در ادبیات امروز توسعه، رویکردها برای هر منطقهای متنوع و متفاوت است و باید هر گونه استراتژی برای توسعه مناطق را به فراخور شرایط آن حوزه بررسی کرد زیرا مزیتهای نسبی بسیاری، نهفته در هر منطقه از کشور است...
نگاهی به واقعیتهای سرمایهگذاری در کشور به فراخور مناطق مختلف نشان میدهد که توسعه معدنی یکی از ارکان مهم توسعهیافتگی در کشور است اگرچه مزیتهای دیگر بسیاری را باید در ارکان دست یافتن به توسعه مدنظر قرار داد. به منظور ترسیم استراتژی توسعه در هر منطقه از کشور در ابتدا باید ظرفیتهای بومی و منطقهای را به دقت مورد بررسی قرار داد و نسبت به آنها شناخت پیدا کرد. این شناخت میتواند بر دو رکن استوار شود؛ یا بر مبنای «بررسیها و مطالعات عمیق» حاصل خواهد شد یا بر مبنای «تجربه حاصل از مشاهدات حرفهای و تخصصی»، «نشست با بزرگان و فرهیختگان» و در نهایت «کسب دانش ضمنی از هر حوزه اقتصادی و جغرافیایی» فراهم میشود.
نتیجه این دو رویکرد نیز میتواند مشابه باشد و در نهایت زیرساخت نظری برای توسعه هر منطقهای را حاصل خواهد کرد.
به جرات میتوان گفت معدن و صنایع معدنی در بسیاری از نقاط کشور زیرساخت مهمی برای توسعه محسوب میشود و این واقعیت در بسیاری از نشستهای مهم به منظور تصمیمسازیهای اقتصادی خودنمایی کرده است. نگاهی به گذشته نشان میدهد که ذات در اختیار بودن ذخایر زمینشناسی به معنی توسعهیافتگی هر منطقهای نیست بلکه فعالیتهای حرفهای و فنی بسیاری را میطلبد که از عهده هر فرد حتی اجتماعی با طرزفکری خاص برنمیآید.
اینکه از چه رویکردهایی برای تبدیل ثروت زیرزمینی به دارایی در اختیار استفاده شود خود به معنی فعالیتهای گسترده و شبانهروزی است که در بسیاری از نقاط کشور حاصل شده و وسعت بیشتری از کشور، از این موهبتها بهرغم در اختیار داشتن منابع محروم هستند. نکته دیگر آنکه چگونه از این منابع به منظور توسعه همهجانبه استفاده شود خود به دانش، تجربه، بررسی و عملکرد گستردهای نیاز دارد.
تبدیل معدن به ثروت و سپس تبدیل این ثروت به توسعه و افزایش سطح رفاه مردم و بهبود معیشت در مناطق مختلف اگرچه در نگاه اول دشوار و زمانبر است ولی تجربه ثابت کرده میتوان با توانمندی و علمآموزی از تجربیات پیشین، سرعت دست یافتن به این اهداف را دوچندان ساخت.
اما رسیدن به توسعه در مناطق مختلف اگرچه بر پایه مزیتهای نسبی است اما باید به این نکته بسیار مهم توجه کرد که هر مزیت نسبی در هر منطقهای باید از حالت بالقوه به بالفعل بدل شود و نمیتوان از هیچ امتیازی صرفنظر کرد. اینکه در برخی نقاط کشاورزی رونق گرفته یا برخی دیگر از نقاط از مزیت دیگری برخوردار است به مثابه آن خواهد بود که توجه به تمامی این موارد باید در دستور کار قرار گیرد تا در نهایت تجمیع امتیازات منطقهای به توسعه متوازن و بهبود معیشت بدل شود.
در این بین توجه به تصمیمسازیهای عالمانه و پیگیری آنها تا حصول نتیجه رکن مهم دیگری است که شاید آینده هر منطقهای را از مسیر توسعه اقتصادی تعیین کند. امید است فرآیندهای توسعهمحور در نقاط مختلف با تبعیت از رویکردهای فوق در دسترس قرار گیرد و بیش از همه مردم هستند که از این موفقیتها با بهبود سطح معیشت خود منتفع میشوند.