توسعه گروه بریکس یک فرصت از دست رفته است. جهان به کشورهای بیشتری نیاز ندارد تا تحت نفوذ چین و روسیه قرار گیرند یا در برابر ایالات متحده متحد شوند. بلکه به یک گروه سوم مستقل واقعی نیاز دارد که بتواند برای اقتصادهای نوظهور وزنه تعادلی در برابر هر دو اردوگاه فراهم کند...
در ابتدا ممکن است خبر ملحقشدن عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی، اتیوپی، مصر و آرژانتین به گروه بریکس خوب به نظر برسد.
به نوشته دارون عجم اوغلو در پایگاه پراجکت سیندیکت، یک بریکسپلاس یازدهعضوی میتواند نماینده بخش بیشتری از اقتصادهای نوظهور جهان بوده و وزنه تعادلی در برابر هژمونی آمریکا باشد. با این حال و از بسیاری جهات، گسترش بریکس نشاندهنده یک فرصت بزرگ از دست رفته است. جهان به کشورهای بیشتری نیاز ندارد تا تحت نفوذ چین و روسیه قرار گیرند یا در برابر ایالات متحده متحد شوند. بلکه به یک گروه سوم مستقل واقعی نیاز دارد تا وزنه تعادلی در برابر محور چین-روسیه و قدرت ایالات متحده ایجاد کند.
از آنجایی که گسترش بریکس تنها کشورهایی را شامل میشود که از قبل روابط دوستانهای با چین دارند، بریکسپلاس صرفاً ابزار دیگری از دیپلماسی چین است و به جای نمایندگی از منافع اقتصادهای نوظهور، امکان مشارکت بیشتر چین در این اقتصادها را فراهم میکند. به احتمال زیاد، این به ضرر کارگران و مردم آنها این کشورها تمام خواهد شد، زیرا سرمایهگذاران خارجی چینی تمایل دارند فساد، کاهش شفافیت و هدردادن پروژههای بزرگ را که با وامهایی که به راحتی قابل پرداخت نیستند را متحمل شده یا حتی تشویق کنند.
علاوه بر این، افزودن این اعضای جدید بریکس را حتی بیشتر به یک باشگاه «ضددمکراتیک» تبدیل خواهد کرد. با این حال، در میان نهادهایی که اقتصادهای نوظهور برای اطمینان از موفقیت اقتصادی و اجتماعی آینده خود بیشتر به آن نیاز دارند، دموکراسی در بالای فهرست قرار دارد. از نظر تاریخی، دموکراسیسازی کشورها را برای دستیابی به رشد اقتصادی سریعتر در عرض ۵ تا ۱۰ سال مجهز میکند که در افزایش سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و سایر خدمات خود را نشان میدهد.
در مقابل، تعامل با چینیها به ممانعت از دموکراسی و حتی دامنزدن به اقتدارگرایی منجر میشود. با توجه به اینکه بسیاری از اقتصادهای نوظهور با «بحران دموکراسی» مواجه بوده و تعداد فزایندهای از کشورها در حال تضعیف نهادهای دموکراتیک هستند، بریکسپلاس مانند بنزینی بر آتش خواهد بود.
اکنون که رقابت چین و آمریکا در حال تشدید است و میتواند نظم جهانی را تغییر دهد، اقتصادهای نوظهور به طور فزایندهای به داشتن صدایی نیاز دارند. به هر حال، بعید است که با بدترشدن روابط آمریکا و چین و کاهش تجارت دوجانبه و جریانهای مالی، منافع آنها تأمین شود.
به همین ترتیب، اقتصادهای نوظهور باید بتوانند بر آینده هوش مصنوعی و سایر فناوریهای دیجیتالی که به سرعت در حال تکامل هستند، تأثیر بگذارند. حتی اگر شوروشوق فعلی در مورد ابزارهای هوش مصنوعی مولد بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته باشد، پیشرفتهای سریع در هوش مصنوعی و سایر فناوریهای ارتباطی همچنان در کوتاهمدت محتمل بوده و این موارد بر همه کشورها تأثیر گذاشته و ترکیب نیروی کار جهانی را بازسازی میکند.
بهویژه در جهان در حال ظهور، جایی که در حال حاضر، کشورهایی مانند هند خدمات مختلف تخصصی را صادر میکنند، این فناوریها میتوانند پیامدهای منفی عمدهای برای کارگران داشته باشند. در نهایت ممکن است هم متخصصان و هم کارگران ساده در همهجا دنیا نه در برابر نیروی کار گرانقیمت و با تحصیلات عالی کشورهای ثروتمند، بلکه با نرمافزار، ماشینآلات و روباتیک پیشرفته مبتنی بر هوش مصنوعی رقابت کنند.
همچنین ممکن است رسانههای اجتماعی و اطلاعات نادرست مبتنی بر هوش مصنوعی (از جمله دیپفیکها و سایر فناوریهای دستکاریکننده) به طور فزایندهای بر افکار عمومی و سیاستهای انتخاباتی تأثیر گذاشته و ساختار سیاسی بسیاری از کشورها را تغییرات عمدهای ببخشند. بیشتر اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور، نهادهای حمایتی لازم برای تنظیم و ایجاد حفاظ در برابر چنین اختلالاتی را ندارند.
علاوه بر این، فناوریهای جدید ابزارهای قدرتمند بیسابقهای به دولتها برای نظارت و سرکوب مخالفان میدهند. در حال حاضر، رژیمهای استبدادی فناوریها و تکنیکها را با یکدیگر به اشتراک میگذارند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که فناوریهای نظارتی چینی به سرعت به سایر کشورهای غیردموکراتیک صادر شده و هواوی به تنهایی چنین کالاهایی را به ۵۰ کشور صادر میکند.
همچنین آینده این فناوریها عمدتاً توسط مقامات چینی، غولهای فناوری ایالات متحده و به طور فزایندهای، توسط قوانین اتحادیه اروپا شکل میگیرد. هیچ یک از این قطبها منعکسکننده منافع جهان در حال ظهور و همچنین بریکسپلاس که به احتمال زیاد طبق خواستههای چین عمل خواهد کرد، نیست.
خوشبختانه ممکن است انتخاب محدود چین از اعضای جدید فرصتی برای ظهور یک جایگزین امیدوارکننده برای بریکسپلاس ایجاد کرده باشد. سایر اقتصادهای نوظهور بزرگ مانند اندونزی، ترکیه، مکزیک، کلمبیا، مالزی، نیجریه، بنگلادش و کنیا میتوانند یک بلوک واقعاً مستقل را تشکیل دهند؛ با این امید که در نهایت آرژانتین، برزیل، هند و آفریقای جنوبی را برای پیوستن به خود جذب کنند. اگرچه اخیراً هر یک از این کشورها مشکلات خاص خود را با فرآیندهای دموکراتیک داشتهاند، تجربه آنها در مورد دموکراسی همراه با اندازه اقتصادی آنها، زمینههای مشترکی را فراهم میکند.
حتی بیشتر از این، آنها میتوانند به طور جمعی استقلال خود را از چین و ایالات متحده اعلام کرده و در بحثهای مربوط به آینده جهانیشدن و فناوری دیدگاه خود را ارائه دهند. چنین انتخابهایی بسیار مهمتر از آن است که به رقبای ژئوپلیتیک امروزی واگذار شود.