مجید نعمتالهی: برنامهریزی برای توسعه در ایران قدمتی 70 ساله دارد و فراز و نشیبی که روایت و مطالعه آن برای آموختن از تاریخ و کمکردن از آزمون و خطا در برنامههای پیشرو، یک ضرورت است. آنچه در این چند دهه بر نظام برنامهریزی ایران گذشته و تامل در هدفگذاریها و نتایج برنامههای توسعه پیش و پس از انقلاب برای همه، از سیاستگذار گرفته تا بخش خصوصی و دانشگاهیان میتواند درس آموز باشد. مسیری طولانی اما روبه بهبود طی شده است هر چند در مقاطعی عملکرد و نتایجی شگفتانگیز را شاهدیم چنانکه در برنامه پنجم پس از انقلاب، روند توسعه کشور با یک عقبگرد تاریخی روبهرو میشود. ریشه توجه به استانها و مناطق هم اگر چه به برنامههای دوم و سوم قبل از انقلاب برمیگردد اما در برنامههای چهارم تا ششم پس از انقلاب است که متکی به واقعیتها و ظرفیتها و بر مبنای مشارکت مدیران و صاحبنظران مناطق است. در گفتوگو با دکتر جعفر رودری رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان، روند تاریخی برنامهریزی و اهداف و خروجی برنامهها را در سطح ملی و استانی، بررسی کردهایم:
آقای دکتر برگردیم به گذشته و اولین برنامه در ایران.
اولین برنامه مصوب رسمی در کشور در واقع در قبل از انقلاب شروع شد و مربوط به سال 1327 است. بنابراین نزدیک به هفت دهه یا درواقع نزدیک به 70ساله است که از زمان اولین برنامه رسمی کشور میگذرد. خب این تجربه و همینطور سابقه 70 سال برنامهریزی در ایران قاعدتاً دوره کم یا کوتاهی نیست. بنابراین مرور آن و همچنین آسیبها، مسائل و مشکلاتی که پیرامون هر کدام از این برنامهها وجود دارد و همینطور بررسی آن میتواند در تبیین برنامههای فعلی و همینطور آتی کشور بسیار موثر باشد. بنابراین یکی از سرفصلهایی که همواره در تدوین برنامه استان مورد توجه قرار میگیرد نگاه به برنامههای قبل و همینطور آسیبشناسی و بررسی وضعیت و عملکرد برنامههای کشور و همینطور استانی است. با توجه به این توضیحات اگر برگردیم به اولین برنامه که شروع آن مربوط به سال 1327 است که برای اولین بار در تاریخ کشور بحث برنامه به شکل مصوب و مدون مطرح میشود، اگرچه از سه، چهار سال قبل اجرای یکسری طرحها و پروژهها شده بود ولی به این شکل درواقع ما در قالب یک برنامه هدفمند بخواهیم کار را دنبال کنیم آغاز در سال 1327 این قضیه رقم خورد. دورهای که برای این برنامه در نظر گرفته شده بود یک دوره هفتساله بود و انتهای این برنامه به سال 1334 ختم میشد. این برنامه به لحاظ ادبیات برنامهای امروز یک برنامهریزی جامع و منسجم نبود. چون در واقع اولین تجربه ایران در بحث برنامهریزی بود، بیشتر آنچه که مورد توجه قرار گرفت اجرای یکسری طرحها و پروژههای عمرانی بود که در واقع این طرحها و پروژههای عمرانی الزاماً خیلی ارتباط منطقی و برنامهای با یکدیگر نداشتند. بنابراین روح این برنامه اگر بخواهیم خلاصه بگوییم یک برنامه غیرجامع و فاقد ارتباط بخشی بود که از طریق اجرای یکسری طرحها و همینطور پروژههای عمرانی اجرای آن دنبال میشد.
در دومین برنامه هفتساله قبل از انقلاب چه راهی طی شد؟
برنامه دوم که باز یک برنامه هفتساله هست مربوط به سالهای 1335 تا 1341 هست. در طی این برنامه باز آنچه که به عنوان اهداف برنامه مورد توجه قرار میگیرد افزایش تولید و همینطور بهبود صادرات، تامین مایحتاج مردم در داخل کشور، رشد بخش کشاورزی و صنایع، اکتشاف و بهرهبرداری از معادن و صناعتهای زیرزمینی است. با این حال مواردی مانند تکمیل وسایل ارتباطی، اصلاح امور بهداشت عمومی و انجام عملیاتهایی که در حوزه عمران کشور و همچنین توجه محدود در حوزههای فرهنگ از جمله مباحثی هستند که در این برنامه مورد توجه قرار میگیرند. اما این برنامه نیز به لحاظ ادبیات برنامهریزی یک برنامه غیرجامع است. بنابراین ارتباط منطقی به لحاظ ارتباط بخشها و همینطور الگوی برنامهریزی نداریم. اما این برنامه دستاوردهای خوبی را در حوزههای عمرانی دارد. که میتوان به ساخت 4 فرودگاه و 900 کیلومتر راهآهن و 2500 کیلومتر راه آسفالته اشاره کرد. اما برنامهای که در رابطه با استان کرمان انجام میشود دو تا برنامه عمران و توسعه منطقهای تعریف شده بود که یکی در رابطه با منطقه خوزستان و دیگری هم جنوب شرق کشور بود که درواقع منطقه جیرفت و جنوب استان کرمان را هم دربر میگرفت.
چه دستاوردهایی داشت؟
در واقع احداث یکسری کارخانههای صنعتی از جمله موفقیتهایی بودند که در این برنامه به دست آمد از این مقطع به برنامههای پنج ساله میرسیم. تجربه دو برنامه هفتساله باعث شد که از این به بعد همه برنامههای بعدی ایران بهصورت پنجساله تعریف شدند و برنامه سوم مربوط به دوره 1341 تا 1346 است. در برنامه سوم ادبیات برنامه دیگر سازوکار خودش را پیدا کرد و برای اولین بار یک الگوی مدون از برنامهریزی جامع با رویکرد جایگزینی واردات را مورد استفاده قرار دادند. چون استراتژیهایی که آن زمان مرسوم بود یا عمدتاً توسعه صادرات بود یا جایگزینی واردات بود که معمولاً به لحاظ فرآیندهای توسعه صنعتی کشورهایی یک گام جلوتر بودند عمدتاً سراغ توسعه صادرات میرفتند و کشورهایی مانند کشور خودمان که هنوز به آن درجه از توسعه صادرات نرسیده بودند، در ابتدا با جایگزینی صادرات شروع کردند.
مشاوران مربوطه و یا کارشناسانی که به عنوان مشاور در تدوین این برنامه به سازمان برنامه و بودجه آن زمان کمک کردند، برای اولین بار از دانشگاه هاروارد به کار گرفته شدند و میشود گفت که اولین برنامه منسجم با مفهوم برنامهریزی جامع در ایران مربوط به آن دوره است.
اولین هدف گذاریهای رشد هم مربوط به همین برنامه است؟
بله. دو تا برنامه قبلی شکل و ماهیت برنامه، کمتر داشتند و هدفگذاری مربوط به برنامهای که به شکل معمول امروزی که یکسری هدفهای کلان را تعریف کنند و بر اساس آن کارها دنبال شود، نداشتند. بنابراین این هدفگذاری برای اولین بار در برنامه سوم انجام شد که هدف نرخ رشد اقتصادی را 6 درصد در آن برنامه در نظر گرفتند که تحقق یا عملکرد در برنامه سوم 3/8 درصد شد که در واقع 3/2 واحد درصد نسبت به هدفگذاری انجامشده نزدیک به 30 درصد بیشتر از آن هدفگذاریای بود که در کل برنامه درنظر گرفته شده بود.
برنامه چهارم هم بر پایه نتایج موفق برنامه سوم ،بنیان گذاشته شد؟
بعد از برنامه سوم، برنامه چهارم کشور ارائه میشود که باز آن هم پنجساله هست که از سال 1347 تا 1351 اجرا میشود. الگویی که در این برنامه استفاده شد یک برنامهریزی جامع که برای اولین بار از مدلهای اقتصادسنجی که به لحاظ ادبیات برنامهریزی و تکنیکهای برنامهریزی مدلهای پیشرفتهتری بودند، ارتباط بخشی را لحاظ میکردند و همینطور محاسبه و تاثیر پارامترهای مربوط ارتباط بین بخشی را در نظر میگرفتند. بنابراین در برنامه آنچه که به عنوان هدفگذاری رشد اقتصادی مورد توجه قرار گرفت 9 درصد بود که عملاً نرخ رشد بالایی هست اما به لحاظ تحقق برنامه میبینیم که برنامه مجدداً مانند برنامه سوم وضعیت بسیار خوبی را دارد و 2/11 درصد عملکرد رشد اقتصادی اتفاق میافتد. توجه بیشتر دولت در این برنامه به سمت سرمایهگذاری در صنایع سرمایهبر بود مانند ذوبآهن، ذوب آلومینیوم و ماشینسازی. اگرچه مجتمعهای مربوط به ذوبآهن و همینطور پتروشیمی استارتشان در برنامه سوم زده شد ولی در برنامه چهارم به بهرهبرداری رسیدند و خیلی هم به رشد و توسعه صنعت در این برنامه کمک کرد. تقریباً در این برنامه بالغ بر 250 هزار واحد صنعتی درواقع شکل گرفت که نزدیک به یکچهارم آنها همان واحدهای صنعتی و تاسیسات صنعتی بزرگ بودند که این تحول میشود گفت بنیادی بود در وضعیت صنعت ایران. خب در این برنامه کشاورزی نسبت به آن هدفگذاری که انجام شده بود نتوانسته بود برسد و در بخش صنعت و سایر بخشها درواقع جلوتر بودند یعنی بهرغم اینکه آن دو بخش از عملکردشان جلوتر بودند، بخش کشاورزی نتوانست به اهدافش برسد و عمده کارشناسان درواقع برنامه چهارم را یکی از موفقترین برنامههای توسعه در تاریخ ایران درنظر میگیرند که تاثیر خیلی زیادی هم در ایجاد زیرساختهای صنعتی و همینطور آن تثبیت شرایط لازم برای رشد و توسعه اقتصادی ایران داشته است.
نکتهای که مهم بود این بود که در واقع سازوکار توزیع عادلانه درآمد در کشور از طریق ایجاد آن ظرفیتهای کار، تامین کار و گسترش خدمات اجتماعی و رفاهی و کاهش نیاز کالا به خارج از کشور تعریف شده بود که تا حدود زیادی میتوانیم بگوییم که اهداف برنامهریزیشده در این برنامه، محقق شده است.
برنامه پنجم با درآمدهای نفتی کلان همزمان شد و اهداف آن تحت تاثیر قرار گرفت.
برنامه پنجم نیز که یک برنامه پنجساله است مربوط به سالهای 1352 تا 1356 میشود. این برنامه در ابتدا با هدف رشد 2/11 درصد بسته شد اتفاقی که در این برنامه رقم خورد این بود که در سال 1351 قیمت نفت بهشدت افزایش پیدا کرد و درآمدهای ایران نزدیک به چهار برابر شد و این موضوع باعث شد که یک تجدیدنظر در برنامه مصوبی که تنظیم شده بود شکل بگیرد به این مفهوم که نرخ رشد اقتصادی که 2/11 درصد در نظر گرفته شده بود به 9/25 درصد تغییر داده شود که یک نرخ برشد بسیار بلندپروازانهای است. خب این رشد درآمدهای نفتی در آن زمان باعث بروز یک اختلافنظر کارشناسی میان سازمان برنامهریزی که آن زمان سازمان برنامه و بودجه بود و همینطور سیاسیون و درواقع کسانی که از بالا به صورت دستوری و فرمایشی تاکید بر این داشتند که کل درآمدهای حاصل از نفت وارد اقتصاد شود، گردید. کارشناسان سازمان برنامه و بودجه آن زمان این موضوع را درواقع به لحاظ کارشناسی قبول نداشتند چون اعتقاد بر این بود که برای این که یک اقتصاد بتواند یک رشد متوازن را دنبال کند لازمه آن برخورداری از یکسری زیرساختها و امکانات لازم بود. به عنوان مثال ببینید ما محدودیتهای اساسی را در خصوص زیرساختهای راه، راهآهن، بنادر، انبارها داشتیم. حتی مصالح ساختمانی داشتیم. یعنی به اندازه کافی در مصالح ساختمانی آهن و سیمان کافی، ماشینآلات، تجهیزات، حملونقل، ارتباطات و از همه مهمتر نیروی انسانی هم نداشتیم. بنابراین زمانی که این بودجه یا این اعتبارات میخواهد در اقتصاد تزریق شود اگر فرض کنید در بحث عمران این ظرفیت مالی را تزریق کنیم ولی زیرساختهای آن شامل تامین مواد مورد نیازمان چه آهن باشد چه سیمان و یا نیروی انسانی و مواردی از این قبیل، متناسب با آن تعریف نشود باعث یک چالش در اقتصاد میشود که این چالش واقعاً اتفاق هم افتاد بالأخص در سالهای پایانی برنامه، ما میبینیم که تاثیر خودش را بر رشد اقتصادی میگذارد. در مجموع در سال 1352 نرخ رشد اقتصادی 6/16 درصد و خیرهکننده بود، در سال 1353 با رقم بیشتر به 7/16 میرسد و در سال 1354 که اوج رشد اقتصادی را ما تقریباً میتوانیم بگوییم در تاریخ تجربه میکنیم 6/18 درصد است و نرخ رشد 15 درصد را در مجموع سالهای برنامه پنجم داریم که اگرچه نسبت به نرخ رشد بلندپروازانه 9/25 درصد بازنگریشده برنامه فاصله زیادی دارد ولی خب نرخ رشد دورقمی بسیار بالایی است. یعنی عملاً در ادبیات رشد اقتصادی این نرخ یک نرخ رشد اقتصادی بالایی است.
درحقیقت استارت گره خوردن توسعه و برنامهها به درآمدهای نفتی از همینجا رقم خورد؟
دقیقاً. ببینید نکتهای که اشاره کردید نکته خیلی مهمی است. واقعیت این است که بسیاری از کارشناسان معتقدند تاثیر حضور درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران که حالا به نوعی یک وابستگی و یک بیماری مزمن را در اقتصاد ایران رقم زده، صرفاً مربوط به حوزه اقتصاد نمیشود. میشود گفت این درگیر شدن ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی را در اقتصاد ایران و کل جامعه ایران رقم میزند. بهگونهای که واقعاً یک نوع وابستگی به لحاظ فرهنگی هم رقم خورده. بنابراین این نکته را از این نظر که کل فرهنگ مصرفی و اقتصادی ایران را تحتالشعاع قرار میدهد یک نقطه عطف مطرح میکنند. آثار این مساله را در ساختار سیاسی جامعه هم به لحاظ اینکه یک دولت رانتی را ایجاد میکند میتوانیم بهخوبی ببینیم و هم در واقع یک الگوی اجتماعی و مصرفگرایانه بهنوعی همراه با تنبلی و تنپروری را شاهد هستیم.
با برنامه ششم پا به انقلاب اسلامی میگذاریم. این همزمانی چه اثری بر برنامه داشت؟
برنامه بعدیای که مصوب شد و هیچگاه به دلیل وقوع انقلاب، وارد فاز اجرایی نشد، برنامه ششم بود و مربوط به سالهای 1356 تا 1361 که در این برنامه نیز میتوان گفت که به لحاظ ادبیات برنامهریزی تحول عمدهای صورت گرفت به این شکل که اولین بار یک چشمانداز تعریف شد در اقتصاد ایران، یک چشمانداز درواقع 10ساله و همینطور مباحث مربوط به آمایش سرزمین درواقع برای اولین بار در این برنامه قرار بود که بنشیند و خودش را نشان دهد و همانطور که گفتم به دلایلی این برنامه وارد فاز اجرایی نشد. در مجموع ما به لحاظ جمعبندی درخصوص آنچه که درباره برنامههای قبل از انقلاب گفتیم که پنج برنامه اجراشده و یک برنامه مصوب که به اجرا نرسید مجموعاً 6 برنامه، به جز دو برنامه اول که هفتساله بودند همه برنامهها پنجساله بودند و به لحاظ درصد تحقق رشد اقتصادی در هر سه برنامهای که به اجرا رسیدند و دارای هدف اقتصادی بودند بلااستثناء ما نسبت به هدفگذاری انجامشده برنامهریزیمان میبینیم که درصد تحقق عملکرد برنامه بالاتر از آن رقم برنامهریزی است به جز برنامه پنجم که عرض کردیم یک بازنگری در برنامه انجام شد و هدف رشد را بسیار بالا درنظر گرفتند.
و اما برنامههای پس از انقلاب؟
بعد از انقلاب خب ما یک برنامه صفر توسعه را داریم که مربوط به سالهای شروعمان یعنی از سال 1361 بعد از اینکه انقلاب اسلامی به شرایط تثبیت خودش میرسد ولی بعد از اینکه این برنامه تهیه شد و به تصویب شورای اقتصاد هم رسید و در سال 1362 به تصویب دولت رسید و آماده تقدیم به مجلس بود که به دلیل شرایط جنگی آن زمان، این برنامه دیگر به تصویب نرسید و عملاً متوقف ماند تا سال 1368. در این سال که مربوط به سالهای بعد از جنگ هست در شرایطی کار اقتصادی در کشور آغاز میشود که نابسامانیها و خرابیهای ناشی از جنگ را داریم و همینطور ظرفیتهای خالی که درواقع در اقتصاد هست. رویکردی که در برنامه اول بعد از انقلاب شکل گرفت که مربوط به سالهای 1368 تا 1373 هست که باز یک برنامه پنجساله هست به لحاظ دیدگاه غالب در این برنامه اصطلاحاً بازسازی سرمایههای انسانی و همینطور فیزیکی بود و همینطور تعیین و اصلاح الگوی مصرف، رشد و تکامل مادی و معنوی و به لحاظ مدل اقتصادی یا دیدگاه اقتصادی حاکم بر این برنامه اصطلاحاً یک دیدگاه نئوکلاسیکی از توسعه بود که در این نوع دیدگاه درواقع همان گرایشهای اقتصاد آزاد یا بازار آزاد وجود دارد با تکیه بر بخش غیردولتی. بنابراین این برنامه مشهور است به برنامه سازندگی و آزادسازی اقتصادی، خب دولت در این برنامه همانطور که عرض کردم به دنبال جبران خسارتهای ناشی از جنگل تحمیلی بود و این که بتواند حداکثر بهرهبرداری را از ظرفیتهای موجود کند. با توجه به اینکه خیلی از ظرفیتهایی که ما در طول سالهای جنگ از آن فرآیند تولید و بهرهبرداری خارج شده بودند ولی بعضاً این سرمایهها و ظرفیتها وجود داشتند، ما میبینیم که در سالهای اولیه برنامه یعنی سالهای مربوط به 1369 و 1370 نرخ رشد بسیار بالایی را در اقتصاد ایران داریم یعنی یک نرخ رشد دورقمی را درواقع ما تجربه میکنیم. هرچه که به سالهای انتهایی برنامه نزدیک میشویم به دو دلیل یکی این که آن ظرفیتهای خالی کمکم پر میشوند و دوم اینکه عوارض ناشی از این آزادسازی اقتصادی، که حالا مباحثی مانند یکسانسازی نرخ ارز و یکسری تبعات اقتصادی و اجتماعی را به دنبال دارد و باعث میشود که یک مقداری از آن سرعت رشد اقتصادی که ما در سالهای اول برنامه داشتیم گرفته شود و نهایتاً در سرجمع برنامه هدفگذاری 1/8 درصد که برای رشد اقتصادی در نظر گرفته شده بود مجموعاً 3/7 درصد محقق میشود و به لحاظ تحقق نرخ رشد اقتصادی در این برنامه ما بیش از 90 درصد تحقق هدف نرخ رشد اقتصادی را داریم.
برنامه دوم برنامه محتاطانهای بود اما.
در برنامه دوم بعد از انقلاب که مربوط به سالهای 1374 تا 1378 است و با توجه به آنچه که شروع شده بود از برنامه اول، استراتژی اصلی دولت تثبیت دستاوردها و ادامه سیاستهایی که ما در برنامه اول شروع کرده بودیم و این بهنوعی میتوانیم بگوییم که دیدگاه غالب به دلیل مسائل و مشکلاتی که در حوزه اجتماعی و تورم و مسائلی از این قبیل برخوردند، به نوعی گرایشهای حضوری دولت در اقتصاد یک جایی پررنگتر کرد.
همانطور که گفتم این برنامه نیز مانند برنامه اول یک برنامهریزی جامع بود و به دنبال استفاده از صنایع داخلی و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی هم بود. رشدی که برای این برنامه درنظر گرفته شد به دنبال تجربهای که در سالهای انتهایی برنامه اول اتفاق افتاده بود تقریباً میتوانیم بگوییم یک هدفگذاری خیلی محتاطانه یعنی بعد از انقلاب و در کل تاریخ ایران محتاطانهترین اهداف را ما در این برنامه میتوانیم ببینیم که کل هدفی که برای این برنامه درنظر گرفته شده بود 1/5 درصد بود که متاسفانه همین عدد هم درواقع محقق نشد و آنچه که اتفاق افتاد 2/3 درصد نرخ رشد کل اقتصاد بود که نسبت به کل هدف نزدیک به 68 درصد اهداف ما بیشتر محقق نشد.
برنامه سوم برنامه موفقی بود و بهبود شرایط عمومی کسب و کار را هم در پی داشت؟
در برنامه سوم بعد از انقلاب که مربوط به سالهای 1379 تا 1383 هست مشکلات ساختاریای که ما در برنامه اول و همینطور دوم توسعه داشتیم بحث پررنگ شدن نگاه به مسائل اجتماعی و همینطور مسائل اقتصادی در داخل و سیاستهای تنشزدایی در روابط بینالمللی خودش را بیشتر نشان داد و مطرح شد و ارتباط با اوپک برای اینکه ما یک کشور صادرکننده نفت بودیم که نهایتاً آنجا یک طرح ساماندهی اقتصاد اگر یادتان باشد مطرح شد که در سال 1377، که در واقع یکسری سرمشقهایی را برای اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران داد که این سرمشقهای مهمی بود برای تدوین برنامه سوم که برنامه سوم با توجه به توضیحاتی که خدمتتان عرض کردم مبتنی بر همین اصلاح ساختار بود بهگونهای که ما دیدگاه غالب در این برنامه را اصلاح ساختار اقتصادی مبتنی بر توسعه اقتصاد رقابتی میبینیم. لغو انحصارات، کاهش تصدیگری دولت، توجه به ضرورت خصوصیسازی از جمله رویکردهای مهمی بودند که در این برنامه درواقع مطرح شدند. و همینطور از آنجایی که در مسائل اصلاح ساختاری که در این برنامه مورد تاکید قرار گرفته بود یکی از مباحث مهم بحث حضور بخش غیردولتی یا خصوصی بود و کاهش تصدیگریهای دولتی که این میطلبید یکسری اصلاحات ساختار را ما در حوزه قوانین و مقرارت و بالأخص آن فضای کسبوکار داشته باشیم که تقریباً میتوانیم بگوییم بحث اصلاح محیط کسبوکار و مقرراتزدایی از فرآیند سرمایهگذاری در این برنامه به شکل جدیتری ایجاد شد تا بتواند آن فضای رقابتی را در اقتصاد درواقع ایجاد کند. متوسط رشد اقتصادی که در این برنامه درنظر گرفته شده بود 6 درصد بود و به لحاظ عملکرد، عملکردمان 1/6 درصد بود. بنابراین این برنامه اگرچه به لحاظ اهداف نسبت به برنامه قبلی یک مقدار هدفش بالاتر است ولی نسبت به برنامههای بعدی که عرض کردم این هدفگذاری پایینتر است ولی اولین برنامه بعد از انقلاب است و تنها برنامهای که ما تقریباً هدفمان 100 درصد محقق شده و 1/6 درصد هدف رشد اتفاق افتاد. رشد سرمایهگذاری در این دوره 1/7 درصد تعریف شده بود که عملکرد آن 7/10 درصد شد. رشد سرمایهگذاری به تفکیک بخش دولتی 1/4 درصد که 1/6 درصد محقق شد و بخش غیردولتی 3/12 درصد که 13 درصد محقق شد. بنابراین به لحاظ درصد تحقق رشد، این برنامه یکی از برنامههای موفق است که موجب بهبود شرایط عمومی کسبوکار در اقتصاد ایران شد.
برنامه چهارم همزمان با گام اول چشماندار 20ساله است! در این مقطع چه شرایطی داشتیم و چه نتایجی حاصل شد؟
برنامه چهارم توسعه مربوط به سالهای 1384 تا 1389 بود. در برنامه چهارم یک ویژگی مهم که تقریباً میتوانیم بگوییم در برنامههای قبلی وجود نداشت به جز درواقع برنامه ششم قبل از انقلاب برای اولین بار مطرح شد بحث چشمانداز بود که درواقع ضرورت این مساله هم به لحاظ ادبیات برنامهریزی که اغلب ما برنامههای میانمدت در دل برنامههای بلندمدتی که یک چشمانداز با یک دوره زمانی بلندمدت را برای کشور درواقع ترسیم میکند معمولاً تعریف میشود و همینطور سابقهای که کشورهای پیرامون مانند مالزی، عربستان و ترکیه داشتند و بقیه کشورهایی که بر مدار برنامهریزی حرکت میکردند. خب برای اولین بار این مساله از طرف مقام معظم رهبری و سیاستهایی که پیرامون موضوع برنامه چهارم در واقع مطرح میشد طرح موضوع شد و بحث تدوین سند چشمانداز به شکل خیلی گسترده بالأخص از طرف مجمع تشخیص مصلحت نظام در دستور کار قرار گرفت که روی مبانی و جنبههای کارشناسی آن بیایند کار کنند و نهایتاً برنامه چهارم ما مصادف میشود با اولین گام از اجرای سند چشمانداز 20ساله نظام مقدس جمهوری اسلامی که در واقع از سال 1384 هست تا سال 1404. در سند چشمانداز که برای اولین بار تنظیم میشد آنجا ایران در 1404 چشمانداز آن یک کشوری در واقع توسعهیافته درنظر گرفته شده که به لحاظ علم و فناوری و همینطور اقتصادی مقام اول را در منطقه چشمانداز دارد. منطقه چشمانداز مشتمل بر 25 کشور هست.
اگر به کشورهای اطرافمان هم نگاه کنیم اغلب افق 20ساله را درنظر گرفتهاند. برنامه چهارم که 161 ماده قانونی و همینطور 34 تبصره را داشت، دیدگاه غالب حاکم بر برنامه، توسعه مبتنی بر دانایی بود و همینطور بحث سرمایه اجتماعی، رشد سریع اقتصادی و جهانی شدن. که برنامهریزی از پایین به بالا و تبعیت از سند چشمانداز به عنوان دیدگاه آن غالب بود. اقتصاد غیرنفتی و فاقد یارانه و متکی به بخش خصوصی، تاکید بر خصوصیسازی، تقویت سرمایه اجتماعی و شوکدرمانی قیمتها هم جزو سرفصلها و رئوس کلی بود که حاکم بود بر برنامه.
سوالی که اینجا مطرح است این است که بهرغم آنکه اقتصاد مبتنی بر دانایی و دانشبنیان در برنامه چهارم دیده شده اما به نظر میآید که از برنامه ششم است که اجرایی عملیاتی میشود. آیا خروجی مشخصی در این مورد در برنامه چهارم داشتهایم؟
تغییرات ساختاری به این مفهوم که در برنامه هدفگذاری شده است را نمیبینیم در برنامه. تقریباً میتوانیم بگوییم همان روند گذشتهای که در اقتصاد وجود دارد دنبال میشود. در برنامه چهارم هدفگذاریای که دیده شده هشت درصد است ولی آنچه که محقق میشود 4/4 درصد از هدفگذاری رشد هست که متاسفانه ما کمترین درصد تحقق رشد را البته تا این مرحله داشتهایم. هر چند رشد در برنامه پنجم منفی است و متاسفانه شرایط بینظیری را در کل تاریخ برنامهریزی ایران رقم میزند.
ولی تا برنامه چهارم کمترین درصد تحقق مربوط به همین برنامه و همان سال شروع درواقع سند چشمانداز است. ما برای اینکه میرسیدیم به آن سند هدف چشمانداز دیدهشده در 1404 باید رشد هشت درصد را در کشور میداشتیم که متاسفانه 4/4 درصد آن محقق میشود. به لحاظ سهم بخشها، بخش کشاورزی 5/6 درصد هدفگذاری شده بود که چهار درصد محقق میشود، بخش نفت تقریباً شرایط خیلی بدی را دارد و سه درصد پیشبینی شده بود که رشد آن منفی هست در این دوره. بخش صنعت و معدن 2/11 درصد پیشبینی شده بود که 4/6 درصد محقق میشود. رشد بخش خدمات 9 درصد پیشبینی شده که در واقع 7/4 درصد آن محقق میشود. اشتغال جدید 848 هزار نفر دیده شده بود که 725 هزار نفر اشتغال ایجاد میشود و ما اینجا شاهد این هستیم که به لحاظ تحقق اهداف اشتغال 5/85 درصد اشتغال محقق میشود در حالی که به لحاظ رشد و تولید 55 درصد محقق میشود که خود این یک تناقض هست یعنی به چه شکل ما میتوانیم تصور کنیم در یک برنامه به لحاظ اهداف تولید و رشد 55 درصد ولی به لحاظ اهداف اشتغال 5/85 درصد محقق شود. این نمیتواند اتفاق بیفتد مگر اینکه بهرهوری نیروی کار در اقتصاد پایین آمده باشد و یا بیکاری پنهان در واقع افزایش پیدا کرده باشد که ما بعداً هر دوی اینها را در اقتصاد به عنوان پارامترهای منفی میبینیم.
در خصوص رشد سرمایهگذاری شرایط اصلاً خوبی را در این دوره از اقتصاد ایران نداریم، کمتر از 50 درصد هدف پیشبینیشده درخصوص رشد سرمایهگذاری اتفاق میافتد و وقتی که تفکیک کنیم اهداف رشد سرمایهگذاری را در بخش دولتی و همینطور بخش غیردولتی میبینیم که این شرایط در بخش غیردولتی به مراتب شرایط بدتری هست. خب نرخ تورم هدفگذاری شده بود که تقریباً به 10 درصد یا بهطور دقیقتر 9/9 درصد باشد ولی 2/15 درصد عملکرد برنامه هست که نسبت به هدف پیشبینیشده ملاحظه میفرمایید که ما فاصله خیلی زیادی داریم. نرخ بیکاری هدف 11 درصد بوده که به 2/12 درصد میرسیم که باز بالاتر هستیم و به لحاظ رشد نقدینگی 20 درصد هدفگذاری شده بود که 3/28 درصد اتفاق میافتد و باز نکتهای که حائز اهمیت هست و برمیگردد به آن نکتهای که درخصوص ایجاد اشتغال عرض کردیم، نرخ مشارکت خیلی شدید کاهش پیدا میکند و از 41 درصد به 39 درصد میرسد و همینطور ضریب جینی که شاخص توزیع درآمد در این برنامه است که هدف این بوده که 38 درصد باشد ولی در سطح 40 درصد محقق شد. بنابراین اینجا ملاحظه میفرمایید که به لحاظ عملکردی این برنامه خب به لحاظ اهدافی کلان که در نظر گرفته شده بود متاسفانه از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست.
و بالاخره برنامه پنجم که نتایج تاسف باری داشت.
برنامه پنجم توسعه که مربوط به سالهای 1390 تا 1394 را دربر میگیرد و درواقع دومین گام از سند چشمانداز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است، این برنامه بهنوعی میتوانیم بگوییم که با یک تغییر رویکرد به لحاظ نگاه حاکم بر آن مبانی اقتصادی تنظیم شد. بهگونهای که برخلاف برنامههای قبلی که بیشتر معطوف به نگاه رشد و همینطور کارایی در اقتصاد بودند، جهتگیری آن معطوف به عدالت شد. حتماً مستحضرید که ما در مبانی اقتصادی این دو تا رویکرد را دو تا رویکرد بعضاً متفاوت از همدیگر میتوانیم درنظر بگیریم که آیا ما مسائل کارایی، رشد و تولید را در اولویت بیشتر قرار میدهیم یا درواقع مساله توزیع درآمد و عدالت اجتماعی را بیشتر میخواهیم در نگاه اول مورد اهمیت و اولویت قرار بگیرد.
بنابراین دیدگاه غالب بر برنامه پنجم توسعه و پیشرفت همراه با عدالت بود و همینطور استقرار الگوی توسعه ایرانی-اسلامی و اصلاح نظام اداری
در عمل اما متاسفانه بدترین عملکرد برنامهای چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مربوط به این برنامه هست. برنامه پنجم که عملاً رشد اقتصادی در طول دوران برنامه بالأخص در دو سال آخر سالهای 1390 و 1391 به شدت منفی میشود و باعث میشود که در طول دوران این برنامه تقریباً رشد اقتصادی نزدیک به صفر یا منفی 2/0 باشد.
نهاد برنامهریزی کشور هم در همین مقطع زمانی منحل شد.
برنامه پنجم در شرایطی تنظیم شد که سازمان مدیریت به آن مفهوم وجود نداشت. بنابراین یکی از مواردی که به لحاظ دیدگاه کارشناسی مطرح میشود همین است که با خروج بخش زیادی از کارشناسان از بدنه سازمان مدیریت وقت آن زمان این فقدان نظریات جامع و پخته کارشناسی در برنامه پنجم به میزان زیادی جلوهگر میشود.
حذف سازمان مدیریت و مسائل مربوط به تحریمهای بینالمللی به شدت دامن زد به بیانضباطی و ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی را به دنبال داشته باشد و نهایتاً باعث شد که اقتصاد ایران در سالهای 1390 تا 1392 واقعاً در یک شرایط خاص و ویژهای قرار میگیرد که مشابه آن را در شرایط جنگ میتوانستیم ببینیم که نرخ رشدها منفی باشد. و نهایتاً آنچه در این دوران میبینیم که از یک سو نرخ تورم در کشور به شدت بالاست و از طرف دیگر رکودی که حاکم بر کل اقتصاد، نرخ رشد منفی پنج یا شش درصدی که حالا از سوی بانک مرکزی یا مرکز آمار یک مقدار متفاوت بود مطرح میشود و در کنار تورمی که از طرف مرکز آمار در آن سال اعلام میشود که بالای 30 درصد هست. بنابراین به لحاظ اقتصادی ما را با یک پدیده بسیار نامیمونی در اقتصاد ایران که حالا میگوییم اگرچه که برای اولین بار نبود ولی آنجا به شدت تشدید میشود و سایه خودش را بر کل اقتصاد میگستراند، موضوعی است به نام رکود تورمی.
مشخصههای بارز برنامه ششم توسعه که در آغاز آن قرار داریم کدام است؟
برنامه ششم، برنامهای است که هم در سطح استانی و هم در سطح ملی در جریان است. مهمترین ویژگیای که برای برنامه ششم به عنوان سومین گام از سند چشمانداز میتوانیم در نظر بگیریم این است که با توجه به اینکه متاسفانه عقبماندگی خیلی زیادی ما از اهداف پیشبینیشده در سند چشمانداز داریم.
از آنجایی که دو برنامه گذشته است و عملاً 10 سال از 20 سال را ما طی کردهایم و نیمه راه را به لحاظ زمانی طیشده درواقع داریم ولی به لحاظ رسیدن به اهداف این تناسب وجود ندارد و فاصله خیلی زیادی را ما با آن هدفهای پیشبینیشدهمان درواقع داریم. بنابراین به دنبال این شرایط تدابیری از سوی مقام معظم رهبری اندیشیده شد و موضوع اقتصاد مقاومتی مطرح شد که نگاه به اقتصاد همراه با یکسری اصلاحات ساختاری و اساسی با یکسری اقدامات جهادی موثر بخواهد دنبال کند و از آنجایی که بحث تحریمها هم در اقتصاد مطرح شده بود و مهمترین نقطه آسیبپذیری نظام جمهوری اسلامی ایران هم همین بحث اقتصادی درنظر گرفته شده بود و عملاً از آنجایی که ما پایداری نظام را در سایر ابعاد میتوانیم ببینیم ولی جنبه اقتصادی آن آسیبپذیر هست، اقتصاد مقاومتی در دستور کار قرار گرفت.
بنابراین نگاه حاکم بر تدوین برنامه ششم همان سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی هستند یا به عبارت دیگر ما میتوانیم بگوییم که برنامه ششم ظرف اجرایی برای پیادهسازی سیاستهای اقتصاد مقاومتی در نظر گرفته شده. محورهایی که مورد تاکید هستند، بحث درونزایی اقتصاد هست، برونگرایی، عدالتبنیانی، دانشبنیانی و همین طور مردمی کردن اقتصاد. این رویکردها بسیار رویکردهای مهمی هستند. آنچه که به عنوان هدفگذاری رشد در نظر گرفته شده در کشور برای این برنامه هشت درصد هست که ما در سطح کلان پیشبینی شده که حدود یکسوم آن از محل بهرهوری محقق شود و مابقی آن از محل سرمایهگذاری جدید.
به استان کرمان بپردازیم.
در مورد قبل از انقلاب، اساساً اسنادی نداریم و نگاه هم منطقهای نبود. بعد از انقلاب برنامه اول و برنامه دوم چون با نگاه تمرکزگرایی تنظیم شدند، اساساً اسناد استانی کمتر در واقع با این مفهوم که برش ملی در واقع استانها بعضاً اسناد برنامهای برای خودشان تنظیم کردهاند ولی آنکه برش استانی آن مشخص شده باشد، جایگاه آن مشخص شده باشد به این مفهوم وجود نداشت. برای اولین بار در برنامه سوم که بحث شکلگیری نظام درآمد-هزینه و همینطور شورای توسعه و برنامهریزی استان، مطرح میشود و برای استانها یکسری اختیارات درنظر گرفته میشود. این مساله خودش را نشان میدهد و همینطور حسابهای منطقهای که از طریق آن ما میتوانیم میزان عملکرد شاخصهای کلان اقتصادی را سنجش کنیم که در واقع برای اولین بار در سال 1379 شکل گرفتند.
در این سال شورای توسعه و برنامهریزی در برنامه سوم نیز که شکل گرفت و همچنین موضوع نظام درآمد-هزینه مطرح شد در برنامه سوم که از سال 1379 شروع میشود تا سال 1383 در استان کرمان هدفی برای این برنامه درنظر گرفته نشده بود چون برای استانها خیلی برش کمی برای آنها تنظیم نمیشد که هدف رشدی برای استان چقدر باشد یا مثلاً چقدر اشتغال ایجاد شود. اینها کمتر در آن برنامهها مورد توجه قرار میگرفت. بنابراین ما اهداف مصوبی نداریم که بخواهیم با آن مقایسهاش کنیم اما در مورد عملکرد، آنچه را که اتفاق افتاده داریم که 1/3 درصد متوسط رشد استان هست در این برنامه. یعنی هدف در سطح کشور در این برنامه 6 درصد بود، 1/6 درصد هم عملکرد بود. ما اگر استان را با کشور مقایسه کنیم میبینیم که عملکرد ما نصف کشور است. یعنی کشور 1/6 درصد بود و ما 1/3 درصد هستیم بنابراین به لحاظ رشد اقتصادی، عملکرد استان در برنامه سوم نسبت به متوسط کشوری خیلی پایینتر هست. در این برنامه رشد بخش کشاورزی منفی است و جایگاه خیلی خوبی نداریم، صنعت و معدن 3/5 درصد است و بخش خدمات هم تقریباً رشد قابل قبولی دارد 8 درصد است.
به لحاظ نرخ بیکاری هم 7/10 درصد است و نرخ رشد جمعیت 8/2 درصد است که نسبت به متوسط ملی بالاتر است. نکته بارزی که در کرمان وجود دارد سهم بخش کشاورزی در این برنامه به لحاظ ایجاد اشتغال با نزدیک به 31 درصد نسبت به متوسط کشوری خیلی بالاتر است و نرخ تورم استان 3/13 درصد است که در مقایسه با تورم کشور به میزان 1/14 درصد. حدود یک درصد پایینتر هستیم. به لحاظ رشد صادرات غیرنفتی 6 درصد صادرات استان رشد میکند که در مقایسه با کشور که نزدیک به 15 درصد است، جایگاه پایینتری دارد، واردات حدود سه درصد است اگرچه که واردات چون از مبادی دیگر هم وارد استان میشود شاید خیلی شاخص دقیقی نباشد. اما در این برنامه اتفاق خیلی منفی که وجود دارد این است که نرخ مشارکت اقتصادی خیلی پایین میآید و به 3/34 درصد میرسد که نسبت به متوسط کشوری نزدیک به چهار درصد پایینتر است و این در ادبیات اقتصادی خوب نیست چون باعث میشود که بار تکفل شغلی افزایش پیدا کند. به این مفهوم که به ازای هر فرد شاغل تعداد افراد نانخور تحت تکفل آن فرد شاغل افزایش پیدا میکنند و رفاه اقتصادی کاهش پیدا میکند.
بنابراین برنامه سوم و همینطور برنامه چهارم که اولین سال از برنامه چشمانداز هست ما همچنین هدف کمی مصوب برنامه نداریم که متاسفانه این را بیاییم بسنجیم اما عملکرد برنامه چهارم به لحاظ رشد اقتصادی 2/8 درصد هست که عدد قابل قبولی است یعنی ما اگر بیاییم با برنامه چهارم کشور مقایسهاش کنیم که عملکرد کشور همانطور که گفتم 4/4 درصد در این برنامه بود، ما به نوعی جبران برنامه سوم را کردهایم. ما اگر برنامه سوم را که عملکردمان نسبت به کشور پایینتر است کنار بگذاریم در دو برنامه بعدی حتی برنامه پنجم ما به نسبت شرایط خوبی را در استان داریم به طور نسبی و نرخ بیکاری در این برنامه 12 درصد هست نرخ بیکاری کشور 2/12 درصد است که تقریباً عملکرد یکسانی را داریم. نرخ تورم استان کرمان در این برنامه 15 درصد است که کشور هم 15 درصد است که یعنی تقریباً با همان میانگینهای کشوری حرکت میکنیم. بقیه شاخصها هم به همین ترتیب تحول خاصی را دنبال نمیکنند.
ضمن اینکه سهم بخش کشاورزی در این برنامه مقداری کاهش پیدا میکند. در این برنامه بیشترین نرخ رشد را ما در بخش معدن داریم. بخش معدن با بیش از 30 درصد رشد که مشخصترین فعالیتهای آن در واقع در معادن بزرگ استان هست که در این برنامه اتفاق میافتد و صنعت با بیش از 10 درصد رشد تقریباً عملکرد قابل قبولی را دارد. بخش کشاورزی فقط 4/4 درصد درواقع رشد را داشتیم. بخش خدمات را 3/5 درصد، مجموعاً 2/8 درصد که نسبت به متوسط کشوری 4/4 درصد بود، وضعیت نسبتاً بهتری را داریم.
در برنامه پنجم چه شرایطی در استان، رقم می خورد؟
برنامه پنجم را با هدفگذاری کمی آمدیم تنظیم کردیم. هدفی که برای برنامه درنظر گرفتیم هشت درصد است که با هدف کشور یکی بود. عملکرد آن 9/3 درصد است یعنی ما نزدیک به 50 درصد تحقق برنامه داشتیم، در حالی که گفتیم در کشور صفر و منفی بودیم یعنی عملاً رشدی تحقق پیدا نکرد. بنابراین در برنامه پنجم عملکرد استان در سرجمع کشور، قابل قبول است، رشد بخش کشاورزی 1/6 درصد است که 4/9 درصد محقق شد یعنی از برنامه جلوتر بودیم. صنعت و معدن هم 1/5 درصد پیشبینی کرده بودیم که 2/3 درصد محقق شد. بخش خدمات را حدود 5/14 درصد دیده بودیم فقط 5/1 درصد محقق شد. نرخ بیکاری استان در این برنامه 4/10 درصد پیشبینی شده بود که به 7/8 درصد رسید که نسبت به متوسط کشور هم که 2/10 درصد بود عملکرد قابل قبولی را داشتیم.
نرخ مشارکت اقتصادی اگرچه در این برنامه 43 درصد پیشبینی شده بود ولی متاسفانه به 35 درصد رسید و نسبت به برنامه قبلی 37 درصد بود کاهش پیدا کرد و بدین لحاظ درواقع فاصله خیلی زیادی هم ما با عملکرد برنامه پنجم کشور که 3/37 درصد بود داریم. نرخ تورم استان در این برنامه 9 درصد هدفگذاری شده بود که 5/17 درصد محقق شد و در قیاس با کشور هم که 23 درصد بود وضعیت بهتری داشتیم. نرخ تورم در طول بلندمدت آن اگر بخواهیم یک جمعبندی داشته باشیم تورم در استان کرمان بین 5/1 تا 2 درصد تقریباً به متوسط کشوری پایینتر است. به لحاظ سایر شاخصهای اقتصادی در این برنامه از وضعیت بهتری نسبت به متوسط کشوری قرار داریم.
جمعبندی آنچه که برای استان من میتوانم طی سالهای مربوط به 1384 تا 1394 که مربوط به 10ساله اول سند چشمانداز است چون این برای ما خیلی اهمیت دارد که ما در این نیمه راه درواقع چکار کردیم، استان کرمان بر اساس تحقق یا عملکرد آن GDP استان متوسط بهطور سالانه طی این 10 سال ما 25/4 درصد رشد داشتیم که در قیاس با متوسط کشوری که زیر دو درصد است یعنی حدود 8/1 درصد است طی این ده سال، استان کرمان عملکرد قابل قبولتری داشته و تقریباً میتوانیم بگوییم رشد استان دو برابر متوسط ملی بوده است.
و اما اهداف استانی برنامه ششم که در ظاهر بلندپروازانه است.
در برنامه ششم هدفگذاری شده است ما 5/8 درصد که رشد اقتصادی داشته باشیم. 7/5 درصد از محل سرمایهگذاری جدید که برای تحقق آن 123 هزار میلیارد تومان منابع نیاز داریم، سالی میشود حدود 5/24 هزار میلیارد تومان. الان فاصله خیلی زیادی را ما با این عدد داریم. برای اینکه ما بتوانیم به آن اهداف برسیم دو راه بیشتر نداریم. یا باید قید در واقع این هدف را بزنیم یا این که باید واقعاً به دنبال این باشیم که بتوانیم این منابع را محقق کنیم. برای اولین بار در تاریخ استان یک الگوی تامین مالی را ما برای تامین این منابع در نظر گرفتیم که این منابع صرفاً منابع دولتی نیستند و خیلی مهم است که فقط 13 درصد آن از اعتبارات دولتی استانی و ملی تامین خواهد شد. و 87 درصد آن از منابع غیردولتی است. غیردولتی که میگوییم شامل 5/36 درصد از منابع بانکها و موسسات اعتباری است، 1/4 درصد از محل بازار سرمایه، 8/9 درصد از محل شرکتها، موسسات دولتی، نهادهای عمومی و غیردولتی مانند شهرداریها و کمیته امداد. 8/3 درصد آورده اشخاص، 6/22 درصد سرمایهگذاری خارجی و حدود 7/9 درصد هم صندوق توسعه ملی. بنابراین این درواقع الگوی تامین مالی دیده شده است.
آنچه که برای ما خیلی مهم است این است که ما بتوانیم این منابع را در استان داشته باشیم که در حال حاضر بر اساس مطالعاتی که در آمایش استان انجام شد و در حوزه پیوندهای مالی استان انجام شده متاسفانه از این جهت که در واقع این منابع دارد از استان میرود و خوشبختانه از این جهت که میشود روی اینها حساب کرد منابع قابل ملاحظهای هستند که از استان دارند خارج میشوند. بنابراین اگر درست برنامهریزی شود که این منابع داخل استان هزینه شوند میتواند کمک کند در تحقق آن اهداف مالی که به اضافه اینکه سرمایهگذاری خارجی یکی از مباحث خیلی مهم است که حدود 22 درصد دیده شده که ما از این محل تامین منابع مالی برای سرمایهگذاری داشته باشیم.
مابقی منابع هم به همین ترتیب که خدمتتان عرض کردم متناسب با پروژههایی که تعریف میشود یعنی اگر این پروژه اقتصادی سرمایهگذاری بخش خصوصی تعریف شود این قابلیت در اسناد برنامه ششم کشور وجود دارد که از صندوق توسعه ملی بخواهند برای این کمک کنند بنابراین این الگوی تامین مالی یک الگوی تامین مالی کارشناسی قابل تحقق است نه یکسری آمال و صرفاً روی کاغذ. 8/2 واحد درصد هم از محل بهرهوری در برنامه دیده شده است.
این اعداد و اهداف چه نسبتی با نتایج و خروجی برنامههای قبل در استان دارد؟
با برنامههای قبل نه ولی اگر بیاییم وضعیت سه چهار سال گذشته استان را نگاه کنیم که بیش از سه میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی داشتهایم یعنی 580 میلیون دلار و مابقی آن به شکل فاینانس و یوزانس بوده که حالا عمدتاً در منطقه سیرجان و کرمانخودرو انجام شده است. بنابراین اگر این ارقام را درنظر بگیریم خیلی دور از انتظار نیست، شدنی است. همانطور که عرض کردم ببینید ما در حال حاضر آنچه که بالفعل داریم با این عدد فاصله زیادی دارد یعنی تقریباً میتوانیم بگوییم یک گپ صددرصدی است. ولی این به این مفهوم نیست که این نشدنی باشد. خود 5/8 درصد نرخ رشد اقتصادی را بسیاری از کارشناسان اعتقادشان بر این است که این نشدنی است. ما حرفمان این است که اگر بیاییم عملکرد 10ساله استان را درنظر بگیریم که در شرایطی که ما بدترین شرایط اقتصادی را داشتیم 4/4 درصد رشد و در بازه زمانی کوتاهتر حتی بالای 6 درصد رشد اقتصادی استان داشتهایم، شدنی است.