printlogo


کشورهای در حال توسعه کجای راه را اشتباه می‌روند؟
نقش جدایی‌ناپذیر سیاست در رشد اقتصادی
نقش جدایی‌ناپذیر سیاست در رشد اقتصادی
کد خبر: 8410
پروفسور کونال سن، مدیر مرکز جهانی مطالعات توسعه اقتصادی، یکی از محققان پیشرو جهان در اقتصاد توسعه است و تحقیقات موسسه دولت‌های موثر و توسعه فراگیر (ESID) را در زمینه رشد اقتصادی رهبری می‌کند. او در این یادداشت یافته‌های گروه تحقیقاتی خود را در مورد ارزش و محرک‌های رشد اقتصادی، بر اساس تقریباً یک دهه تحقیق، تشریح می‌کند...
در ادامه این یادداشت را می‌خوانید:
در طول دهه‌ها در مورد اهمیت رشد اقتصادی زیاد شنیده‌ایم، اما تنها اخیراً مردم شروع به پرسیدن این سؤال کرده‌اند که آیا رشد منجر به زندگی‌هایی می‌شود که مردم واقعاً برای آن‌ها ارزش قائل هستند یا خیر. برای مرکز تحقیقاتی دولت‌های موثر و توسعه فراگیر، رشد اقتصادی به‌عنوان وسیله‌ای برای تحریک پیشرفت اجتماعی - از جمله افزایش رفاه و برابری - مهم است، به جای این که افزایش بازده اقتصادی هدف نهایی باشد.
در مورد چگونگی و چرایی رشد، پاسخ واحدی از سوی دانشگاهیان وجود ندارد، و همچنین در مورد اینکه چرا برخی کشورها به رشد فراگیر - با مزایای مشترک برای همه جامعه - دست می‌یابند، در مقایسه با اینکه منافع در میان نخبگان متمرکز شوند.
دیدگاه ESID این است که رشد فراگیر به همان اندازه که به اقتصاد مربوط می‌شود، به سیاست نیز مربوط است. درک چگونگی و چرایی رونق و رکود اقتصادی در یک کشور برای درک چگونگی توسعه یک کشور و نحوه توزیع مزایای آن رشد بسیار مهم است.
البته که سیاست‌گذاری اقتصادی مهم است، اما درک به نقش سیاست نیز برای توسعه حیاتی است. درک مسیر رشد در یک کشور بدون درک سازوکار سیاسی آن دشوار است. این یادداشت برخی از یافته‌ها و مواضع اصلی ما در مورد ارزش و محرک‌های رشد اقتصادی را بر اساس ده سال تحقیق بیان می‌کند.
رشد اقتصادی ظرفیت دولت و عرضه کالاهای عمومی را افزایش می‌دهد. هنگامی که اقتصادها رشد می‌کنند، دولت‌ها می‌توانند از آن درآمد مالیات بگیرند و ظرفیت و منابع مورد نیاز برای ارائه کالاها و خدمات عمومی مورد نیاز شهروندانشان مانند مراقبت‌های بهداشتی، آموزش، حمایت اجتماعی و خدمات عمومی اساسی را کسب کنند.
علاوه بر مزایای ارائه شده توسط دولت، رشد فراگیر دستاوردهای مادی گسترده‌تری به همراه دارد. رشد باعث ایجاد ثروت می‌شود که بخشی از آن مستقیماً به جیب کارفرمایان و کارگران می‌رود و رفاه آن‌ها را بهبود می‌بخشد. وقتی مردم درآمد بیشتری کسب می‌کنند و پول بیشتری خرج می‌کنند، افراد را قادر می‌سازد تا از فقر خارج شوند و استانداردهای زندگی بهتری کسب کنند.
در حالی که استدلال می‌کنیم که رشد اقتصادی باید ابزار توسعه باشد نه هدف آن، اما نمی‌خواهیم این طور به نظر برسد که از آن حمایت نمی‌کنیم. با نگاهی جهانی، متوجه می‌شوید که اکثر کشورهایی که در کاهش فقر و افزایش دسترسی به کالاهای عمومی موفق بوده‌اند، این پیشرفت را بر رشد اقتصادی قوی استوار کرده‌اند.
سیاست، محرک اصلی رشد اقتصادی
برنامه‌های درسی دانشگاه‌ها ممکن است به شما چیز دیگری بگویند، اما وقتی به رشد فکر می‌کنیم، نمی‌توان اقتصاد و سیاست را از هم جدا کرد. بررسی چارچوب‌های سازوکار سیاسی به ما این امکان را می‌دهد که به رشد و حکمرانی به گونه‌ای یکپارچه نگاه کنیم.
ماهیت سازوکار سیاسی یک کشور نحوه رشد و نحوه هدایت جریان منافع حاصل از رشد را شکل می‌دهد. آیا این مزایا به گروه‌های نخبه یا بخش‌های خاصی از جامعه سرازیر می‌شود یا به طور گسترده‌تری توزیع می‌شوند؟ آیا ذینفعان با تغییر جریان سیاسی تغییر می‌کنند یا ثابت می‌مانند؟
بدون فکر کردن به سازوکار سیاسی یک کشور، درک چگونگی شروع رشد و حفظ آن دشوار است. مالزی و تایلند دو نمونه خوب هستند. این دو کشور از دهه 1970 تا 1990 سریع‌ترین رشدهای‌ اقتصادی را داشتند تا اینکه بحران مالی آسیای شرقی باعث توقف آن شد. با تفکر صرفاً اقتصادی، می‌توان انتظار داشت که رشد قوی پس از شوک بازگردد. این اتفاق نیفتاد، به دلیل سازوکار سیاسی محلی، که مانع از مشارکت گروه‌های گسترده‌تری از بازیگران در فعالیت‌های مورد نیاز برای رشد می‌شد.
از این مثال واضح است که رشد می‌تواند اتفاق بیفتد، اما اگر سازوکار سیاسی به گونه‌ای تکامل نیابد که امکان فعالیت اقتصادی بازتر و مشارکتی را فراهم کند، آنگاه رشد پایدار نخواهد بود. اگر از یک اقتصاددان بپرسید که چرا رشد متوقف می‌شود، آنها می‌گویند که این به اشتباهات سیاست اقتصادی مربوط می شود، اما در ESID ما استدلال می‌کنیم که کاستی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی با سازوکار سیاسی ترکیب می‌شود. اقتصاد به تنهایی نمی‌تواند همه پاسخ ها را ارائه دهد.
معاملات به اندازه قوانین مهم هستند
معاملات چیزهایی هستند که مردم در واقع روی آن توافق دارند - قوانین بازی - به جای نهادهای رسمی، که ممکن است نادیده گرفته شوند یا فاسد باشند. این‌ که بتوان به معاملات اتکا کرد، برای این که سرمایه‌گذاران بتوانند احساس اطمینان کنند بسیار مهم است، سرمایه‌گذاری که بدون آن پیشرفت اقتصادی کندتر و پراکنده خواهد بود. از نظر نقش دولت در توسعه اقتصادی، دولت‌های مؤثر آن‌هایی هستند که به بهترین وجه قادر به ایجاد معاملات تضمین‌شده هستند: توافق‌های تجاری که در آن هر دو طرف می‌توانند اعتماد کنند که معامله طبق توافق پیش خواهد رفت.
سوال مهمی که باید در نظر گرفت این است که آیا همه می‌توانند حول یک فرصت سرمایه گذاری یا یک قرارداد دولتی معامله کنند، یا فقط کسانی می‌توانند که به دولت متصل هستند؟ انواع مختلف توسعه نیازمند انواع مختلفی از معاملات است. شما می توانید بدون نهادهای قوی رشد سریع داشته باشید، تا زمانی که معاملات تضمین شده و قابل اعتماد باشند.
به همان اندازه که تضمین شده بودن معاملات مهم است، باز و فراگیر بودن آن‌ها نیز اهمیت دارد. این‌ها معاملاتی هستند که برای گروه گسترده‌ای قابل دسترسی است، بنابراین سرمایه گذاران و شرکت‌های زیادی می‌توانند در توسعه مشارکت کنند. به این ترتیب، معاملات باید از حالت بسته به باز تبدیل شوند و گروه وسیع‌تری از سرمایه گذاران بتوانند در آن‌ها شرکت کنند، نه فقط دوستان و آشنایان سیاستمداران. این زمانی است که ما شاهد تحول ساختاری و رشد فراگیر پایدار خواهیم بود.
فضای معاملات تبانی‌گرانه، با گروه‌های کوچکی از سرمایه‌داران که با صاحبان قدرت معامله می‌کنند، می‌تواند منجر به رشد سریع اقتصادی شود. با این حال، در جاهایی که رشد سریع ناشی از روابط نزدیک بین سیاستمداران و سرمایه‌داران بوده است، مشکلات می‌توانند در ادامه، در تبدیل رشد به دگرگونی ساختاری خود را نشان دهند.
رشد فراگیر دگرگونی ساختاری را کاتالیز می‌کند
رشد اقتصادی می‌تواند با ایجاد فرصت‌ها و امکانات جدید اقتصادی، شیوه‌های جدید فکر کردن و فناوری‌های جدید، تغییرات اجتماعی لرزه‌ای را تسریع بخشد. در حالی که جامعه با وضعیت مادی جدیدی سازگار می‌شود، رشد می‌تواند تکامل اشکال جدید نهادها و روابط اجتماعی را نیز تشویق کند.
ما می‌بینیم که این دگرگونی ساختاری زمانی بیشتر رخ می‌دهد که معاملات باز هستند و مزایای رشد به طور گسترده توزیع می‌شود. دگرگونی مستلزم تعامل سرمایه‌داران مختلف با توانایی‌های فنی جدید برای بهره‌برداری از حوزه‌های جدید و قرار دادن نیروی کار بر روی چیزهای جدید است. معاملات بسته این روند تحول را مسدود می‌کنند.
تحول ساختاری مهم است زیرا می‌تواند دستاوردهای رشد را پایدارتر کند. بهره وری سرمایه با سرمایه‌گذاری بیشتر در فناوری و سرمایه انسانی افزایش می‌یابد. اقتصادها به جای تمرکز بر فعالیت‌های کم ارزش، به سمت تولید کالاها و خدمات با ارزش بالاتر حرکت می‌کنند.
این گونه است که کشورها توانسته‌اند از نظر تاریخی در طول زمان به سمت جلو حرکت کنند و بر فقر غلبه کنند. تحول، کشورها را به مسیر متفاوتی از بهره وری سوق می‌دهد، با مشاغل بیشتر و بهتر که ارزش بیشتری ایجاد می‌کنند. همچنین می‌بینیم که شرکت‌ها از نقطه نظر تجاری، به جای نیاز به تکیه بر حمایت مستقیم دولت، خودکفاتر می‌شوند.
دستور کار بعدی برای رشد چیست؟
امروزه بیش از هر زمان دیگری، هر بحثی در مورد رشد اقتصادی با یک هشدار بزرگ در مورد پایداری و نیاز به گسترش هدفمند در بخش‌های سبز و کم آلاینده همراه است. این ممکن است در واقع به معنای مقابله با رشد در برخی بخش‌ها باشد، به عنوان مثال با کاهش توجه به سوخت‌های فسیلی، در شرایطی که علاقه بیشتری به گزینه‌های سبزتر ایجاد می‌شود. آیا تولیدکنندگان بالقوه‌ای که بر روی ذخایر دست نخورده یا استخراج نشده نشسته‌اند، اصلاً باید شروع به بهره برداری از این دارایی‌ها کنند؟ یا برای آن‌ها بهتر است که با گذار به عصر پسا-سوخت فسیلی خود را از دیگران جلو بیاندازند؟ اینها برخی از سؤالات بزرگی هستند که بحث‌های پیرامون توسعه اقتصادی را در سال‌های آینده شکل خواهند داد.
لینک مطلب: http://eghtesadkerman.ir/News/item/8410