محسن جلالپور، رئیس پیشین اتاق ایران با روایت مشکلات صادرات در ایران میگوید صادرکننده ایرانی نسبت به گذشته بیشتر زمینگیر شده است. او پیشبینی میکند در صورت تداوم این وضعیت، آینده برای صادرات چندان خوب نخواهد بود...
صادرات ایران گرچه از نظر ارزش صادراتی در هفت ماه امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته رشد داشته اما از نظر وزنی کاهش معناداری را تجربه کرده است. صادرکنندگان باتجربه و صاحبنام در ایران از موانع و سختگیریهای جدی در مقوله صادرات گلایه دارند و آینده را پرچالش میبینند. محسن جلالپور، رئیس پیشین اتاق ایران با روایت مشکلات صادرات در ایران میگوید صادرکننده ایرانی نسبت به گذشته بیشتر زمینگیر شده است. او پیشبینی میکند در صورت تداوم این وضعیت، آینده برای صادرات چندان خوب نخواهد بود.
♦♦♦
ارزش تجارت خارجی ایران گرچه متاثر از تورم جهانی در هفت ماه سال جاری (60 میلیارد دلار) صعودی بود، اما از لحاظ وزنی (81 میلیون تن) روند نزولی را طی کرد. آمارها نشان میدهد حجم واردات سه میلیارد دلار بیشتر از صادرات بود. شما بهعنوان یکی از فعالان بخش خصوصی، وضعیت صادرات ایران را در چند سال یا چند دهه گذشته (بهویژه در هفت ماه امسال) چگونه ارزیابی میکنید؟
کشورهای زیادی را میشناسیم که با سیاستگذاری درست تجاری در مسیر توسعه قرار گرفتند. ما زمانی داریم درباره صادرات صحبت میکنیم که جهان از پارادایم توسعه صادرات گذشته و مسیر زنجیره تامین جهانی را در پیش گرفته است. بااینحال صادرات برای اقتصاد ما حیاتی است چون بخش مهمی از اشتغال در کشور ما از محل کالاهای صادراتی ایجاد میشود و همینطور بخش مهمی از ارز مورد نیاز کشور از همین مسیر به دست میآید. اما تنها بحث میزان صادرات یا واردات نیست. صادرات به هر میزانی، بهتنهایی نمیتواند جوابگوی ما باشد. آن چیزی که جوابگوی کار ماست، بررسی همه ابعاد صادرات اعم از وزنی یا ارزی است؛ بدین معنا که باید بدانیم صادرات ما از نظر وزنی یا ارزی چقدر است؟ یا اینکه چقدر از این صادرات، ارزشافزوده است و چقدر از هر کالایی میشود ارزشافزوده ایجاد کرد.
من بهعنوان صادرکننده، صادرات کالای خام و غیرخام را متوجه نمیشوم، کالاها اگر به صورت اولیه یا فلهای صادر میشود، فرقی ندارد. بهعنوان مثال، بسیاری میگویند که صادرکننده باید پسته را بستهبندی کند. اما من میدانم اگر پسته را بستهبندی کنیم، ارزش کمتری عایدمان میشود. درواقع ورودی و عوارض در مقاصد صادراتی بهقدری زیاد است که با بستهبندی، عملاً ارزآوری کمتری نصیب ما میشود. بهعنوان صادرکننده میگویم، مواد خام را اگر صادر کنیم، زحمت کمتری برایمان دارد و ارزآوری آن هم بیشتر است و بحث بستهبندی آن شاید چندان صرفه نداشته باشد. برخی کشورها حداکثر تا 40درصد برای بستهبندی کالاها عوارض و ورودی میگیرند. به همین دلیل باید کلیات را در نظر گرفت.
مهمترین مطلب این است که سود ارزی حاصل از صادرات هر کالا چقدر است و آیا میتوانیم سود ارزی بیشتری از صادرات آن کالا حاصل کنیم. مثلاً در صادرات محصولهای کشاورزی مساله بر این است که صادرات انجامشده چه میزان سود ارزی واقعی برای ما دارد، نه اینکه چقدر ارزبری برای کشور داشته است. چون ممکن است میزان ارز مصرفشده برای آن کالا، بیشتر از ارزآوری آن کالا بوده باشد.
بهعنوان مثال، صادرات پسته ما از نظر سود ارزی که دارد، با وجود همه ارزآوری آن، به دلیل آبی که مصرف میکند، مقرونبهصرفه نیست. برای بسیاری از محصولهای کشاورزی با توجه به مساله آب، صادرات آنها از نظر سودآوری مقرونبهصرفه نیست. به همین دلیل، ارزآوری این نوع محصولها به میزان ارزی که نسبت به تولید مصرف میکنند و به خصوص مساله آب (مساله آب در شرایط کمیابی و در بحث خشکسالی مهمترین مساله ماست)، چندان سودآور نیست و چهبسا هزینه بیشتری به ما تحمیل میکند.
پس صادرات در ایران مقولهای مهم است که نهتنها در هشت سال گذشته، بلکه در 40 سال گذشته، بدون برنامه بلندمدت، بدون نگاه جامع و بدون استراتژی مدون بوده است. بررسی چند دهه گذشته در صادرات نشان میدهد صادرات ما بیشتر بر اساس ظرفیتهایی بوده که وجود داشته است. در مورد محصولهای کشاورزی همچون پسته، خرما یا مرکبات، پدران ما (به هر دلیلی) باغهایی درست کردند، یا اینکه در حوزه معدنی، بر مبنای ظرفیتهایمان کاوش و اکتشافهایی در معادن (سنگآهن یا مس) انجام دادیم و کالا و محصولی صادر کردیم. عملاً هیچ برنامه توسعهای و استراتژیک در چند دهه گذشته نداشتیم و هیچوقت (چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب) هم دنبال آن نبودیم که مقولههای خاص با سودآوری خاص را در صادرات مدنظر قرار بدهیم و بر اساس آن برنامه صادراتی بنویسیم و انصافاً صادرات همواره مغفول بوده است.
باید تجربه کشورهای دیگر را مورد توجه قرار دهیم؛ اینکه آنها چهکارهایی انجام دادند و چگونه توانستند با صادرات، بیشترین سودآوری را برای کشورشان داشته باشند. باورکردن این مطلب که توریست میتواند برای یک کشور، 280 میلیارد دلار ارز به همراه داشته باشد یا صادرات اسباببازی (بهعنوان یک کالای پیشپاافتاده) میتواند 40 میلیارد دلار برای کشور ارزآوری داشته باشد، برای ما که صادراتمان همه بخشهای معدنی، کشاورزی و انرژی که سنگ، آبوخاک، منابع طبیعی و محیطزیست کشور را تحت تاثیر قرار میدهد و به رقم 50 میلیارد دلار هم نمیرسد، سخت است. همه این موارد را اگر کنار هم بگذاریم، نشان میدهد با موشکافی به صادرات توجه نکردهایم، و حداقل در پنج دهه اخیر، اعتنای درستی به آن نداشتهایم.
متاسفانه در هشت ماه گذشته نیز تغییر چشمگیری از این بابت نبوده است. همین امروز (دوشنبه 16 آبان) مابهالتفاوت نرخ ارز بازار آزاد (به روایتی 36 هزار و 900 تومان) و ارز نیمایی (8 /27639تومان) نزدیک 10 هزار تومان میشود. با این اختلاف 40درصدی (مابهالتفاوت نرخ ارز بازار آزاد و ارز نیمایی)، کدام صادرکننده میتواند در این وضعیت (که همه چیز با ارز آزاد محاسبه میشود) ارز صادراتی را به کشور برگرداند و به دولت بدهد. انتشار آمار مهرماه نشان میدهد کمترین صادرات پسته در 15 سال گذشته، به میزان شش هزار تن ثبت شده است. شاید مایه خجالت ما باشد که در بهترین ماه سال که همیشه 30، 40، 50 یا گاه 60 هزار تن پسته صادر کردیم، اکنون با این رقم مواجه هستیم.
این وضعیت برای صادرات پسته بسیار نگرانکننده است. با همین الگو میتوانیم میزان صادرات سایر کالاها را تحلیل و ارزیابی کنیم و بفهمیم که از نظر وزنی و ارزشی وضع صادرات ما در هشت ماه گذشته نسبت به مدت مشابه سالهای قبل، چگونه بوده است.
با توجه به نگرانیهای شما در زمینه صادرات که بیشتر معطوف به رفتارها و تصمیمات سیاستگذار است، به باور شما در این وضعیتی که در آن قرار داریم، مهمترین خطراتی که صادرات ما را تهدید کند، چه میتواند باشد؟
به باور من، مهمترین خطرات و تهدیدهایی که صادرات ما با آن مواجه است، سیاستهای اشتباه و بستن عرصه روابط بینالملل است. در بحث صادرات در عرصه بینالملل باید گشایش ایجاد کنیم و سیاستگذار و تصمیمگیر باید سیاستگذاریهای درست، علمی و منطقی را بنا بگذارد. سیاستگذار باید به هر دو این مسائل به طور همزمان توجه کند. بنابراین تنگناها در ارتباطات بینالملل و سیاستگذاریهای اشتباه، بیبرنامه و کوتاهمدت (بدون نگاه درازمدت) صادراتمان را تهدید میکند.
احیای برجام همان مصداق گشایش در عرصه بینالملل است. از سویی، سیاستگذاریهای ما در چند دهه گذشته (چه در نوع سیاستها و چه در نحوه اجرای سیاستهای درست) همواره با چالش روبهرو بوده است. با تایید صحبت شما و در تکمیل پرسش قبلی، کدام عوامل به صورت برجسته میتواند صادراتمان را به خطر بیندازد؟
نادیده گرفتن رقابت در بازارهای صادراتی که هر روز ما را از یک کالا محروم میکند، عامل برجسته تهدید صادرات است. پسته ایران که سالها بهعنوان اصلیترین محصول صادراتی غیرنفتی ما، جایگاه نخست را در جهان داشت، اکنون جای خود را به پسته آمریکا داده است، چون قیمت تمامشده و هزینههای تمامشده ما نسبت به رقیبمان بالاتر بود. از همه مهمتر، قوانین صادراتی ما سختگیرانهتر است، سود (بهره) بانکی ما بالاست و ما در صادرات پسته به جایگاه دوم و شاید هم سوم نزول یافتیم و در صورت تداوم این وضعیت، خطر حذف هم خواهیم داشت. به همین دلیل، عدم رقابتپذیری کالا، نادیده گرفتن قیمت تمامشده و چالشهای مربوط به مابهالتفاوت زیاد نرخ ارز نیمایی و ارز بازار آزاد، متاثر از سیاستگذاری معیوب، میتواند به صادرات ما آسیب جدی بزند.
با تداوم و تشدید تحریمها و اعمال سیاستهای دفعتی در حوزه صادرات و واردات، تجار و صاحبان کسبوکار بارها گفتهاند نسبت به مقوله صادرات در ایران نگران هستند. با توجه به یادداشت معنادار اخیرتان با عنوان «سرگذشت یک محموله صادراتی»، چگونه و چرا صادرات ما از قاچاق مواد مخدر سختتر شد؟
فکر کنید در کشوری که تجار صبح سرکار میروند، نه قیمت کالا را میدانند، نه امکان ارسال کالا و نه امکان بستن قرارداد را دارند و نههای بسیار دیگری که وجود دارند، در این وضعیت چطور میشود نگران صادرات نبود.
من میگویم صادرکننده ما وقتی صبح به تجارتخانهاش میرود، مثل این میماند که به یک کازینو میرود و به طور اتفاقی و از سر شانس، تصمیمی میگیرد که یا برنده میشود یا میبازد که معمولاً هم میبازد. نبود ثبات، پیشبینیپذیر نبودن بازار، عدم برنامهریزی برای انجام کار (به دلیل همین بیثباتیها و تغییرات)، محدود کردن صادرات و مابهالتفاوت زیاد نرخ ارز نیمایی و ارز بازار آزاد و ممنوعیتهای متعدد در سیاستگذاری، چالش در حملونقل، تحریمها و بیثباتی قیمتها، همه اینها مواردی است که ما را نگران میکند و ما را به نقطهای رسانده که باعث شده صادرات ما از قاچاق مواد مخدر سختتر باشد.
سرگذشت روند اجرایی یک محموله صادراتی همچون پسته است. علاوه بر این سیاهه، افزایش معنادار و بیثباتی در نرخ ارز را هم به این موارد چالشبرانگیز اضافه کنید. ما با مشتری خارجی قرارداد داریم و مشتری خارجی بدون قرارداد جنس نمیخرد و زمانی که نرخ ارز بالا میرود و بازار ارز بیثبات میشود، عملاً ما ضرر میکنیم. درواقع ما در یک بازار پرریسک و پرخطر فعالیت میکنیم. حتی استارتآپها هم مانند صادرکنندهها روزانه درگیر بیثباتیها، تحریمهای سنگین و عدم امکان حملونقل و شرایط غیرقابل انجام در سیاستگذاری (به طور مثال پیمانسپاری ارزی) نیستند. کار ساده، دور زدن قانون است که ما اهل دور زدن قانون نیستیم. یک تاجر اگر بخواهد کار قانونی و شفاف انجام دهد، نمیتواند فعالیت کند. آن فردی (حقیقی / حقوقی) که پیمانسپاری ارزی را به جا نمیآورد و از کارت بازرگانی دیگران استفاده میکند، با فروش دلار 36 هزار تومان در بازار سودِ خودش را میبرد. صادرکننده در این شرایط (فرض کنید با دلار نیمایی 26 تا 27 هزار تومان و اختلاف نزدیک 10 هزار تومان با نرخ ارز در بازار آزاد، در مورد پسته، با زیان 40درصدی مواجه است) متضرر میشود. در این وضعیت یا باید کارش را تعطیل کند و در خانه بنشیند یا اینکه قانون را دور بزند.
با شرححالی که از وضعیت صادرکننده ایرانی به رخ کشیدید، فعالیت در مقوله صادرات بسیار جانکاه و چالشبرانگیز است. با این وصف، ارزیابیتان از آینده صادرات ایران با توجه به ریسکهای اشارهشده چگونه خواهد بود؟
متاسفانه صادرات ما روزبهروز نسبت به گذشته گرفتارتر و زمینگیرتر شده است. در آمارهای مربوط به صادرات پسته (که به آن اشاره شد) یا در فرش، انجیر، خرما یا کشمش عقبگرد داشتیم. بهغیراز صادرات پتروشیمیها، فرآوردههای حامل سوخت یا انرژی آن هم متاثر از افزایش قیمت جهانی که به نوعی صادرات یارانه است، ما کدام محصول را در شرایط خوبی صادر میکنیم. ارزیابی من از دورنمای صادرات با این نوع و نحوه سیاستگذاری، گویای این است که آینده چندان خوب نیست و نسبت به این وضعیت نگران هستم.
اگر بخواهیم بحث را جمعبندی کنیم، به نظر شما مهمترین نکتهای که سیاستگذاران نباید از آن غافل شوند، چه میتواند باشد.
سیاستگذار ما نباید از اصل مساله صادرات غافل باشد. اگر صادرات را بهعنوان ویترین اقتصاد، خروجی آن، نفسکش (تنظیمگر) هوای اقتصاد و پنجرهای که اقتصاد با آن دریچهای به جهان خارج میگشاید، نبینیم، همه اقتصاد دچار بیرقابتی، بیآیندهنگری و ناهماهنگی میشود. اگر در بازارهای جهانی نباشیم، روزی که میخواهیم به بازارهای جهانی ورود کنیم، نمیدانیم و نمیتوانیم کاری انجام دهیم. اگر صادراتمان پایین بیاید، به معنای آن است که اقتصادمان غیررقابتی است و هر آنچه در تولید و سرمایهگذاری هزینه میکنیم، عملاً در شرایط غیربهرهور است. این مساله میتواند خدایناکرده مجموعه ظرفیت آتی ما را هم زیر سوال ببرد. سیاستگذار از اصل مساله صادرات نباید غافل باشد، چون با صادرات است که بقیه مسیر درست میشود. اگر کالایی صادرات آن بهصرفه نباشد، میتواند به ما این پیام را بدهد که تولیدش هم بهصرفه نیست و لازم نیست این همه هزینه کنیم. به همین دلیل باید به صورت جدی و فوری به مقوله رفع موانع صادرات بپردازیم.