printlogo


چرخ فیلترینگ روی زندگی زنان سرپرست خانوار روستایی؛
بساط «کسب‌وکارهای خانگی» مجازی برچیده شد
بساط «کسب‌وکارهای خانگی» مجازی برچیده شد
کد خبر: 5731
زن سرپرست خانوار در یک روستای دورافتاده در ایران با اینستاگرام می‌توانست بساط کسب‌وکار خانگی خود را کمی بزرگ‌تر کند، فیلترینگ از راه رسید و این بساط را برچید.این خانم‌ها اکثراً ساکن روستا هستند؛ عمدتاً هم ساکن روستاهایی که از شهر فاصله دارند و در مناطقی از جمله جنوب کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، قزوین و...
در برآورد خسارت‌ها و زیر ذره‌بین گرفتن آسیب‌های واردشده به کسب‌وکارها توجه صرف به استارتاپ‌ها یا در نظر گرفتن برخی مشاغل خاص ممکن است حواسمان را از اقشار و افرادی که معمولاً بی‌صداتر و در حاشیه‌تر هستند پرت کند. ممکن است توجه همه به جوانان، شهرنشینان، متخصصان حوزه‌های مختلف، استارتاپ‌ها و شرکت‌ها معطوف شود و زن یا مردی را که در یکی از روستاهای کشور با دست خود صنایع دستی می‌سازد یا محصولی تولید می‌کند، از چشممان دور بماند؛ مثلاً یکی از همین زنانی که حمیده حبیبی، بنیانگذار استارتاپ «رانگو» به‌عنوان یک پلتفرم تأمین مالی جمعی، به آن‌ها اشاره می‌کند و از صفر شدن درآمدشان می‌گوید.
او خانم‌های سرپرست خانواری را می‌شناسد که تا اواخر شهریور امسال و پیش از فیلتر شدن اینستاگرام، صاحب کسب‌وکارهای خانگی بودند و با تولیدات شخصی و سودهای اندک چرخ زندگیشان را می‌چرخاندند:
این خانم‌ها که الان کار و درآمدشان آسیب دیده، اکثراً ساکن روستا هستند؛ عمدتاً هم ساکن روستاهایی که از شهر فاصله دارند و در مناطقی از جمله جنوب کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، قزوین و... هستند. محصولاتشان صنایع دستی یا کارهایی است که به آن‌ها آموزش داده شده، مثل حوله‌بافی و سفال‌گری و... .
حبیبی می‌گوید این خانم‌ها به کمک تسهیل‌گران و ازطریق نمایشگاه‌های محلی و فصلی محصولاتشان را عرضه می‌کردند و می‌فروختند. «الان با فیلتر شدن اینستاگرام، نه‌تنها فروش اینترنتی، که فرصت برگزاری همان نمایشگاه‌های فصلی و محلی را هم از دست داده‌اند
هرچند کسب‌وکارهای آنلاین و آفلاین بسیاری در ماه‌های اخیر به دلیل وضعیت اینترنت و شرایط اجتماعی حاکم بر کشور متحمل ضرر و زیان مالی شده‌اند، اما به گفته حبیبی این زنان که از اقشار ضعیف جامعه هستند، آسیب بیشتری هم دیده‌اند. او در این باره می‌گوید:
کسب‌وکار این زنان روستایی، به دلیل محروم بودن و ضعیف بودنشان، ضرر و زیان بیشتری دیده است. این افراد سودهای اندکی در حد ۲۰ هزار تومان و ۵۰ هزار تومان از محصولاتشان به دست می‌آورند و توانایی چندانی هم برای اداره کسب‌وکارشان ندارند.
کسب‌وکار زنان روستایی هیچ پلتفرم جایگزینی ندارد
اگر کسب‌وکار اینستاگرامی شهرنشین‌ها آسیب ببیند، آن‌ها ممکن است بتوانند سایت راه بیاندازند و به فعالیتشان ادامه دهند یا در فضای شهر دست‌فروشی کنند؛ مغازه‌داران و صاحبان مشاغل آفلاین، ممکن است بتوانند ضرر یک ماه را ماه بعد جبران کنند اما زنان روستایی که عموماً سواد چندانی ندارند و امکان استفاده از ظرفیت‌های مختلف موجود در فضای مجازی را ندارند، تقریباً هیچ امیدی برای احیای کسب‌وکارشان ندارند.
حبیبی که با بسیاری از این زنان در ارتباط است، درباره آن‌ها این طور توضیح می‌دهد: «اگر با آن‌ها صحبت کنید، می‌بینید که حتی توانایی متقاعد کردن شما برای خرید محصولشان را ندارند. برخی از این افراد حتی مستقیماً با اینستاگرام و مشتری‌ها در ارتباط نیستند، تسهیل‌گران برای این‌ها صفحه درست کرده‌اند، با مشتری ارتباط دارند، جنس را از این زنان می‌گیرند و ازطریق این صفحه‌ها می‌فروشند

او همچنین به مقایسه وضعیت این کسب‌وکارهای خانگی با کسب‌وکارهای بزرگ‌تر می‌پردازد و معتقد است کسب‌وکارهای بزرگ هم هرچند فروششان کم شده اما به هر حال ازطریق سایت یا امکانات دیگری که دراختیار داشتند، محصولات و خدماتشان را می‌فروختند اما در مورد زنان روستایی وضعیت متفاوت است:
دسته‌ای از زنان سرپرست خانوار و دارای کسب‌وکار خانگی تنها ابزار عرضه و فروش تولیدات‌شان اینستاگرام بوده که در طول زمان کار کردن با آن را یاد گرفته بودند. کسب‌وکار و درآمد این افراد تا امروز آسیب فراوانی دیده است. نمی‌توانیم از آن‌ها انتظار داشته باشیم در زمان کوتاهی کار کردن با یک ابزار یا شبکه اجتماعی دیگر را یاد بگیرند و کارشان را در یک فضای جدید ادامه دهند.
بنابراین به نظر می‌رسد درآمد این زنان، که در این دو ماه با فیلتر شدن اینستاگرام به صفر رسیده، دیگر هرگز جبران نمی‌شود و به‌سختی ممکن است کسب‌وکار یا حتی صفحه اینستاگرامی آن‌ها رونق گذشته را پیدا کند. راهکاری که از جانب دولتمردان و نمایندگان مجلس برای این وضعیت ارائه شده، مهاجرت از پلتفرم‌های خارجی فیلترشده به نمونه‌های داخلی است؛ بسترهایی که حبیبی معتقد است کاربری آسانی ندارند و زنان روستایی نمی‌توانند از آن‌ها استفاده کنند:
خود من وقتی کار کردن با بعضی از این پلتفرم‌ها را امتحان می‌کنم، می‌بینم کاربری‌شان راحت نیست و نمی‌شود راحت با آن‌ها کار کرد. حتی زنان باسوادی که این کسب‌وکارهای خانگی را دارند هم می‌گویند نمی‌توانند با این پلتفرم‌های جدید کار کنند، برای تعدادی از این زنان که سوادی هم ندارند و در کار با این ابزارها توانمند نیستند وضعیت سخت‌‌تر هم هست.
فقدان یک کانال بازاریابی بزرگ مثل اینستاگرام
با توضیحاتی که حمیده حبیبی می‌دهد به نظر می‌رسد حتی اگر این زنان بتوانند به پلتفرم‌های داخلی کوچ کنند هم مشکلات دیگری مثل عدم وجود تجمع کاربر در این بسترها وجود دارد که باعث می‌شود نتوانند بازار پررونقی داشته باشند:
در مورد شبکه‌های اجتماعی، مزیتی که وجود داشت حضور مردم بود. وجود این شبکه‌ها به خودیِ خود، یعنی بدون حضور مردم در آن‌ها، کمک‌کننده کسب‌وکارها نبود؛ بلکه چون تجمع کاربر در آن‌ها وجود داشت کسب‌وکارها رشد کردند. تعریف تجارت اجتماعی هم همین است.
او معتقد است «نگاه مسئولان که می‌گویند ابزارهایی مثل روبیکا، سروش، با سلام، صداوسیما و... وجود دارد و می‌شود کسب‌وکارها را به این پلتفرم‌ها منتقل کرد» اشتباه است و فارغ از هزینه‌های مورد نیاز برای این انتقال، مشکل عدم حضور مخاطب مورد نظر کسب‌وکارها در این پلتفرم‌ها وجود دارد.
نه‌تنها سکوهای داخلی که به زعم حبیبی حتی پلتفرم‌های بین‌المللی که هنوز کاربرانی دارند هم نمی‌توانند به اندازه اینستاگرام برای کسب‌وکارها مؤثر باشند. او به تجربه خودش در این زمینه اشاره می‌کند: «تبلیغ کسب‌وکارها توسط دیگران در توییتر برای جلب مشتری و افزایش فروش هم تأثیری ندارد چون توییتر اساساً پلتفرم مناسبی برای این کسب‌وکارها نیست. حتی من که تعداد زیادی پروژه تأمین مالی جمعی برای امور خیریه انجام می‌دهم، در توییتر همین کسب‌وکارهای زنان روستایی را معرفی کردم، توییتم زیاد دیده شد اما تقاضایی برای حمایت از این کسب‌وکارها ازطریق توییتر مطرح نشد.

بنیان‌گذار استارتاپ رانگو ویژگی مثبت شبکه‌های اجتماعی را فرصتی می‌داند که این شبکه‌ها به افراد می‌دهد تا بدون نیاز به پرداخت اجاره‌های سنگین یا هزینه‌های راه‌اندازی کسب‌وکارهای سنتی، با صرف هزینه کمتر برای تهیه مواد اولیه، بتوانند کاری راه بیاندازند و سود بیشتری کسب کنند: «با این شبکه‌ها افراد می‌توانستند با سرمایه خیلی کم، بدون نیاز به حضور در خیابان‌ها در خانه‌شان بتوانند کسب درآمد کنند. شاید اگر این فضا وجود نداشت مردم مجبور می‌شدند بیشتر دست‌فروشی کنند و گوشه خیابان یا در مترو کار کنند
او در ادامه توضیح می‌دهد که نه فقط کسب‌وکارهای خانگی، بلکه کسب‌وکارهای بزرگی که چهار طبقه ساختمان و ۲۰۰ نیرو دارند هم می‌گویند با فیلتر شدن اینستاگرام فروششان صفر شده است و درباره دلیل این انتخاب میگوید:
ما کانال بازاریابی مؤثر مانند اینستاگرام نداریم. درست است که می‌توانیم ۱۰ ابزار مختلف مثل سروش، روبیکا، با سلام و صداوسیما را بشماریم اما هیچ کدام مثل اینستاگرام کانال بازاریابی موثری نیستند. به همین دلیل، فیلترینگ این شبکه حتی برای چند روز هم به کسب‌وکارهای فعال در آن آسیب زده است. چون صفحات این کسب‌وکارها باید دائماً فعال شود تا کاربران خرید کنند و این صفحه‌ها فراموش نشوند.
با وجود تمام این مزیت‌ها اما فیلترینگ کم‌کم تجمع کاربر در اینستاگرام را کم کرد. برخی از کسب‌وکارها مقاومت کردند و به سمت پلتفرم‌های جایگزین نرفتند و ضربه خوردند؛ اما عده‌ای که رفته‌اند هم وضعیت بهتری ندارند و به گفته حبیبی «با این مشکل مواجه هستند که بازار بزرگی را که در اینستاگرام داشتند، در پلتفرم‌های دیگر ندارند
انگار یک راسته از بازار تعطیل شده باشد!
حبیبی می‌گوید مجموع ضربه‌هایی را که از فیلتر شدن اینستاگرام به کسب‌وکارها وارد شده، معادل تعطیل شدن یکی از بازارهای فیزیکی سطح شهر می‌داند و می‌گوید:
با فیلتر شدن اینستاگرام یک بازار بزرگ خرده‌فروشی را به‌طور کامل از دست دادیم. وضعیت این مدت کسب‌وکارهای اینستاگرامی مثل این است که یک راسته از مغازه‌های خیابان ولیعصر را برای ۶۰ روز تعطیل کنند.
محدود و مسدود کردن فضای مجازی که محل درآمد یک جمعیت چند صدهزار نفری است تفاوتی با بستن و تخته کردن در فروشگاه‌ها و پاساژها و مجتمع‌های تجاری ندارد. در این وضعیت که عرصه برای فعالیت همه کسب‌وکارها از خرد تا متوسط و کلان تنگ شده، هرچند برنامه‌ها و بسته‌هایی هم برای جبران خسارت‌های مالی در نظر گرفته شود، اما به تفاوت این کسب‌وکارها، مشکلات و نیازهایشان توجهی نمی‌شود تا برنامه‌ای ویژه برای هر یک از آن‌ها تهیه و اجرا شود.
طرح‌هایی که تا امروز در نظر گرفته شده، با تمام مزیت‌هایی که می‌توانند داشته باشند بازهم تمام کسب‌وکارها و همه فعالان این حوزه را در بر نمی‌گیرند و این موضوع باعث می‌شود آن که مهجور بوده، مثل همین زنان روستایی سرپرست خانوار، حالا اصلاً در حساب و کتاب‌ها به چشم نیاید یا همچنان مهجور بماند. این در حالی است که شبکه‌های اجتماعی فرصتی پیش پای افراد می‌گذاشتند تا بازارشان را از سطح روستا فراتر ببرند و سفره‌شان را قدری بزرگ کنند.
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/5731