خبر درگذشت جهانگیرخان ارجمند کرمانی بسیار ناراحتکننده است. نام خاندان ارجمند برای کرمانیها و بسیاری از ایرانیان با فرش کرمان پیوند خورده است؛ فرشی که هنوز هم در کاخها و موزههای جهان میدرخشد و نشان از هنر و صنعت بینظیر این خطه دارد...
محسن جلالپور خبر درگذشت جهانگیرخان ارجمند کرمانی بسیار ناراحتکننده است. از کودکی نام خاندان ارجمند در خانواده ما با احترام و ستایش همراه بوده است. مرحوم پدرم همواره از فضایل مرحوم محمد ارجمند، بزرگ این خاندان، سخن میگفتند و احترام ویژهای برای ایشان قائل بودند. نام خاندان ارجمند برای کرمانیها و بسیاری از ایرانیان با فرش کرمان پیوند خورده است؛ فرشی که هنوز هم در کاخها و موزههای جهان میدرخشد و نشان از هنر و صنعت بینظیر این خطه دارد. این خاندان، بهویژه با نام مرحوم حاج محمد ارجمند کرمانی ملقب به «سلطان قالی جهان»، شهرتی جهانی یافتهاند. محمد ارجمند، فرزند سوم حاج محمد جعفر کرمانی، از کودکی به هنر طراحی فرش علاقهمند شد و بهجای تحصیلات رسمی، وقت خود را صرف خلق نقشههای پرگل و بوته کرد. او با پشتکار و نظم مثالزدنی، از شاگردی در کارگاههای قالیبافی و نقشهکشی آغاز کرد و در جوانی به تولید و تجارت فرش پرداخت. مرحوم علی آقا ارجمند، یکی از فرزندان حاج محمد ارجمند، سالها در اتاق بازرگانی کرمان مسئولیت داشتند و مدتی نیز ریاست این نهاد را بر عهده گرفتند. فرزندان، نوهها و نتیجههای این خانواده در عرصههای اقتصاد، علم، فرهنگ و هنر کرمان اثرگذار بوده و هستند. جهانگیرخان، فرزند مرحوم احمد آقا و نوه حاج محمد ارجمند را از اوایل دهه 60 میشناختم. آن زمان، ایشان در دفتری روبهروی انبار استیجاری ما در خیابان ۲۴آذر کرمان فعالیت داشتند. هر روز با وقار و متانت با اتومبیل بیوک سفیدرنگشان وارد شرکت میشدند و من که تازه در ابتدای مسیر حرفهایام بودم، با تحسین و آرزوی شاگردی نزد استادی باتجربه به ایشان مینگریستم. در آن سالها کمتر فرصتی برای دیدارشان داشتم، اما در اوایل دهه هفتاد، با ورود به اتاق بازرگانی کرمان، که ایشان نایبرئیس آن بودند، بیشتر با سلوکشان آشنا شدم. جهانگیرخان انسانی به تمام معنا با شخصیت، باوقار و فهیم بود که توانایی شگرفی در تجارت داشت. گویی شم تجاری را از جد بزرگشان به ارث برده و با دانش روز تلفیق کرده بودند. هر بار که خدمتشان میرسیدم، جز محبت، ادب و متانت چیزی از ایشان ندیدم. در سالهای اخیر، به هر بهانهای چند دقیقهای به دیدارشان میرفتم و از گفت وگوها و تجربیات ارزشمندشان بهرهمند میشدم. هنوز باورم نمیشود که ایشان از میان ما رفتهاند. امروز که این خبر را شنیدم، در خلوت خود همه آن سالها و خوبیهایشان را مرور کردم و آه کشیدم. به خاندان گرامی ارجمند و همه دوستان و آشنایان تسلیت میگویم. یادشان گرامی و روحشان شاد.