printlogo


زندگی حقیقی و دروغین؛
چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان»
چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان»
کد خبر: 5976
واتسلاف هاول در سال ۱۹۷۸ و پس از سرکوبی بهار اصلاح‌طلبی در پراگ، کتاب قدرت بی قدرتان را درباره ماهیت نظام سیاسی ایدئولوژیک یا پساتوتالیتر منتشر کرد. هاول، تفکر سیاسی خود برای مبارزه با نظام ایدئولوژیک را از طریق مثالی درباره یک سبزی‌فروش توضیح می دهد، سپس با استفاده از این مثال، تفکر سیاسی خود را مطرح می‌سازد...
مثال سبزی فروش
یک سبزی‌فروش، شعارنوشته‌ای با عنوان «کارگران جهان، متحد شوید» را به شیشه مغازه‌اش نصب کرده است. سوال این است که چرا او این کار را کرده است؟ در پاسخ می‌توان گفت نصب شعارنوشته نه به خاطر میل شخصی سبزی‌فروش، نه به خاطر محتوای معنایی آن و نه به خاطر بیان عمومی آرمان نهفته در شعارنوشته، بلکه به خاطر نشانه‌ای برای اعلام وفاداری به رژیم حاکم، یا برای طرد نشدن از جامعه، یا به عنوان سپری در برابر دردسرها و یا به عنوان همنوایی با رژیم حاکم می‌باشد. سبزی‌فروش با وجود اینکه به شعارنوشته، اعتقادی ندارد، اما آن را نصب کرده تا اعتراف کند که قواعد بازی حاکم بر جامعه و مشروعیت نظام حاکم را قبول دارد و به این وسیله، اطاعتش را نشان می‌دهد. به این ترتیب او با این کار، زیستن در دایره دروغ را انتخاب کرده و در نتیجه در خلق و بازتولید نظام حاکم، سهیم شده است. به عبارت دیگر او نظام حاکم را اشاعه داده و اصلاً جزئی از نظام می شود. خلاصه اینکه سبزی‌فروش با این کار خود هم قربانی نظام حاکم و هم سازنده و پشتیبان آن است.
از طرف دیگر خانم کارمندی را در نظر بگیریدکه از همین سبزی‌فروش، ‌خرید می‌‌کند، با وجود اینکه شعارنوشته موجود در سبزی‌فروشی به چشمش می‌خورد، ولی او اصلا توجهی به شعارنوشته و محتوایش نمی‌‌کند، زیرا نظیر این شعارنوشته در همه جا از جمله روی تیرهای چراغ برق، در تابلوی اعلانات و غیره وجود دارد. همچنین او، خودش در محل کارش نظیر این شعارنوشته را نصب کرده است. اما با وجود این، او و همه افراد جامعه از پس‌زمینه و کلیت شعارنوشته کاملاً باخبرند. چراکه شعارنوشته به آنها یادآوری می‌کند که کجا زندگی می‌‌کنند و چه توقعی از آنان می‌رود.
 اگر روزی، سبزی‌فروش تصمیم بگیرد آن شعارنوشته را بردارد، آنگاه معنی‌اش این خواهد بود که او قواعد بازی نظام حاکم را بر هم زده است. هر چند سبزی‌فروش با این اقدام از چنبره زیستن در دایره دروغ خارج شده و به دایره حقیقت وارد می‌شود، اما خیلی زود حساب عملش را پس می‌دهد. مثلاً از جامعه، طرد می‌شود یا امکان تحصیلات عالی فرزندانش را به خطر می‌اندازد. البته بیشتر آنانی که این مجازات را علیه او اعمال کرده و طردش می‌سازند، کارشان ناشی از یک اعتقاد درونی خالص نبوده، بلکه صرفاً ناشی از فشار شرایط می‌باشد. زیرا در غیر این صورت، خود آنان باید حساب پس دهند. به هر حال، ورود سبزی‌فروش به دایره حقیقت، عملی است که فراتر از خودش می‌رود و بر دیگران تاثیر می‌گذارد. هم چنانکه قبلاً نصب شعارنوشته از سوی او به طور غیرمستقیم در انقیاد دیگران تاثیر داشت. بنابراین مهمترین تهدید برای یک نظام ایدئولوژیک، پشت کردن به ایدئولوژی و در نتیجه خروج از دایره زندگی دروغین و ورود به دایره زندگی حقیقی است.
زندگی حقیقی و دروغین
هاول با استفاده از مثال سبزی‌فروش به طرح تفکر سیاسی خود یعنی زندگی حقیقی و دروغین می‌پردازد. از نظر وی جامعه و نظام سیاسی ایدئولوژیک، هر یک هدف و برداشت خاصی از زندگی دارند. به این معنی که هدف جامعه، زیستن در دایره حقیقت و هدف نظام ایدئولوژیک، زیستن در دایره دروغ است. نظام ایدئولوژیک وانمود می‌‌کند که اقتضائات آن برآمده از اقتضائات جامعه و زندگی است؛ در حالی که اهداف نظام ایدئولوژیک، تعرضی پیچیده، عمیق و درازمدت به اهداف جامعه است. چرا که ایدئولوژی برای نظام حاکم مانند پلی است که از طریق آن به مردم وصل شده و واقعیت دلخواه خود را شکل می‌دهد. از طریق ایدئولوژی است که هم مشروعیت ساختار قدرت را توجیه می‌کند و هم به آن انسجام درونی می‌بخشد. به این معنی که نظام ایدئولوژیک به اسم آزادی کارگران و انسان‌ها، آنان را به بردگی می‌گیرد؛ به‌ نام دموکراسی، انتخاباتی نمایشی برگزار می‌کند؛ به نام جریان آزاد اطلاعات و آزادی بیان، انسان‌ها را از شنیدن و خواندن دیدگاه‌های مختلف، محروم می‌کند؛ این رژیم، همه‌ چیز را جعل و وارونه نشان می‌دهد و وانمود می‌کند به حقوق بشر احترام می‌گذارد؛ ظواهر و تشریفات قانونی را به دقت رعایت می‌کند، اما در نهایت، نتیجه دلخواه خود را از قانون می‌گیرد؛ کارهای بی‌شرمانه قدرت، ملبس یه جامه فاخر نص قانون می‌شوند؛ توهم خوشایندی به وجود می‌آورد که عدالت در حال اجراست؛ جامعه در امن و امان است و نظارت بی‌طرفانه برای اعمال قدرت وجود دارد. اما در واقع نظام ایدئولوژیک همیشه در حال ملعبه کردن جامعه و وانمود کردن با دستانی پوشیده در دستکش‌های ایدئولوژیک است. برای همین است که زندگی در چنین نظامی، آکنده از دورویی، ریا، جعل و دروغ است.
نظام ایدئولوژیک به جای اهداف اصلی زندگی که به طور طبیعی در وجود هر فردی وجود دارند، سعی می‌کند اهداف دروغین خود را جایگزین کند تا انسان‌ها را از هویت اصیل‌شان دور ساخته و آنان را از خود، بیگانه کند. با گسترش ازخود بیگانگی در افراد، آنان راضی می‌شوند با دروغ‌ کنار بیایند و با دروغ زندگی کنند. لازم نیست مردم، همه دروغ‌ها و مغلطه‌های نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. کافی است بپذیرند که با این دروغ‌ها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدین‌ترتیب بر نظام، صحه می‌گذارند. بنابراین ساختمان نظام ایدئولوژیک بر پایه های دروغ قرار دارد و تا زمانی دوام خواهد آورد که مردم حاضر باشند زیر سقف دروغ، زندگی کنند.
به نظر هاول میان دو برداشت از زندگی دروغین و حقیقی، تضادی عمیق وجود دارد. زیرا جذب شدن به زندگی حقیقی ناشی از نیازی اصیل در همه انسانهاست که می‌خواهند فارغ از دخالت دیگران به کرامت و حقوق بنیادی و طبیعی خود دست یابند؛ زندگی فردی و خلاقانه‌ای داشته باشند؛ از امنیت قانونی بهره‌مند باشند. در حالی که نظام ایدئولوژیک می‌خواهد افراد همچون چرخ دنده‌هایی باشند که دستگاه غول‌پیکر نظام حاکم را به جلو می‌رانند. اما وقتی کسی در زندگی‌اش از دایره دروغ به دایره حقیقت عبور می‌کند و به ملعبه بودن خود در دستگاه قدرت، پی می‌برد؛ آنگاه نقش چرخ دندگی خود را در دستگاه نظام کنار می‌گذارد که این امر در کار سایر چرخ دنده‌ها اخلال ایجاد می کند و به این ترتیب دستگاه غول‌پیکر نظام از حرکت باز می‌ایستد.
آنان که در دایره حقیقت زندگی می‌‌کنند وابسته و ملعبه بودن خود در دست نظام را تشخیص می‌دهند و به همین جهت می‌خواهند حیات مستقل معنوی، اجتماعی و سیاسی داشته باشند. حیات مستقل در واقع عرصه‌ای است که از طریق تلاش مسالمت‌آمیز افرادی به وجود می‌آید که در بین خودشان، اهدافی حقیقی را برای زندگی برگزیده‌اند تا از گرفتار آمدن در دام نظام ایدئولوژیک رها شوند. اینان خود را پیشرو، رهبر، منجی یا نخبه نمی‌دانند که در سودای هدایت و رهبری دیگران باشند؛ بلکه آنان فقط می‌خواهند فضایی که موجب گسترش زندگی حقیقی می‌شود را بسط دهند و اعتماد به نفس شهروندان را افزایش دهند. اینان به تدریج در کل جامعه، حیات مستقلی را شکل می دهندکه به تعبیر واتسلاف بندا، «ساختارهای موازی» هستند که در عرصه پیشاسیاسی شکل می‌گیرند. مثل افرادی که برای رسیدن جامعه به درجات بالاتری از رهایی درونی به صورت زیرزمینی، کتاب و مجله چاپ می‌‌کنند؛ یا دانشگاه‌های سیار ایجاد می‌‌کنند؛ یا سمینارها و نمایشگاه‌های خصوصی برگزار می‌‌کنند. البته هر چند پوسته ظاهری زندگی دروغین، بسیار سخت و محکم است، اما همین که روزنه‌ای از حقیقت در آن باز می شود، آنگاه آن پوسته سخت، همچون پارچه پوسیده ای است که به راحتی پاره می شود.
در واقع زیستن در دایره حقیقت، مرحله اولیه هر گونه تلاش افراد برای مقابله با فشار بیگانه کننده نظام است که موجب شکل‌گیری حیات مستقل می‌گردد. حیات مستقل از دید رژیم ایدئولوژیک به اپوزیسیون و دگراندیشی تعبیر می‌شود. هاول معتقد است دگراندیشی فقط اختصاص به سیاستمداران، نویسندگان، متخصصان، فیلسوفان و اساتید دانشگاه ندارد، بلکه همه می‌توانند دگراندیش باشند. زیرا دگراندیشی، جنبشی تدافعی و برای دفاع از انسان‌ها و اهداف اصیل زندگی در برابر اهداف نظام ایدئولوژیک است.  ضمنا زندگی در دایره حقیقت را نباید فرموله کرد؛ چراکه ذات زندگی حقیقی در مسیر تکثر، تنوع، خودساختگی، خودسامانی و آزادی است؛ در حالی که ذات زندگی دروغین رژیم ایدئولوژیک در مسیر همرنگی، همسانی، نظم، انضباط و محدودیت‌هاست. بنابراین تا وقتی زیستن در دایره دروغ و حقیقت رو در روی یکدیگر قرار نگیرند، کذب و جعلی بودن زندگی دروغین آشکار نمی‌شود. زیستن در دایره حقیقت، راه‌حلی زیستی و وجودی است که افراد را به زمین استوار هویت خودشان برمی‌گرداند.
هاول بر این باور است که تضاد بین دو برداشت از زندگی دروغین و حقیقی، بسیارعمیق‌تر از تضاد بین دو درک سیاسی (درک نظام ایدئولوژیک و اپوزیسیون رسمی) است. زیرا حاملان جنبش زندگی حقیقی، شهروندان عادی هستند که قدرت یا منصبی ندارند که بتوان از آنها گرفت یا اخراج شان کرد و یا ثروت هنگفتی ندارند که بتوان مصادره کرد. شهروندان عادی بر مبنای زندگی اصیل و حقیقی و همچنین بر اساس نیازهای عمیق وجودی و اخلاقی به سوالات «چه باید کرد و چه می توان کرد»، پاسخ می‌دهند. آنان مثل سیاستمداران نیستند که بر مبنای طرح‌ها و الگوهای انتزاعی سیاسی به سوالات مذکور پاسخ دهند. آنان بر مبنای زندگی حقیقی نه به دنبال تاسیس سازمانهای رسمی و تشریفاتی بلکه به دنبال سازمان‌های متنوع، غیررسمی و موقتی هستند و همین که به هدف خود رسیدند، بساط سازمان موقتی‌شان را جمع می‌‌کنند. اقتدار و مرجعیت رهبران در این سازمانها نیز نه ناشی از جایگاه و منصب‌شان، بلکه سرچشمه گرفته از شخصیت‌شان است. این سازمان‌ها برآمده از پایین و حاصل سازماندهی اجتماعی اصیل هستند. این سازمان‌ها، آگاه ، غیربوروکراتیک، پویا و باز هستند.
حاملان جنبش زندگی حقیقی از طریق ابزارهایی چون  اعتصاب کارگری، تظاهرات دانشجویی، امتناع از رای در انتخابات نمایشی، اعتصاب غذا و … به دایره حقیقت وارد می‌شوند که منحصر به افراد خاصی نبوده و همگان می‌توانند از آن ابزارها استفاده کنند. همین اراده عمومی برای زندگی در دایره حقیقت است که موجب بیداری جامعه و در نتیجه اصلاح یا فروپاشی نظام ایدئولوژیک می‌شود. به این ترتیب بر مبنای برداشت حقیقی از زندگی است که یک نظام سیاسی بهتر پرورده می شود نه برعکس، یعنی یک نظام سیاسی بهتر، خود به خود تضمین کننده یک زندگی بهتر نیست. به عبارت دیگر  با تشکیل حزب اپوزیسیون یا قوانین انتخاباتی تازه نمی‌توان ضرورتاً در جلوی نظام ایدئولوژیک ایستاد، ولی از راه زیستن در دایره حقیقت، این امر شدنی است.
نتیجه اینکه به نظر هاول ریشه اغلب جنبش‌ها و اعتراضاتی که علیه رژیم‌های ایدئولوژیک یا پساتوتالیتر شکل می‌گیرد از انسان‌های بی‌قدرت غیرسیاسی بوده و بر اساس مسایل غیرسیاسی به وجود می‌آید، زیرا زندگی تحت اسارت رژیم‌های ایدئولوژیک به جایی می‌رسد که هرعمل صادقانه و مسئولانه غیرسیاسی به معنای مقابله با نظام تلقی می‌شود. بنابراین هدف اصلی جنبش زندگی حقیقی، بیشتر تاثیرگذاری بر جامعه است تا تاثیرگذاری در ساختار قدرت. چرا که با زندگی حقیقی و دگرگونی انسانهاست که امکان تغییر نظام ایدئولوژیک به نظام سیاسی مطلوب وجود دارد. هاول در بخش‌های پایانی کتاب نشان می‌دهد که نه تنها از نظام‌های ایدئولوژیک، گریزان است، بلکه از تحقق نظام‌های دموکراتیک پارلمانی سنتی‌‌ای هم که می‌توانند انسان‌ها را «فوق‌العاده ظریف‌تر و تلطیف‌شده‌تر در مقایسه با شیوه‌های خشن جوامع ایدئولوژیک» فریب دهند و بازیچه خودشان کنند، نگران است.
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/5976