« اقتصاد روستا» به عنوان یک اقتصاد پایه برای پاسخگویی انسانها به بسیاری از نیازهای خود آنقدر حیاتی است که نمیتوان روزی نظام تقسیمات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... را بدون روستا دید...
روستا از آن جهت که همواره بستری برای تامین نیاز انسانها به محصولات کشاورزی، دام، باغی، زراعی، صنعتی، معدنی و... بوده بسیار مورد توجه است. اقتصاد روستا به عنوان یک اقتصاد پایه برای پاسخگویی انسانها به بسیاری از نیازهای خود آنقدر حیاتی است که نمیتوان روزی نظام تقسیمات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... را بدون روستا دید. در این میان سیدمهدی طبیبزاده رییس اتاق کرمان معتقد است ساختار فرهنگی و جغرافیایی روستاها تنوع زیادی دارد و نمیتوان دقیقاً متغیرهای اثرگذار بر اقتصاد روستاهای کشور را بهطور کلی مشخص کرد اما تقسیمات روستاها به صورت روستاهای مبتنی بر اقتصاد کشاورزی، صنعتی و معدنی و خدمات دستهبندی میشوند. حال باید دید با توجه به روند رو به اضمحلالی که برای روستاها در ایران آغاز شده و تحت تاثیر عوامل مختلفی نیز هست، چه سرنوشتی در انتظار ماست.
♦♦♦
متغیرهای اثرگذار بر اقتصاد روستا در سالهای گذشته چه بوده است؟
با توجه به اینکه ساختار توسعه اقتصادی کشور ایران، در حال توسعه است از همینرو، متغیرهای اثرگذار بر اقتصاد روستایی در بازههای زمانی تاریخ معاصر ایران متفاوت بوده است. بهطور کلی در اقتصاد جهان، موضوع اقتصاد روستایی همیشه مبتنی بر فعالیتهای کشاورزی و دامداری بوده است که این موضوع در ایران نیز صدق میکند، میتوان متغیرهای اثرگذار بر بخش کشاورزی را متغیرهای اثرگذار بر اقتصاد روستایی معرفی کرد. متغیرهایی همچون موقعیت جغرافیایی روستا، نوع اقلیم و آب و هوای روستا، کیفیت خاک و حاصلخیزی آن، دسترسی به حاملهای انرژی، دسترسی به راه، دسترسی به فناوری، فرهنگ و بازار منطقه.
با توجه به اینکه در کشور ما ساختار فرهنگی و جغرافیایی روستاها تنوع زیادی دارد در نتیجه ساختارهای اقتصادی آنها نیز متنوع شدهاند و نمیتوان دقیقاً متغیرهای اثرگذار بر اقتصاد روستاهای کشور را بهطور کلی مشخص کرد ولی میتوان آنها را به گروههای ذیل تقسیم کرد. روستاهای مبتنی بر اقتصاد کشاورزی: در گذشته، اقتصاد معیشتی در روستا وجود داشته است یعنی محصول تولیدی توسط خود کشاورز و خانواده کشاورز، مصرف میشده است ولی در سالهای اخیر اقتصاد کشاورزی غالب از نوع درآمدزایی بوده است بدین صورت که کشاورز محصول را برای عرضه در بازار تولید میکند و در کنار آن خودمصرفی دارد.
روستاهای مبتنی بر اقتصاد صنعتی و معدنی: جنبه دیگری از اقتصاد روستایی مربوط به روستاهای نزدیک شهرها و مراکز استانهاست که در این روستاها به دلیل سهولت دسترسی به انرژی، آب، مواد اولیه و نیاز بازار، ساختار اقتصادی روستاها تغییر کرده و متناسب با نیاز بازار شکل گرفته است. روستاهای مبتنی بر اقتصاد خدمات: در برخی از روستاها، افزایش جمعیت مهاجر غیرساکن، باعث رشد و گسترش بخش خدمات نیز میشود، بهطور مثال شهر دهبکری و روستاهای اطراف آن، که این موضوع باعث افزایش قیمت ملک در این مناطق شده و نتیجه آن پویایی در اقتصاد و گسترش اقتصاد روستا در همه جوانب است. در بعضی از روستاها به دلیل نزدیک بودن به منطقه شهری و ارزان بودن قیمت مسکن، جمعیت در آنها رشد چشمگیری داشته است که این موضوع باعث شده بخش خدمات و تامین مسکن در این مناطق روستایی رشد بسیار خوبی داشته باشد و اقتصاد آن منطقه را متحول کند.
اقتصاد روستا با توجه به خشکسالی سالهای گذشته و از بین رفتن مراتع چه وضعیتی پیدا کرده است؟
در سالهای اخیر به دلیل خشکسالی و عدم حفاظتهای زیستمحیطی، مراتع روستاها از بین رفته است که همین امر باعث شده صنعت دامداری روستایی با مشکلات جدی مواجه شود. اگر منظور سوال تاثیر خشکسالی بر اقتصاد روستاهاست باید گفت در روستاهایی که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی دارند به دلیل این پدیده بخش کشاورزی و دامداری آسیبهای جدی دیده است. به همین دلیل زمینهای روستایی ارزش مادی خود را از دست دادهاند زیرا هیچگونه کاربردی در بخش کشاورزی برای آنها وجود ندارد. زمانی که صحبت از خشکسالی میشود، بدین معناست که میزان آب در دسترس کاهش و قیمت آب در منطقه افزایش پیدا میکند. در سالهای گذشته آب به عنوان یک کالای ارزانقیمت در اختیار کشاورز بوده است ولی در سالهای اخیر به دلیل خشکسالی، آب تبدیل به یک کالای گرانقیمت شده است. این موضوع باعث مهاجرت روستانشینان به شهرها و حاشیهنشینی در شهرها شده یا در بعضی از روستا باعث تغییر ساختار اقتصادی روستا شده است و به سمت فعالیتهای اقتصادی مبتنی بر فرآوری محصولات کشاورزی و صنایع تکمیلی و تبدیلی هدایت شدهاند. همچنین افزایش آگاهی روستاییان در کنار مشکلات جدی که در حوزه اقتصاد کشاورزی روستایی وجود دارد و نیز تمایل به رفاه بیشتر و افزایش سطح درآمد روستانشینان را میتوان مجموعه عواملی دانست که تاثیر بسیار زیادی بر مهاجرت روستاییان به شهرها و حاشیهنشینی شهری دارد.
کدام بخش برای اقتصاد روستا نقش پیشران را بازی میکند؟
همانطور که گفته شد، اقتصاد روستاها بر اساس متغیرهای فوق، ساختارهای متفاوتی دارند و نمیتوان پیشران واحدی برای آنها مشخص کرد. اگر با دیدگاه گذشته به این سوال پاسخ داده شود، بخش کشاورزی از سالیان قبل تاکنون، با توجه به ماهیت اقتصاد روستایی، نقش پیشران اقتصادی را بر عهده داشته است، دلیل این موضوع تنوع زیاد فعالیت اقتصادی در بخشهای کشاورزی، دامداری، ماهیگیری، جنگلداری و مرتعداری است که در اقتصاد روستاها نیز عمده اشتغال ایجادشده در این بخشهاست. اما با توجه به خشکسالیهای اخیر نمیتوان بخش کشاورزی را پیشران اقتصاد روستایی دانست زیرا دسترسی به منابع آب کافی یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در این اقتصاد است. اگر اقتصاد کشاورزی را پیشران اقتصاد روستایی عنوان کنیم مطمئناً در سالهای آینده با چالشهای فراوانی در اقتصاد روستایی مواجه خواهیم شد. در حال حاضر با توجه به خشکسالی، تعریف بخش کشاورزی به عنوان اقتصاد پیشران روستایی اشتباه است زیرا در حالی که بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی کشور در این بخش است، اما کمتر از یک درصد از میزان ارزش افزوده در تولید در هر مترمکعب آب را به خود اختصاص داده است. بخش صنعت و معدن در حالی که حدود چهار درصد از مصرف آب کشور را به خود اختصاص داده است ولی بیش از ۲۵۳ هزار تومان در سطح کشور و بیش از ۶۵۰ هزار تومان در سطح استان کرمان ارزش افزوده به ازای هر مترمکعب تولید کرده است. این موضوع نشان میدهد که بهترین پیشران اقتصادی حال حاضر اقتصاد روستایی در وهله اول بخش صنعت و معدن و سپس خدمات است.
اخیراً رئیس دولت گفته از کشاورزان حمایت میکنیم تا ماندن در روستا مقرونبهصرفه باشد. چه اتفاقاتی طی سالهای اخیر افتاد که زندگی روستایی دیگر مقرونبهصرفه نیست؟
برای پاسخ به این سوال بایستی به دنبال دلایل مقرونبهصرفه نبودن ماندن در روستاها بود که میتوان در دو گروه اصلی عنوان کرد. موضوع اول، سبک زندگی امروزی است؛ در دنیایی که سرعت تکنولوژی بسیار بالاست و فناوری به یکی از مهمترین نیازهای انسان تبدیل شده است و زیرساختهای فناوری نقش مهمی را در زندگی اقشار مردم و انتخاب محل زندگی آنها ایفا میکند، ضعیف بودن زیرساختهای فناوری در روستاها از عوامل مقرونبهصرفه نبودن زندگی روستایی است.
موضوع بعدی، نبود توازنها و تعادلهای منطقهای و همچنین افزایش آگاهی روستانشینان، باعث شده مهاجرت از روستاها به سمت شهرها اتفاق بیفتد. زمانی که روستانشینان به دلیل خشکسالی، نبود زیرساختهای لازم و... آینده روشنی برای فرزندان خود در روستا متصور نمیشوند به دنبال انتخاب مهم زندگی جایگزین هستند تا بتوانند رفاه مناسبتری را برای فرزندان خود فراهم کنند. در نتیجه مهاجرت و پدیده حاشیهنشینی شهرها شکل میگیرد.
در ساختارهای سنتی کشاورزی، توجهی به موضوع راندمان و بهرهوری کشاورزی و آب نمیشود. در کنار این موضوع، یارانهها و سوبسیدهایی که دولت برای روستانشینان و افراد کمدرآمد روستا در نظر گرفته است باعث شده است روستانشینان به فکر مکانیزاسیون کشاورزی، افزایش بهرهوری، کاهش قیمت تمامشده و... نباشند و صرفاً آب را بیش از پیش مصرف کنند. البته تحریمها نیز باعث شده است نهادههای کشاورزی و دامی بسیار گران شود که این موضوع با توان مالی کشاورزان در تضاد است و کشاورزان نمیتوانند این نهادهها را خریداری کنند و باعث تعطیلی کسبوکار آنها و در نهایت استفاده از یارانههای دولتی و افزایش قیمت کارگر شده است. نتیجهای که میتوان گرفت این است که شاید سیاست حفظ کشاورزان روستایی در روستاها، با توجه به شرایط فعلی سیاست کارآمدی نباشد. البته باید به این موضوع هم توجه داشت که در بعضی از روستاها به ویژه روستاهای بسیار دورافتاده و کمجمعیت این دیدگاه وجود دارد که خالی از سکنه بودن آنها از لحاظ اقتصادی توجیهپذیر است زیرا ایجاد زیرساختهای لازم برای دسترسی روستای دورافتاده به انرژی و آب بسیار هزینهبر است در نتیجه مهاجرت این روستانشینان به مرکز تجمیعشده روستاها هم مقرونبهصرفهتر است هم دسترسی به نیازهای اولیه به ویژه فناوری را تامین میکند.
چه حمایتهایی لازم است تا چرخ اقتصاد روستا مثل گذشته برای روستاییان بچرخد؟
همانطور که گفته شد ساختار اقتصادی عمده روستا بر پایه کشاورزی بنا شده است. اگر هدف بازگرداندن رونق روستاها و حفظ آن است، باید برای بلندمدت اقتصاد روستا و همچنین کوتاهمدت و میانمدت برنامهریزی لازم انجام شود.
در برنامهریزی کوتاهمدت و میانمدت، در بخش کشاورزی از سنتی به مکانیزه بایستی اقدامات موثری انجام شود. با اینکه سیاستگذاری دولت همیشه مکانیزاسیون بخش کشاورزی بوده است ولی توفیقات زیادی نداشته است. اگر کشاورزی روستاها مکانیزه شود، بازدهی و راندمان در بخش کشاورزی افزایش مییابد و باعث ارزانتر شدن نیروی کار میشود و این امر به افزایش تولید محصولات منتهی میشود (بهرهوری). از طرف دیگر راهاندازی تعاونیها و کنسرسیومها و تجمیع فعالیتهای اقتصاد روستایی کمک میکند این تعاونیها بهصورت مستقیم در بازار نقشآفرینی کنند و درآمد روستانشینان را افزایش دهد. همچنین، انتقال صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی به روستاها در قالب واحدهای کوچک و خانگی که وظیفه فرآوری محصولات کشاورزی را بر عهده دارند میتواند تاثیرگذار باشد.
در برنامهریزی بلندمدت باید سیاستگذاری در جهت تغییر ساختار اقتصادی روستاها به سمت اقتصاد بر پایه صنعت و معدن شکل بگیرد. که نتیجه آن در کنار افزایش سرانه درآمد روستاییان و مهاجرت معکوس به روستاها، افزایش مهارت و فعالیتهای اقتصادی بر پایه مهارت و صنایع تکمیلی در درون روستاهاست.
اگر سیاستهای اقتصادی تغییر نکند، احیای اقتصاد روستا چگونه ممکن است؟
سیاستگذاری مجموعهای از اقدامات شامل هدفگذاری کلان، اهداف کمی، راهبردها، سیاستها و اقدامات تعریف میشود. وقتی صحبت از تغییر سیاستگذاری میشود تغییر در نگرش و اهداف کلان است که برای اینکه بتوان حیات روستاها را حفظ کرد باید این تغییر نگرش شکل بگیرد. گاهی در سیاستگذاری دولتها، نگاه به مزیتهای مطلق است که بایستی تغییر نگرش این نوع سیاستگذاری به سمت مزیتهای نسبی و مزیتسازی باشد. مثلاً در منطقهای که در حال حاضر فعالیت اقتصادی بر پایه کشاورزی است؛ سیاستگذاران دچار این خطا میشوند که بخش کشاورزی روستا باید تقویت شود در حالی که شاید با توجه به پتانسیل منابع انسانی منطقه، نیروی کار ارزان و باانگیزه بتوان بخش صنعتی مانند مونتاژ محصولات صنعتی و ماشینآلات را فعال کرد (مانند اقتصاد روستایی پاکستان)؛ و از این طریق میتوان به مرور ساختار اقتصادی روستاها را تغییر داد.
آیا با ترمیم نظام اداری میتوان انگیزه مهاجرت از روستا را کاهش داد؟
نظام اداری در کشور ما تبدیل به یک مادرمساله شده است. کاملاً مشخص است که یکی از مشکلات حال حاضر اقتصاد کشور، ناکارآمد بودن نظام اداری فعلی است. برای حل این موضوع باید نظام اداری دچار تحول شود و تغییرات جدی در آن شکل گیرد. اگر پشت یک سیاستگذاری درست یک نظام اداری کارآمد نباشد که بتواند سیاست کلان را درست پیگیری و راهحل را پیدا و نسبت به آن اقدام کند، اهداف کلان محقق نخواهند شد.
مهاجرتهای فصلی و دائمی روستاییان به شهرها چه آثار مخرب بلندمدتی دارد؟
در مهاجرت فصلی، عمدتاً مهاجرت از شهرها به روستاها شکل میگیرد ولی در مهاجرتهای دائمی و یا با رویکرد دائمی عمدتاً مهاجرت از روستاها به شهرها شکل میگیرد. در مهاجرتهای فصلی، دولت مجبور است زیرساختهای لازم را برای روستاها تامین کند در صورتی که زندگی در آن روستا برای مدتی کوتاه در سال وجود دارد. ممکن است در این مدت جمعیت روستا دو تا سه برابر افزایش پیدا کند که دولت باید زیرساختهای روستا را دو تا سه برابر تقویت کند. تقویت این زیرساختها و همچنین حفظ و نگهداری آنها برای دولت بسیار گران تمام خواهد شد.
در مهاجرتهای دائمی، موضوع حاشیهنشینی و بافتهای ناکارآمد در شهرها در حال تبدیل شدن به یک ابرچالش برای شهرسازی کشور است. جدا از موارد مذکور به لحاظ فرهنگی تغییر سبک زندگی و ترویج فرهنگ مصرفگرایی، به لحاظ اجتماعی شیوع انواع آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری از جمله افزایش طلاق، کاهش نرخ ازدواج، کاهش اعتمادبهنفس و افزایش حاشیهنشینی و به لحاظ زیستمحیطی تخریب و از بین رفتن منابع، افزایش مخاطرات طبیعی و... را در پی دارد.
علاوه بر این به لحاظ میراثی و تاریخی باعث از بین رفتن آداب و سنن ملی در نتیجه باعث از بین رفتن سند تاریخی و میراثی کشور به واسطه اینکه روستاها شکلدهنده شهرها بودهاند میشود. به لحاظ امنیتی تهدید مرزها، خالی شدن مرزها، افزایش درگیری مرزی و بروز مشکلاتی در داخل کشور را میتوان به عنوان تبعات مهاجرت روستاییان در نظر گرفت.