printlogo


نگاهی روان شناختی به اثرگذاری اقتصاد بر شئون زندگی افراد؛
آوار مشکلات اقتصادی بر زندگی و روان مردم
آوار مشکلات اقتصادی بر زندگی و روان مردم
کد خبر: 7486
اگر افراد از لحاظ اقتصادی در ثبات و امنیت قرار نگیرند، حتی در روابط دوستانه به مشکل برخواهند خورد. بر اساس نیازسنجی مازلو، کاهش آمار ازدواج و مشکلات فرزندآوری در ایران، حاکی از نبود امنیت اقتصادی و اجتماعی است...
توجه همه ما در سال‌های اخیر به موضوعات اقتصادی بیشتر و پررنگ‌تر شده است. دلیل آن هم ساده است؛ تشدید معضلات اقتصادی که زندگی اغلب ما را درگیر و سفره‌هایمان را کوچکتر کرده است. نتیجه این شده که در اکثر صحبت‌های مردم یا در جمع دوستان و آشنایان، این مشکلات در صدر موضوعات مورد بحث قرار دارد. تورم 70 درصدی، افزایش قیمت خورد و خوراک و گرانی مسکن و تورم اجاره‌ها، این سوال را بوجود می‌آورد که این مساله چقدر می‌تواند در بروز مشکلات روحی و روانی دخیل باشد؟
برای یافتن پاسخ این سوال، پژوهش‌های مختلفی در دنیا انجام شده است اما برای درک بهتر ارتباط اقتصاد و سلامت روان، با یک روانشناس گفت‌وگو کرده‌ایم.
امیرعلی کریمیان یادآور می‌شود که موضوع ارتباط اقتصاد و سلامت روان ابتدا مورد توجه قرار نگرفت و استدلال این بود که «ما مشکلات بزرگتری داریم و وقت فکر کردن به مسائل روحی و روانی نداریم»، با این حال، تاکید می‌کند که بر اساس یافته‌های علمی، مساله اقتصاد و مشکلات اقتصادی عملا تمام شئون زندگی و نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
به گفته این روانشناس و عضو سازمان نظام روانشناسی، با توجه به هرم نیاز آبراهام مازلو، انسان‌ها یک‌سری سلسله مراتب نیاز دارند و این سلسله مراتب نیازها به نوعی از نیازهای سطح پایین شروع می‌شود و باید قبل از نیازهای سطح بالاتر، این نیازهای اولیه کاملا یا دست‌کم نسبتا برآورده شوند، چون اگر این نیازها برآورده نشوند، اصلا نیازهای بعدی ایجاد نخواهند شد.
وی توضیح می‌دهد که در این هرم اولین چیزی که مازلو معرفی کرده است، نیازهای بیولوژیکی افراد است؛ یعنی نیازهای اساسی انسان مثل غذا، آب و اکسیژن که ماهیت تکرارشونده دارند. حال اگر این نیازها برآورده شوند، در مرحله بعد وارد نیازهایی مثل ایمنی می‌شویم؛ مثل امنیت جسمانی، ثبات، وابستگی، محافظت، قانون و نظم.
کریمیان به گنجانده شدن موضوع اقتصاد در این مرحله از هرم اشاره کرده و می‌گوید: موضوع اقتصاد برای بخش زیادی از ما موضوع مهمی است؛ از این بابت که بتوانیم غذا بخوریم، سرپناه امنی داشته باشیم و کمی هم نیازهای ایمنی داشته باشیم. مثل زمان بیماری یا ثبات در زندگی که قاعدتا زمانی که درآمد داشته باشیم در زیر سایه این امنیت اقتصادی، ایمنی هم فراهم خواهد شد.
وی افزود: مازلو می‌گوید اگر نیازهای امنیتی افراد برآورده شود، آن وقت تازه وارد مرحله سوم می‌شوند؛ یعنی نیاز به محبت و تعلق‌پذیری. این به چه معنی است؟ یعنی فرد غذا داشته باشد، سرپناه امن داشته باشد و امنیت کافی به لحظ اقتصادی و اجتماعی داشته باشد، تازه به نقطه‌ای می‌رسد که نیاز پیدا می‌کند به محبت، میل به ازدواج و فرزندآوری. در این نقطه است که افراد تمایل به ارتباط با سایر افراد خواهند داشت.
این روانشناس، با تاکید بر اینکه "اگر افراد از لحاظ اقتصادی در ثبات و امنیت قرار نگیرند، حتی در روابط دوستانه - که بسیار برای ما واجب است - نیز به مشکل برخواهند خورد"، در ادامه به کاهش آمار ازدواج و فرزندآوری در ایران اشاره می‌کند و می‌گوید «اگر بخواهیم همانند هرم مازلو نگاه کنیم، همه این‌ها حاکی از نبود امنیت اقتصادی و اجتماعی است
این عضو سازمان نظام روانشناسی با اشاره به برخی مراجعان خود برای مشاوره، گفته است: بسیاری از افراد که به او مراجعه می‌کنند در پاسخ به این سوال که چرا ازدواج نمی‌کنید؟ می‌گویند با این بی‌ثباتی اقتصادی که وجود دارد، توانایی حمایت مالی از یک فرد دیگر را ندارند. با مشاهده زوج‌هایی که خیلی مشکل دارند و آسیب دیدند، متوجه می‌شویم که اینها ریشه در وضعیت بد اقتصادی آن‌ها دارد و هرچقدر هم که با این افراد در زمینه آموزش‌های روانشناختی کار شود، باز هم اثری نخواهد داشت؛ چراکه افراد در نیازهای سطح اول خود مانده‌اند و تامین نشده‌اند.

وی افزود: در موضوع فرزندآوی هم امنیت خیلی نقش پررنگی دارد و زندگی خانواده‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. وقتی خانواده‌ها در فشار اقصادی باشند و فضای خانه متشنج باشد، بچه را تنبیه کنند یا بترسانند، این فرد در بزرگسالی برای ارضای نیازهای اولیه خود نیاز به صرف انرژی خیلی بیشتری نسبت به سایر افراد خواهند داشت و این مساله از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می‌کند.
او به وضعیت سایر کشورها هم اشاره می‌کند و معتقد است کشورهایی مثل چین و ژاپن، رشد اقتصادی خوبی دارند اما از لحاظ روحی مردم این کشورها در سطح خوبی قرار ندارند و این موضوع به سیاست دولت‌ها مربوط می‌شود. برای مثال، در کشورهایی مثل چین و روسیه که عملا دیکتاتوری هستند، با اینکه ممکن است رشد اقتصادی خوبی به دست بیاید و بعضا از لحاظ اقتصادی مردم در شرایط خوبی قرار داشته باشند، اما از نظر روانی لزوما نمی‌توان تایید کرد که این رشد اقتصادی منجر به بهبود روان مردم شده است؛ چراکه در این سیستم عموما قشر کارگر جامعه فدا می‌شود. با کار زیاد، ساعت استراحت کم و مسائل دیگر.
کریمیان می‌افزاید: در کشورهای جهان اول که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر روانی جامعه در سطح خوبی قرار دارد و نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی و نیازهای محبت و تعلق‌پذیری به درستی در حال برآورده شدن است، افراد به مرحله بعدی هرم می‌روند، یعنی نیاز به احترام. به نوعی این اعتماد به نفس و شایستگی، هم به صورت فردی و هم به صورت اجتماعی وجود دارد. مثلا یک آمریکایی به آمریکایی بودن خود افتخار می‌کند و می‌بینند که به اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در دنیا احترام زیادی می‌گذارند. حالا در مقابل، آیا یک چینی هرجای دنیا برود به او همانطور احترام می‌گذارند؟ یک ایرانی چطور؟
او با اشاره به اینکه در بافت جوامع، در این مرحله نیاز به احترام نمایان می‌شود و کسی که از نظر اقتصادی مشکل دارد یا محتاج نان شب است، برایش کمتر اهمیت دارد که چنین نیازی برایش برآورده شود، ادامه داد: در کشورهای جهان اول مشخصا داریم مشاهده می‌کنیم که به این سطح از نیاز رسیده‌اند و در اوج این هرم نیاز به خودشکوفایی قرار دارد که تبعا همه مردم به این درجه نمی‌رسند. در این مرحله مردم نیاز دارند به کمال برسند و تمام استعدادهای خود را شکوفا کنند و برای ارزش‌هایی اهمیت قائلند، مثل زیبایی، هنر، حقیقت و عدالت که دو یا سه درصد از افراد جهان را تشکیل می‌دهند. به این علت تولید آثار هنری و تولید علم و تمرکز بر روی عدالت در جهان اول بیشتر نمایان است.
به گفته کریمیان، در سوی دیگر، در جامعه‌ای که اقتصاد مشکل دارد بسیار مضحک است که درمورد ازدواج و فرزندآوری یا اینکه چرا سلامت روان افراد پایین است، حرف زده شود؛ چراکه هنوز نیازهای ابتدای‌تری باید برآورده شود.
او در بخش پایانی گفت‌وگوی خود به موضوع اعتراضات نگاهی انداخته و می‌گوید: در فرانسه که یک سیستم دموکراسی وجود دارد، جامعه از نظر اقتصادی اوضاع خوبی دارد و از نیازهای ابتدایی عبور کرده، زمانی که رئیس‌جمهور آن کشور درمورد افزایش دوساله سن بازنشستگی حرف زد، اعتراضات گسترده‌ای شکل گرفت، یا برای افراد در آمریکا، دغدغه بالا رفتن قیمت یک کالا را به شکلی که در کشور ما در جریان است، موضوعیت ندارد. برخی از آنها مثلا برای حقوق همجنسگرایی اعتراض می‌کنند، چون حقوق اصلی خود را دارند و حالا به دنبال حقوق فرعی دیگر هستند.
به گزارش اکوایران، کریمیان افزود: حال اگر این افزایش سن بازنشستگی در ایران اتفاق می‌افتاد، در نهایت آن فردی که به فکر سیر کردن شکم خانواده یا به فکر اجاره خانه خود است، دیگر بر این موضوع متمرکز نیست که سن بازنشستگی‌اش چند سال بالا رفته و فقط فکر تامین نیاز‌های اولیه خود است، نه چیز دیگر.
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/7486