداند هرگز موفق به خرید خانه یا کار کمتر از ۵۰ ساعت در هفته میشود یا نه. اوفیلیا یان، پژوهشگر ارشد مؤسسۀ جهانی تندرستی، میگوید «اپهای مدیتیشن قسمتی از گرایش کلی به ذهنآگاهی است و این به نوبۀ خود بخشی از گرایش عمومی به تندرستی است». او برآورد کرده که تندرستی، در مقیاس وسیع، کسب و کاری است که سالانه ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد دارد.
همزمان، شکل افراطی اصلاح خویشتن میان گیک۲ها و خوره۳های بهویژه منطقۀ خلیج۴ و شهرهایی چون نیویورک و آستین بدل به نوعی وسواس فکری شد. فعالیتهای متعدد برای آرامش ذهن، ازمیانبرداشتن «من»۵ و تربیت تن با استفاده از داروهای توهمزا، حمام یخ، روزهداری، یادداشتنویسی و بذل و بخششِ تقریباً همۀ اثاثیۀ زندگی انجام میشد. این فعالیتها تبدیل شدند به ابزارهایی برای تفکر آزادانهتر، کار بیشتر و بهرهگیری هرچه تمامتر از لحظات عمر.
تیو و اکتون اسمیت، فینفسه، نمیخواستند با ساخت کالم به این تودهها افیون بدهند. آنها رفقایی بودند که عشقشان راهاندازی کسب و کار بود. هرکدام از آنها در جوانی برای خودش شهرتی بهم زده بود. اکتون اسمیت ۲۴ سال بیشتر نداشت که، با همکاری یکی از دوستان دانشگاه، فروشگاه اینترنتی معروف فایرباکس را تأسیس کرد. محصولات این فروشگاه نخستین خرتوپرتهای بیارزش اینترنتی بودند که به جوانان نسل هزاره و پیش از آن فروخته میشد. اولین محصول آنها شطرنجی با مهرههایی بهشکل پیمانۀ شراب بود. تیو هم به نوبۀ خود وبسایتی موسوم به «صفحۀ اصلی میلیون دلاری» راهاندازی کرد که هدفش تأمین هزینههای تحصیل او در رشتۀ مدیریت کسب و کار در دانشگاه ناتینگهام بود (او چندسالی دانشگاه را به هوای پیگیری حنجرهنوازی۶ به تعویق انداخت و در نهایت درس را نیمهکاره رها کرد). اصول کار سایت ساده بود: هر کس میتوانست قالبی پیکسلی خریداری کند -هر پیکسل یک دلار- و آن را به هر وبسایتی که میخواهد متصل کند یا لوگوی مورد نظر خود را در آن قالب قرار دهد. این وبسایت در سال ۲۰۰۵ پُربازدید شد و تبلیغات رنگووارنگ، تصاویر دوندون چگوارا، شخصیت والدو، از مجموعه کتابهای «والدو را پیدا کن»، و همچنین کلماتی که بدون هدف خاصی انتخاب شده بودند -مثل absinthe ، hairloss، pork? و Jesus- صفحه را پُر کرد. زمانی این وبسایت در میان ۲۰۰ وبسایت پُربازدید جهان قرار داشت.
اکتون اسمیت و تیو حوالی سال ۲۰۰۵ در جریان یک مهمانی باهم آشنا شدند، در خانهای قایقی بر روی رودخانۀ تیمز. اکتون اسمیت میگوید «یادم هست آن زمان چیزهایی دربارۀ «صفحۀ اصلی میلیون دلاری» شنیده بودم و با خودم میگفتم خدای من! این پسر یا خیلی نفرتانگیز است یا نابغه است. وقتی در آن مهمانی او را دیدم گفتم این بشر دیوانه است».
بالأخره این دو در سوهوی لندن همخانه شدند؛ بازی ویدئویی میکردند و درمورد ایدههای کسب و کار حرف میزدند. خیلی از این ایدهها عملی شدند. تیو شبکۀ اجتماعی Popjam و شرکت تبلیغاتی Pixelotto را بهراه انداخت. اکتون اسمیت بازی آنلاین Moshi Monsters را برای کودکان بیرون داد که وقتی شرکتهای دیگر مجوز آن را برای ساخت اسباببازی، بازیهای مختلف، مجلات، صابون و کارتِ بازی خریداری کردند، رفتهرفته به امتیازی پرسود بدل شد. زمانی هم مکدونالد اسباببازیهای Moshi Monsters را به عنوان جایزه در جعبههای غذای کودکان قرار میداد. این جعبهها به Happy meal معروف بودند.
آنها بهدنبال کسب و کار پرسود بعدی خود بودند که دامنۀ اینترنتی calm.com به مزایده گذاشته شد. اکتون اسمیت میگوید «آگاهی مزایده را دیدیم و گفتیم وای! عجب دامنهای. بخریمش؟ میتوانیم معرکهترین برند عالم را بهم بزنیم».
آن زمان تیو خودش اهل مدیتیشن بود و میگوید به او کمک کرده از پس دشواریهای تأسیس شرکتهایش برآید. اما اکتون اسمیت بعدها علاقهمند شد. میگفت «اصلاً از مدیتیشن سر در نمیآوردم. به نظرم کمی عجیب و غریب بود و خیال میکردم لابد فحوایی مذهبی دارد. اما وقتی به اصرار الکس چند مقاله و کتاب راجع به مدیتیشن خواندم تازه ماجرا دستگیرم شد. یکدفعه با خودم گفتم خدای من! این که اصلاً نوروساینس است. میتوانیم سیمپیچی مغز انسان را عوض کنیم. مدیتیشن یکی از کارآمدترین مهارتها در جوامع غربی است».
آنها دامنۀ calm.com را کمتر از قیمت اولیۀ آن که یک میلیون دلار بود خریدند ولی از اعلام مبلغ نهایی خودداری کردند. تیو چند نسخۀ اولیه از آنچه بعدها به کالم بدل شد ساخته بود، یکی اپلیکیشن Log in, Chill out (خودش میگفت «چه اسم افتضاحی») و دیگری Do Nothing for Two Minutes (که کاربرانش، طبعاً، دو دقیقه هیچ کاری نمیکردند). تیو سال ۲۰۱۱ به کالیفرنیا نقل مکان کرد تا از اکیپ بزرگ سرمایهگذاران و مهندسان مستعد آنجا استفاده کند. اکتون اسمیت هم چندسال بعد رفت. این دو در سال ۲۰۱۲ سایت کالم و در اوایل ۲۰۱۳ اپ آن را راهاندازی کردند.
دلیل موفقیت کالم این بود که مدیتیشن را آسان و قابل حصول کرد و درجۀ معنویت آن را تا حد امکان پایین آورد. از کاربرد اصطلاحات بودایی، مثل metta (به معنای «محبت») و vipassana («بصیرت») پرهیز میکند و بر محتوایی انگشت میگذارد که ساده و بینیاز از توضیح باشد. همچنین تامارا لویت، مدرس کانادایی ذهنآگاهی که بسیاری از تمرینات محبوب این اپ با صدای او روایت میشود، را به سلبریتیِ عرصۀ روایت بدل کرده است. اکتون اسمیت میگفت اپ کالم از جهاتی همان نسخۀ بروزشدۀ سیدیهایی است که قدیم تمرینات مدیتیشن را با موسیقی پنفلوت اجرا میکردند و او وقتی بچه بود در کتابفروشیهای هیپیِ۷ باکینگهامشر دیده بود: «کالم همان روشهای قدیمی مدیتیشن را به شیوهای واقعاً جدید عرضه میکند».
این اپ در ابتدای کار مورد قبول فرهنگ سیلیکونولی قرار گرفت که میگفت «خوب گوش کن، سیستم را روشن کن، سختتر کد بنویس» و میان گیکهای آن منطقه عشاق سینهچاکی یافت. بعد به میان جوانان نسل هزاره آمد که شیفتۀ اصلاح خویشتن و زندگی سالم بودند. حال، تنها یک فاجعۀ جهانی لازم بود تا میان همۀ مردم محبوب شود.
کرونا که به سانفرانسیسکو رسید، کالم کارمندان خود را مرخص کرد. از آن زمان همه دورکاری میکنند. شاید یک وقتی دفتر دوباره بازگشایی شود، اما اگر کارکنان بخواهند میتوانند از خانه کار کنند. تیو و اکتون اسمیت هم در این فرصت به اروپا برگشتند.
ادارۀ شرکت از خانه البته مشکلاتی داشته اما کالم با آرامش به پیشرفت خود بهسوی تفوق در صنعت تندرستی ادامه داده است. اکنون نه فقط تمرینهای مدیتیشن بلکه آهنگها و داستانهایی ارائه میدهد که به فرد کمک میکند راحت بخوابد. هری استایلز، خوانندۀ اسبق گروه وان دایرکشن و یکی از سرمایهگذاران کالم، محبوبترین بخش این اپ را روایت میکند که داستانی است با عنوان Dream With Me. صدای گرفتۀ او روی نوای آرامشبخش پیانو زمزمه میکند «سلام، من هری استایلز هستم و امشب به شما کمک میکنم تا همراه کلماتی دلنواز و آهنگی تسکیندهنده به خواب بروید. داستان شب. برای شما». وقتی داستان در ماه ژوئیه منتشر شد، ترافیک شدید اپ را از کار انداخت.
شرکت کالم آثار بلندتر و بلندپروازانهتری هم تولید میکند. البته صفت «بلندپروازانه» شاید چندان مناسب این آثار نباشد. در سال ۲۰۱۷ فیلم هشتساعتهای با عنوان «سرزمین بعبع» از چرای گوسفندان بیرون داد و در تبلیغ آن از عباراتی چون «کسلکنندهترین فیلم تاریخ» و «بهترین درمان بیخوابی» استفاده کرد. سپس در سال ۲۰۱۹ مجموعۀ A World of Calm در HBO Max پخش کرد که از نظر مضمون شبیه فیلم قبل ولی از لحاظ عوامل فنی فیلمبرداری بسیار بهتر از آن بود: صحنههایی آرام و زیبا با روایت افرادی چون اسکار آیزاک، نیکول کیدمن، ماهرشا علی، ادریس البا و کیانو ریوز. اکتون اسمیت میگوید «میخواهیم جهانی شادتر و سالمتر داشته باشیم. معتقدیم تحولی که نایکی ۵۰ سال پیش در سلامت تن ایجاد کرد را میتوانیم در سلامت روان ایجاد کنیم».
امپراتوری کالم به احتمال زیاد عنقریب خدمات بسیار چشمگیرتری ارائه خواهد کرد، مثلاً جزیرهای آرام و دنج برای استراحت افراد. اکتون اسمیت میگوید «ایدۀ این کار را از ریچارد برانسون گرفتیم که خیلی سال پیش جزیرۀ نکر را خرید». (خود اکتون اسمیت آنجا رفته و میگوید این جزیره، که اگر مهمانان برانسون نباشند شبی ۱۰۵۰۰۰ دلار اجاره میرود، جایی «تحیرآور و جادویی» است). آنها یک منبع الهام دیگر هم داشتهاند که بیشتر در دسترس است: تفریحگاه دیزنی ورلد. اما آنچه آنها از جزیرۀ کالم در ذهن میپرورند، تجربهای فراگیر و حسآمیز است که یاد گذشته و قوۀ تخیل را برمیانگیزد، نه شهربازیهای معمولی با بوی عرق و ازدحام جمعیت و استفراغ و دادوفریادهایش. اکتون اسمیت اضافه میکند که جزیرۀ کالم «عالیترین شکل تحقق» آرامش در جهان خواهد بود، «جایی که استراحت کامل میکنید، غذای سالم میخورید، یوگا میکنید، به سخنرانیهای روحیهبخش، موسیقی آرامشبخش و صدای امواج گوش میدهید».
اما عجاتاً کالم از مردم میخواهد برای استراحت گوشیهای خود را روشن کنند، صدای امواج را از آن بشنوند و خیال کنند شنهای ساحل را میان انگشتانشان حس میکنند. آخرهای صحبتمان از اکتون اسمیت و تیو پرسیدم نظرشان در مورد این جمله چیست: مردم با این دستگاههای کوچکِ ذهنآگاهیکُش، تمرین ذهنآگاهی میکنند. اکتون اسمیت میگفت «صفحات نمایشگر از جمله عوامل اصلی استرس در جوامع غربی هستند. حالا ما آمدیم میگوییم برای آرامش یافتن از گوشی تلفن همراهتان استفاده کنید! ما این اختلاف و تناقض را درک میکنیم ولی حقیقت این است که مشکل از فناوری و گوشی تلفن همراه نیست. اینها ابزارند و مسئلۀ اصلی این است که چطور از آنها استفاده کنیم». او میگوید ذهنآگاهی موجب تقویتِ «نیروی آگاهی در مغز میشود و نتیجتاً میتوانید آگاهانهتر در مورد زمان، چرایی و چگونگی استفاده از تلفن خود تصمیم بگیرید چون این دستگاهها شگفتآورند».
اما تیو اصلاً نمیخواست زیر بار این اختلاف و تناقض برود. او میگفت پلتفرم کالم «خنثی است» و آنچنان که فکر میکنید بازیوار یا اعتیادآور نیست. تعامل چندانی صورت نمیگیرد؛ مدیتیشن موردنظر را انتخاب میکنید، آن را اجرا میکنید و تمام. با زبان بچههای سیلیکونولی میگوید «اصلاً گزارۀ ارزش اصلی این اپ صوتی بودن آن است ... هیچ فرقی با وقتی معلم در اتاق نشسته باشد ندارد، تنها فرقش این است که همان معلم میتواند همزمان در میلیونها خانه نشسته باشد».
حرفهای تیو شواهد علمی هم دارد: اپهای مدیتیشن واقعاً در کاهش استرسهای زندگی امروز موثر هستند. پژوهشگران معتقدند این اپها موجب استقبال گستردۀ مردم از مدیتیشن شدهاند و دادههای آماری مرکز کنترل و پیشگیری بیماری نیز نشان میدهد تعداد امریکاییهایی که مدیتیشن میکنند ظرف مدت تنها پنج سال سهبرابر شده است. همچنین، تحقیقات علمی حکایت از این دارد که اثر مدیتیشن با موبایل تقریباً برابر مدیتیشن حضوری در کلاس است. نتایج یک کارآزمایی تصادفیِ کنترلشده میان دانشجویان دانشگاه ایالتی آریزونا نشان داد اپ کالم کاهش قابلتوجه استرس و اختلالات خواب و افزایش ذهنآگاهی و احساس همدردی را تسریع میکند (البته مزایای استفاده از این اپ محدودیتهایی هم دارد. مثلاً هیچ تأثیری بر گرایش دانشجویان به افراط در نوشیدن الکل یا مصرف بیشتر سبزیجات ندارد).
اما با همۀ این اوصاف، نه خودِ مدیتیشن و نه اپهای آن دوای همۀ دردها نیستند. امیلی لینزی، استاد روانشناسی دانشگاه پیتسبرگ، میگوید بسیاری از کاربران اپهای مدیتیشن، مدتی پس از دانلود اپ، دیگر از آن استفاده نمیکنند. دانشمندان هنوز نمیدانند هر فرد باید چقدر، یا چه مدت، مدیتیشن کند تا از مزایای آن بهرهمند شود. در مورد مدیتیشن با تلفن همراه هم حرف و حدیث فراوان است که آیا تجربهای مشابه مدیتیشن با مربی کارآزموده را ایجاد میکند یا نه. لینزی میگوید «خیلی از این اپها فقط مدیتیشنکردن را نشان میدهند و چیز زیادی در مورد اینکه چرا مدیتیشن میکنیم، مدیتیشن در چه مواردی میتواند مفید باشد و چطور این مهارتها را در زندگی روزمره و هنگام تجربۀ امور تنشزا به کار ببندیم نمیگویند».
یان، کارشناس صنعت تندرستی، از دیدگاهی کلیتر میگوید این دست فعالیتهای مرتبط با تندرستی، سلامت و امور معنوی غالباً از درمان عوامل اصلی و پنهان استرس عاجز هستند و تنها وقتی به فریاد میرسند که شخص دچار استرس شده است. او میگوید «خطر واقعی این است که گناه عذابی که افراد میکِشند را به گردن خودشان بیندازیم». «پژوهشها نشان میدهد که زندانیان یا پناهندگان هم از مزایای این دست فعالیتها بهرهمند میشوند و این فعالیتها به آنها در بهبودپذیریِ بیشتر یاری میرسانند، اما تأثیری در بهبود شرایط آنها ندارند. اگر محیط کار شما خشن باشد یا با نژادپرستی، جنگ و جامعهای ناسالم دست به گریبان باشید، از دست مدیتیشن کاری ساخته نیست و حل این مشکلات برعهدۀ فرد شما نیست».
اما تحمل این شرایط بر عهدۀ ماست. من خیلی وقت است، هرچند جسته و گریخته، مدیتیشن میکنم. اما امسال که اسیر خانه بودم و با کسی رفت و آمد نداشتم -هرچند هیچوقت تنها نبودم- و از کرونا وحشت داشتم و مریضیِ دوستان و همکاران را با نگرانی میدیدم، بیش از قبل به کالم پناه آوردم. لحظاتی که مدیتیشن میکردم، چه امسال و چه قبل، برای من زجرآور بود. هیچکس دوست ندارد در پایان روزی سخت و طولانی درگیر افکارش شود. اما هر وقت مدیتیشن میکردم حالم بهتر میشد. هنوز از گوشی همراه و کامپیوتر نفرت دارم ولی در یک سالواندیِ گذشته اینها تنها راه فرار من از دیوارهای خانه، و چهبسا از خودم، بودهاند.
پینوشتها:
• این مطلب را انی لاوری نوشته و در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۲۱ با عنوان «The App That Monetized Doing Nothing» در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۱ با عنوان «اپلیکیشنی که از «نشستن و کارینکردن» درآمدزایی میکند» و ترجمۀ عرفان قادری منتشر کرده است.
•• انی لاوری (Annie Lowrey) از نویسندگان مجلۀ آتلانتیک است.
••• آنچه خواندید، بهطور اختصاصی برای وبسایت ترجمان تولید شده و بهرایگان در اختیار شما قرار گرفته است. شما میتوانید با خرید اشتراک فصلنامه ترجمان علوم انسانی از انتشار این مطالب و فعالیتهای ترجمان حمایت کنید. برای خرید اشتراک فصلنامه ترجمان و بهرهمندی از تخفیف و مزایای دیگر به فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی www.tarjomaan.shop مراجعه کنید.
[۱] Hospitality شاخهای گسترده از صنعت خدمات است که ارائۀ مکانهای اقامتی، برنامهریزی مراسمها، ترابری و خدمات گردشگری را دربر میگیرد [مترجم].
[۲] Geek اصطلاحی عامیانه است و به کسانی با رفتارهای عجیب و غریب اطلاق میشود
[۳] Nerd به افرادی گفته میشود که علاقۀ مفرط به موضوعات خاص دارند
[۴] Bay Area
[۵] ego
[۶] Beatbox هنر تولید ریتم و ملودی با دهان است
[۷] منظور کتابفروشیهایی است که محصولات مرتبط با هیپیها را عرضه میکردند [مترجم].