اتفاق مهمی نیفتاده، فقط اقتصاددانی که شبها از ترس تورم، کابوس نقدینگی میدید، بازنشت شده و دیگر حق تدریس ندارد. آن هم در دانشکدهای که خود از مؤسسان آن بوده است. مقصود، مسعود نیلی است که آدم باورش نمیشود در اوج بهرهوری و تخصص باید تدریس و حضور در دانشگاه را کنار بگذارد...
اتفاق مهمی نیفتاده، فقط اقتصاددانی که شبها از ترس تورم، کابوس نقدینگی میدید، بازنشت شده و دیگر حق تدریس ندارد. آن هم در دانشکدهای که خود از مؤسسان آن بوده است. مقصود، مسعود نیلی است که آدم باورش نمیشود در اوج بهرهوری و تخصص باید تدریس و حضور در دانشگاه را کنار بگذارد.
اعضای هیأتعلمی با مرتبه دانشیار با رسیدن به سن ۶۷ سال بازنشست میشوند، اما هیأتامنای دانشگاه میتواند اجازه ادامه فعالیت آنها را صادر کند. موعد بازنشستگی دکتر نیلی اواخر ماه دی سال گذشته بود، دانشگاه از هیأت امنا خواست تدریس ایشان تمدید شود اما انگار با این درخواست موافقت نشده است.
به خاطر دارم اواخر آذر 1397 زمانیکه دکتر نیلی از همکاری با دولت وقت کنارهگیری کرد، خوشحال بود که به دانشگاه پناه میبرد اما وقتی او را از دانشگاه میرانند، نمیدانم به کجا باید پناه ببرد.
البته از حق نباید گذشت؛ همه روزی خانهنشین میشوند اما نمیدانم چرا خانهنشینی و کنارهگیری و بازنشستگی، فقط نصیب نیروهای ارزشمند جامعه میشود اما سیاستمداران تا لب گور از میز و مُهر و راننده دست نمیکشند.
اما من از نیلی چه آموختم؟
فکر کنم اغلب ما قبول داریم که هیچ اقتصاددانی به اندازه دکتر نیلی در معرض این همه هجوم سیاسی و رسانهای قرار نگرفته است. از زمانی که به یاد دارم، رسانههای چپ و اصولگرا به این استاد سرشناس میتازند و از او چهرهای نادرست میسازند. این حجم از حملات در سه دهه گذشته اتفاقی نیست و حتما کینهای سیاسی یا اهداف اقتصادی پشت آن قرار دارد.
از سالهای دور تحلیلهای پنج اقتصاددان را دنبال میکنم که یکی از آنها مسعود نیلی است. معمولا گفتوگوهایش را دو یا سه بار میخوانم و هرجا سخنرانی دارد، پای صحبتهایش مینشینم.
دکتر نیلی به قدری از اقتصاد ایران شناخت دارد که شبها به خاطر نوسان متغیرهای اصلی اقتصاد خواباش نمیبرد. بسیار درونگرا و کم حرف است و اگر ضرورتی احساس نکند، سخن نمیگوید. در صحبتهایش از ضمیر «من» استفاده نمیکند و اگر قرار است درباره پدیدهای سخن بگوید، بنا به سنت دانشگاهیان از «احتمالا»، یا«ممکن است» یا «شاید» استفاده میکند.
نیلی هم در طول زمان تغییر کرده؛ همانطور که همه ما تغییر کردیم اما هرچه زمان گذشته، نیلی افتادهتر شده. حرفهایش همان حرفهاست اما مخاطباش دیگر سیاستمدار نیستند. نیلی زمانی در این اندیشه بود که سیاستمداران «نمیفهمند» و باید به آنها فهماند و خیلی تلاش کرد به آنها بفهماند اما این روزها مطمئن است که آنها میفهمند، خوب هم میفهمند اما نفعشان در این است که فکر کنیم نمیفهمند.
تا جایی که به یاد دارم، نیلی هرگز بر اساس حدس و گمان سخن نگفت، عقلاش بر احساساش برتری داشت و هیچگاه شهودی نظر نداد. دریافت نیلی از مسائل اقتصاد ایران اگرچه گاهی با تأخیر اتفاق میافتاد اما زمانی که اتفاق میافتاد، قطعی بود و مستند.
در سالهای گذشته که بیشتر افتخار همکلامی و همنشینی با دکتر نیلی و همسر گرامیشان را داشتهام، میتوانم شهادت بدهم که این اقتصاددانان بزرگ به معنای واقعی انسانی پاک و دوست داشتنی و علاقهمند به توسعه کشور است.
اگرچه نظام حکمرانی در کشور ما نسبت به اقتصاددانان مستقل، بسیار نامهربان است و اغلب خصمانه رفتار میکند اما خوشحالم که جامعه، تلاش بیوقفه افرادی نظیر دکتر نیلی را هرگز فراموش نمی کند. اگر نیلی نبود، قطعا اقتصاد ایران روایتگری صادق کم داشت.