مجید نعمتالهی: استدلال اصلی در ارتباط با نرخ رشد اقتصادی استان در برنامه ششم همان بالا گرفتن دست برای تحقق عدد قابل توجهتری از رشد در اقتصاد استان است اما شمار آنها که رشد در نظر گرفته شده از محل سرمایهگذاری جدید و بهرهوری را سنگ بزرگی میدانند، که نشانه نزدن است،کم نیستند. بماند که در نظر شماری از مدیران و صاحبنظران اقتصادی پرونده رشد در نظر گرفته شده از محل بهرهوری در استان از همین حالا بسته هست.به هر روی از مجموع 5/8 درصد رشد هدف گذاری شده در برنامه ششم توسعه برای کرمان 7/5 درصد آن با جذب سرمایه جدید باید محقق شود و 8/2 درصد از محل بهرهوری. اینکه با چه شرایطی در استان از نظر بهرهوری روبروییم و چه موانعی پیش روی کامیابی در این بخش است را در تحلیل سید مهدی طبیبزاده رییس اتاق بازرگانی کرمان بخوانید که در گفت و گو با «اقتصاد کرمان» اصطلاحا آب پاکی را روی دست سیاستگذاران استانی ریخته است:
در جریان سهم 8/2 درصدی که برای بهرهوری در رشد اقتصادی استان در برنامه ششم در نظر گرفته شده قرار دارید به استناد واقعیتهای موجود این سهم چقدر به واقعیت نزدیک و محقق شدنی است؟
وقتی نگاه میکنیم به بخشهای مختلف استان میتوانیم بگوییم با بحران بهرهوری روبروییم؛یعنی موضوعی است که کاملاً از آن غافل شدهایم و بیشتر در حد حرف باقیمانده است. به صراحت بگویم به نظر من آرزو و رویایی است که به سادگی محقق نخواهد شد. در سطح کشور هم همینطور است. میتوانیم بگوییم که الان رشد بهرهوری، منفی است. مصادیق فراوانی داریم در استان کرمان که نشان میدهد ما کاملاً از این موضوع غافل بودهایم. اصلاً در تصمیمات ما جایی نداشته و ندارد. یعنی من به عنوان یک مسوول هیچوقت فکر نمیکنم که قیمت تمامشده خدمات من چند است و بیایم با یک مبنایی مقایسهاش کنم و ببینم زیاد است یا کم و چه کار باید کنم. شما از تمام مدیران دولتی و خصوصی استان سوال کنید اصلاً موضوع بهرهوری از دغدغههای شما هست یا نیست؟ وکجای برنامه ریزی شما قرار دارد؟ بنابراین ضمن اینکه موضوع بسیار مهمی است. به نظر من مظلوم هم واقع شده و اصلاً به آن توجه نمیشود. استان کرمان، استان غیربهرهوری است. هیچ چیز در استان کم نداریم. استان هم از لحاظ جغرافیایی، اقلیمی، توسعه نسبتاً مطلوب زیربناها، نیروی انسانی، منابع معدنی و همه اینها چیزی کم ندارد. اما بالاخره اینها بایستی یک جایی خودشان را نشان دهند. وقتی که ما در معدن اول هستیم، وقتی در مساحت اول هستیم، وقتی در سرزمین اول هستیم، وقتی این تنوع اقلیمی را داریم، وقتی 170 هزار دانشجو داریم، بیش از 120 دانشگاه داریم، معتقد هم هستیم مدیران بلندپایه و قوی کشور از استان بودند یک جایی باید خودش را نشان دهد، کجا؟ باید خودش را در GDP استان نشان دهد، در درآمد سرانه استان نشان دهد، باید در معیشت مردم خودش را نشان دهد. کجاست این؟ چرا ما درآمد و سرانهمان از متوسط کشور، پایین است؟ دلیل اصلیاش عدم توجه به بهرهوری است. یا به عنوان مثال صادرات را نگاه کنید. ما شعار میدهیم که استان صادراتیای هستیم و 2/1 میلیارد دلار صادرات محصولات کشاورزیمان است حالا با معدن به صورت عام. برخی مصنوعات به 2/2 میلیارد دلار میرسیم فکر میکنیم خیلی صادراتی هستیم. در حالی که باید فکر کنیم که به ازای این کالاها و محصولاتی که صادر میکنیم چه مصرف کردهایم و ارزش واقعی آنها چیست؟ ما واقعاً صادرات داشتهایم؟ صادرات مثلاً پسته داشتهایم، صادرات آب داشتهایم، صادرات خرما داشتهایم. آبی که برای ما خیلی گران است. بنابراین نشان میدهد استان بهرهوری نیستیم. کشاورزی موضوعی است که خیلی میشود روی آن کار کرد. کشاورزی ما حدود شش میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند. حدود 5/4 کیلووات ساعت برق مصرف میکند. بنا بر گزارش متخصصان دو میلیون لیتر سم مصرف میکند و اینها جای بحث دارد.
تحلیل شما از این توجه به بهرهوری چیست؟ از سر ناگزیری است یا از سر باور و اعتقاد به اهمیت موضوع؟
ببینید به نظرم اینکه ما داریم میگوییم بهرهوری میتواند بخش مهمی مثلاً 30 درصد رشد اقتصادی کشور را بر عهده بگیرد در حد شعار باقی مانده است. یعنی این باور وجود ندارد که بهرهوری میتواند 30 درصد رشد اقتصادی کشور را تامین کند مثلاً 8/2 از5/8 درصد را. یعنی باید در تکتک آدمها اعم از مردم و مسوولان این باور وجود داشته باشد که آیا از امکاناتی که داریم بهتر نمیشود استفاده کرد؟ به نظر من این سوالی را کسی از خود نمیپرسد. آیا مثلاً من به عنوان اتاق بازرگانی سوال کردهام که چند تا کارت بازرگانی صادر میکنم؟ یا چند تا گواهی مبدأ صادر میکنیم. اینها بالاخره هزینه دارد بیایم حساب کنم من در ماه مثلاً چند تا کارت صادر کردهام چقدر هزینه کردهام و هزینه صدور هر کارت چقدر است بعد بیایم این را با استاندارد مقایسهاش کنم. اول باید این باور وجود داشته باشد که ما از امکاناتی که داریم خوب استفاده میکنیم؟ من فکر میکنم در کشورهای توسعهیافته بهرهوری جزو ذاتشان شده است که به هر حال از آنچه که دارند خوب استفاده کنند. آنها شاخص دارند، استاندارد دارند. اما ما نداریم. همانطور که میدانید نمایندگان یکی از استانهای آلمان آمده بودند کرمان که نه مساحتشان نه معدنشان نه اقلیمشان در حد کرمان نبود اما یک استانی هستند با 600 میلیارد دلار GDP، ما چطور؟ ما با 13، 14 میلیارد دلار. خب نشان میدهد که ما خوب کار نمیکنیم. بالاخره در استان همه میگوییم آب یک مساله حیاتی است و نبود آب دارد تمدن این منطقه را تهدید میکند و معلوم نیست چه بلایی بر سر معیشت مردم بیاید. همه به این اذعان داریم که آب یک مساله بسیار حیاتی برای کرمان است. حالا از این مساله که داریم از دستش میدهیم و نگران نسل آینده هم هستیم حتی خودمان هم ممکن است که دچار مشکل شویم چه رسد به نسلهای بعد از ما، چطوری به آن توجه میکنیم؟ مصرف آن الان چطور است؟ در کشاورزی هنوز داریم میگویم عملکرد در هکتار. ما که زمین کم نداریم، هرچقدر که دلتان بخواهد زمین داریم. شاخص ما در کشاورزی باید به ازای هر مترمکعب آب باشد. آب الان شاخص است. آیا شما که با همه مسوولان کشاورزی صحبت کردید چنین شاخصی که بگویند ما مثلاً به ازای هر مترمکعب آب چقدر مثلاً کالا تولید کردهایم، چقدر محصول تولید کردهایم، دارند؟ اصلاً چنین چیزی مطرح است؟ میگویند 900 گرم به ازای هر مترمکعب آب در صورتی که هر مترمکعب آب هزار لیتر است، اینقدر هم گران است ما با آن مثلاً 900 گرم سیبزمینی یا گوجه تولید میکنیم. آیا اینها بهرهوری است؟ ما با همین بیآبی، داریم 6 میلیارد مترمکعب آب مصرف میکنیم. خب اگر بخواهیم آن را از جای دیگری بیاوریم چقدر تمام میشود؟ فرض کنید که امروز آب نبوده گفتند که دیگر آب تمام است و حالا دیگر آب را باید از دریای عمان بیاوریم یا از تاجیکستان یا آب از ژرف زمین بیاوریم یا هر جای دیگر، فکر میکنید هر مترمکعب چقدر تمام میشود؟ قطعاً بیش از 15 تا 20 هزار تومان ممکن است تمام شود. حالا 20 هزار تومان ما چه استفادهای از آن میکنیم مثلاً حالا شش میلیارد مترمکعبی که در کشاورزی استفاده میکنیم 9 میلیارد یا 18 میلیارد دلار ارزش آبمان است در قیمتهای جهانی. در معدن میگوییم 63 میلیون ماده معدنی استخراج میکنیم خب استخراج میکنیم چه از آن به دست میآوریم؟ تنی حداقل 100 دلار هزینهاش هست که به دست آید، خب 13/6 میلیارد دلار فقط ارزش مواد معدنی است که میآوریم بیرون. 18 میلیارد دلار ارزش آبمان است. برقمان 15 میلیارد کیلووات ساعت است اما چه از آن درمیآید؟ با همه عوامل تولید و نیروی انسانی ترکیب این باید خودش را در GDP استان نشان دهد. بیایید شما عدد بدهید ارزش واقعی بدهید و ارزش تولیدات استان را هم بدهید. پس میبینیم که اصلاً نهتنها بهرهور، نیستیم که داریم منابعمان را ضایع میکنیم. یعنی مسابقهای گذاشتهایم در تضییع منابعمان. آب، برق، سوخت، زمین، نیروی انسانی، سرمایه و همه عوامل تولید را داریم به یک طریق خیلی بیرحمانهای ضایع میکنیم. به نظر من به همین جهت است که اول بایستی بیاییم این فرهنگ را ایجاد کنیم که هر کسی در هر جایی هست اگر کارمند هست بگوید من به ازای این حقوقی که دارم میگیریم در قبال خدماتی که میگیرم آیا خدمت ارائه میکنم؟ ارزش کار من چقدر است؟ مدیر هم باید این فکر را کند، کشاورز هم باید این فکر را کند. من اصلاً این بحث بهرهوری را صرفاً مربوط به دستگاه دولتی نمیدانم. همه دخیل هستیم. من به عنوان اتاق بازرگانی هم در این موضوع همین غفلت را دارم.
ضعف در بهرهوری، خود را در ناتوانی تولیدات استان، برای رقابت در عرصه بینالمللی هم نشان میدهد. چه تحلیلی دارید؟
چرا بحران قیمت تمامشده در محصولاتمان داریم؟ چرا نمیتوانیم رقابت کنیم؟ چرا ما در هیچ بازاری با هیچکدام از رقبای حتی منطقهایمان نمیتوانیم رقابت کنیم؟ بازار عراق، بازار افغانستان، بازار ترکیه، بازار روسیه، بازارهایی است که در دسترس ماست. ما هم محصولات مطابق با سلیقه و ذائقه آنها تولید میکنیم اما چرا نمیتوانیم مثلاً با ترکیه رقابت کنیم؟ چرا ما در عراق نمیتوانیم با اردن، مصر و ترکیه رقابت کنیم؟ چرا در افغانستان ما نمیتوانیم با محصولات پاکستان رقابت کنیم؟ ما بحرانی به نام بحران قیمت تمامشده داریم. خیلی جالب است میگوییم که برق ارزان است و میگوییم برق مثلاً به کشاورز به قیمت 13 یا 14 یا 16 تومان میدهیم در حالی که به نظر من قیمت تمامشده در کشور بیش از هزار تومان است. میگوییم آب ارزان میدهیم، چطور با این آب ارزان با برق ارزان با کود سم و دولتی، محصولی تولید میکنیم که نمیتوانیم با ترکیه مثلاً در روسیه رقابت کنیم؟ نمیتوانیم با کشورهای عربی در عراق رقابت کنیم. بحران قیمت تمامشده بهرغم ارزانی همه عوامل، بحرانی است که دارد تولید کشور را تهدید میکند. قطعاً با این روند ما در عرصههای بینالمللی نمیتوانیم جلو برویم. ما کمکم داریم در مقابل پسته آمریکایی عقبنشینی میکنیم. چرا آنها سه تن در هکتار عملکرد در دنیا دارند اما برای ما کمتر از 700 کیلوگرم شده است؟ خب این همان ضعف بهرهوری است. ما آب را مصرف میکنیم، زمین هم داریم، وقت هم میگذاریم 500، 600 یا 700 کیلوگرم پسته در هکتار تولید میکنیم اما آمریکاییها سه تن در هکتار. او چهار برابر از ما جلوتر است. بنابراین ما داریم کمکم این عرصه را از دست میدهیم و دیری نخواهد پایید که پسته ایران از عرصههای بینالمللی حذف خواهد شد. 80 درصد پسته ایران صادراتی است. قطعاً بازار داخل هم کشش ندارد بنابراین پسته هزینه بسیار زیادی دارد حتماً به عنوان یکی از مزیتهای صادراتی کشور مزیت خودش را از دست داده است. چرا؟ به دلیل همان بحران قیمت تمامشده در سایر بخشها هم وضعیت بهتری نداریم.
همیشه اینکه کدام بخش از میان صنعت، گردشگری و کشاورزی میتواند محور توسعه استان باشد محل اختلاف بوده. از منظر بهرهوری این بخشها را تحلیل کنید.
شاید در ابتدا به ذهنمان بیاید که معدن میتواند پیشران اقتصادی استان باشد. اما ما به بدترین شکل داریم معادن را ضایع میکنیم. من منکر این نیستم که تحولات جدیدی در چند سال اخیر در ترکیب زنجیرههای ارزش در بخش معدن ایجاد شده است اما رسیدیم به شمش فولاد یعنی اگر یک نهایت پیشرفت را در فولاد داشته باشیم، سنگآهن و کنستانتره و گنداله و آهن اسفنجی و بعد شمش فولادی، خیلی داریم تبلیغ میکنیم و اقدام بزرگی هم شده و نمیشود منکر آن شد خیلی بهتر از این است که ما سنگآهن صادر کنیم. اما حالا شمش فولاد شد چند درصد زنجیره ارزش تا شمش فولاد است؟ آنچه که ارزش افزوده است بعد از این باید باشد. ما شمش فولاد را تندتند میفروشیم، بعد مثلاً قطعات را برحسب گرم میخریم با قیمتهای بالا. بنابراین بخش معدن به رغم تلاشهای زیادی که شده است هنوز بهرهور نیست، هنوز زنجیره ارزشاش کامل نیست. معلوم هم نیست با تکنولوژیهایی که ما میآوریم با روشهایی که ما داریم با بهرهوری که در نیروی انسانی داریم بتوانیم رقابت کنیم. اگر مثلاً عدد تولیدی فولادمان 55 میلیون تن باشد خب قطعاً بیش از 15، 16 میلیون که مصرف نداریم، بقیهاش را باید صادر کنیم حالا اگر کسی بیاید بررسی کند قیمت تمامشده هر شمش فولاد ما چقدر است آیا ما میتوانیم در مورد 30 میلیون تنی که میخواهیم تولید کنیم بتوانیم در عرصه جهانی رقابت کنیم؟ همین حالا این را خدمتتان عرض کنم نمیتوانیم با چین، با اوکراین، با ترکیهای که هیچ منبع سنگآهنی هم ندارد رقابت کنیم. بنابراین بخش معدن بهرغم اینکه یک پتانسیل بسیار قوی در استان است اما موضوع بهرهوری در آن مطرح نیست و زنجیره ارزشاش کامل نیست و نمیتواند پیشران اقتصادی استان باشد. ممکن است در حال حاضر که بخش کشاورزی وضعیت خاص خودش را دارد و صنعت دچار رکود است شرایط بهتری داشته باشد اما وقتی که بخواهد کیک اقتصاد استان بزرگ شود نمیتواند نقش آفرین باشد. اگر توانست محصولات معدنی، محصولات فرآوریشده معدن در سطح بینالمللی رقابت کند آن وقت میتوانیم بگوییم بخش معدن ما یک پتانسیل است. بنابراین بخش معدن به لحاظ اینکه روشهایمان، روشهای گذشته است و هنوز داریم حاصل اکتشافات سالهای گذشته یعنی دهها سال قبل را استفاده میکنیم. اکتشاف مواد معدنی استان هنوز برخوردار از تکنولوژیهای جدید نیست. استخراجمان هم ممکن است در بخشی از معادن بزرگ استان مکانیزه شده باشند اما بیشتر معادن کوچک همه به روشهای سنتی است. اکتشاف سنتی، استخراج سنتی، فرآوری سنتی، تصور کنید اگر اینها مزیت ما نبود و ما بایست مواد معدنی اولیه را خریداری میکردیم آن وقت معلوم میشد که ما چکارهایم. شما یک بررسی در بخش معدن کنید که واقعاً ما در معدن داریم چه کار میکنیم. بله الان قیمت تمامشده رایگان است به هر حال یک منابع خدادادی هست و ما استفاده میکنیم، هرچه برداریم اقتصادی است. اما نباید بگوییم که حالا هرچه داریم باید آن را مصرف کنیم. همین بخش معدن میتواند بخش بهرهوری باشد اما انقلاب و یک تحول جدی در حوزه فناوری معدن میخواهد. معدن اگر به این روال ادامه پیدا کند قطعاً قابل رقابت نیست. باید یک نهضت فناورانه در بخش معدن راهاندازی شود تا آن بهرهوری بالا شکل بگیرد. پس بخش معدن خیلی قوی است. اما اتلاف منابع است.
برسیم به بهرهوری در بخش کشاورزی و صنعت
کشاورزی اگر نبود 150 هزار نیروی شاغلش و مسائل اجتماعی این بیکاری و توزیع آن در روستاها، اگر اینها قابل صرفنظر بود خب الان نمیبایست ما کشاورزی میداشتیم. چون درصد ورودی و خروجیاش خیلی تفاوت دارند. صنعت اما خیلی پیشرفت کرده، ولی این را که الان دارم میگویم بهطور کلی است و نمیخواهم مقایسه کنم. به هر حال همه دخیل هستیم در اینکه وضعیت صنعت الان اینگونه هست. ما بهترین صنعتمان یا صنایعمان در دنیا اگر بخواهیم مقایسه کنیم با واحدهای مشابه خودش در داخل هم فاصله دارد.
به بهرهوری ابزار تولید و نیروی انسانی بپردازیم.
شاخصهای بهرهوریمان با استاندار جهانی بسیار فاصله دارد. این به خاطر این است که نیروی آموزشدیده نداریم، تکنولوژی ما عقب افتاده است، به هر حال نیروی انسانیمان به هر دلیلی بهرهور نیست. بنابراین صنعت هم ممکن است با برداشته شدن دیوار تعرفهها و ممنوعیت واردات،قدرت رقابت و حیات خود را از دست بدهد. ما در پشت یکسری تعرفهها ایستادهایم. چقدر از صنعتمان میتواند با دنیا رقابت کند؟ صادرات غیرنفتی ما چیست؟ چند درصد از صادرات کالاهای صنعتیمان با تکنولوژی بالا و با ارزش افزوده بالاست؟ خب این نشان میدهد که صنعت ما هم قابلیت رقابت ندارد. وقتی قابلیت ندارد یعنی باز بحران قیمت تمامشده دارد. بحران قیمت تمامشده نشانه بهرهوری پایین است. اگر در رابطه با این موضوع یک فکر اساسی نکنیم، هیچ کدام نمیتوانند پیشرانهای اقتصادی استان باشند. چون در حال حاضر ما به لحاظ تولید، تولید کالاهای مورد نیاز کشور نسبتاً اشباع هستیم. لازمهاش این است که ما پایمان را از مرز فراتر بگذاریم، کالاهایمان را ببریم به سمت کشورهای دنیا هرچند در ابتدا بحران قیمت تمامشده بحران بهرهوری و بحران رقابت جلوی ما را میگیرد. بنابراین آن بخشهایی از صنعت که متکی بر منابعی است که ما نمیتوانیم رقابتپذیری کنیم نمیتوانند پیشرانهای اقتصادی استان و کشور باشند.
در مورد سایر بخشها نظر گردشگری و اقتصاد دانشبنیان چه نظری دارید؟
سه حوزه دیگر میماند که باید برای آنها فکری کنیم. یکی گردشگری است دومی دانشبنیان بودن است یعنی توجه به اقتصاد دانشبنیان و تولید و صدور تکنولوژی و سومی هم شرکتهای فنی، مهندسی و پیمانکاری است. ظرفیتهای بسیار زیادی در خدمات فنی و مهندسی در استان کرمان و در کشور وجود دارد. اینها میتوانند یکی از پتانسیلهای کشور باشند. چون بحثم این است اگر صادرات نداشته باشیم نمیتوانیم ادامه دهیم. الان ظرفیت فنی و مهندسی ما فراتر از پروژههای عمرانی است که در کشور تعریف میشود. ظرفیت بسیار خالیای وجود دارد. بنابراین خدمات فنی، مهندسی، گردشگری و دانشبنیان اینها پتانسیلهای خوبی هستند. اما اینها هم شرط و شروطی دارند که باز هم همان تفکر بهرهورانه باید وجود داشته باشد.
در بهرهوری نیروی انسانی شرایط وخیمتری داریم؟
بهرهوری در بخش نیروی انسانی هم ضعیف است. در مورد استعدادهای استانی در جشنوارهها در رقابتهای علمی، در نفرات برتر کنکور، در المپیادها، بروید بررسی کنید چند درصد آنها در کرمان میمانند؟ برآوردها میگوید که 80 درصد میروند. خب با توجه به این رقم بعدش چه اتفاقی میافتد؟ ما همین حالا از نعمتشان بیبهره میشویم یعنی نمیتوانیم در مدیریتهایمان چه در بخش خصوصی چه دولتی استفاده کنیم. آدمهای باهوش، آدمهای بافکر، آدمهای برنامهریز و آدمهای نابغه خارج میشوند. اگر بتوانیم این موضوع را حل کنیم زمینههای جذب نیروی انسانی تحصیلکرده، خیلی جالب است شما الان ببینید نفرات برتر کنکور که رفتهاند به دانشگاههای خوب کشور قبول شدهاند و رفتند چند درصد برگشتند به کرمان؟
این را به عنوان یک کار مطالعاتی انجام دهید و خیلی جالب است که براساس یک بررسی، بچههای نخبه کرمان در خارج از کرمان موفقتر هستند تا داخل استان در این زمینه هم باید به شاخصها توجه کنیم و زمینه جذب نخبگان را فراهم کنیم تا بتوانیم شرکتهای دانشبنیان را رشد دهیم، اگر فعالیت صنایع معدنی کشور و آنهایی که از آنها مینالیم و میگوییم بهرهور نیستند، قابل رقابت نیستند با کمک روشهای جدید دانشبنیان میتوانیم آنها را تقویت کنیم از این صحنه دیگر نمیشود غفلت کرد. وقتی شرکت فورد آمریکا خودرو ساخت 50 سال بعدش خودروسازی به کرمان آمد. تکنولوژی را ببینید خودروسازی بعد از 50 سال به ایران آمد. اما تکنولوژی جدید مثلاً اوبر چهار یا پنج سال بعدش به ایران میآید. یا وقتی در سال 2009 کسب و کارهای شبیه اسنپ در آمریکا بهوجود آمد اگر مانند تکنولوژیهای قدیم بود میبایست 40، 50 سال طول بکشد. اما انتقالش به ایران چهار تا پنج سال طول کشید. هنوز هم سریعتر میشود. تمام تکنولوژیهای جدید روشهای جدید و روشهای دانشبنیان جدید سریعالانتقال هستند. اینجا اگر غفلت کنیم فاصله بسیار زیاد خواهد شد.
تصویر مبهمی است. با این حساب پرونده رشد 8/2 درصدی را بسته میدانید؟
به ضرس قاطع میگویم که هیچ وقت با تفکر و روشهای فعلی 8/2 درصد محقق نمی شود و باید خوشحال باشیم که در نقطه صفر بمانیم و منفی نشویم. ببینید بالاخره بهرهوری عواملی دارد، نیروی انسانی، سرمایه و امکانات. ما میگوییم 8/2درصد آیا حساب کردیم که الان چندیم که میخواهیم به 8/2 درصد رشد برسیم؟ هر کسی که این را طراحی کرده بیاید تا من با او مناظره کنم تا قانع شود. بنابراین چون ما هنوز شناخت کافی نداریم یا تفسیر نکردیم نیروی انسانیمان را چگونه باید بهرهور کنیم، سرمایهمان را چطور میتوانیم بهرهور کنیم، سرمایه فراوانی که در کرمان خوابیده است.همین حالا چند درصد از واحدهای صنعتی ما بالای 50 درصد کار میکنند؟ خب رشد بهرهوری یعنی همین ها. کمتر از 20 درصد واحدهای صنعتی ما بالای 70 درصد کار میکنند. 30 درصدشان کل خوابیدهاند. نیروی انسانیشان، سرمایهشان، تجهیزاتشان، مدیریتشان، خوابیده است. ما چه برنامهای برای فعال کردن اینها و رشد این عوامل داریم که میخواهیم ماحصل آن را جمع کنیم بگوییم 8/2 درصد از رشد اقتصادی استان میتواند خروجی بهرهوری باشد. من به ضرس قاطع میگویم با این رویه، هیچ چیز محقق نخواهد شد. یعنی همین الان بروید سراغ بقیه 8 درصد...
به اعتقاد شما این اعداد از کجا به برش استانی برنامه ششم راه یافته است؟
کپی از کشور است. ببینید به نظر میآید ما گفتهایم باید اینقدر شغل ایجاد کنیم. اینقدر شغل به این مقدار سرمایهگذاری هم نیاز دارد. بالاخره با همین سرمایهگذاری این اقتصاد باید رشد کند حالا چقدرش را میتوانیم از منابع تامین کنیم؟. گفته ایم خب مثلاً فلان مقدار. چقدر آن را بدهیم به بهرهوری؟. یعنی خیلی به نظر میآید عدد محاسبهشده دقیقی نیست که حالا ببینیم بهرهوریمان مثلاً الان چقدر است و چقدر آن را میتوانیم رشد دهیم، اگر محاسبهشده بود میبایست حداکثر 5/1 درصد تعیین میشد در شرایطی که الان رشد بهرهوریمان منفی است!.