علل مرگ معدنچیان زغالسنگ که در سالهای اخیر نیز رخداده مسکوت مانده و پروندههای پیگیری نشده آنها همچنان در حال خاک خوردن است. به درستی میتوان دریافت معدنکاری در عین حال که شغل ارزندهای است، پرمخاطره نیز به شمار میرود...
به درستی میتوان دریافت معدنکاری در عین حال که شغل ارزندهای است، پرمخاطره نیز به شمار میرود. ضروری است که در نخستین مرحله از مراحل چیدمان ساختار فیزیکی یک معدن، باید نکات ایمنی در آن دیده شود و در اولویت امور قرار گیرد. این اتفاق بارها و بارها در معادن زیر زمینی زغالسنگ در کشور رخ داده و تکرار هر بار آن جنبوجوشی میان مجلسیها و دولتیها به راه انداخته اما پس از مدتی فروکش کرده است. در حال حاضر ایران بیش از یکمیلیارد و 200میلیون تن ذخیره قطعی زغالسنگ دارد و میزان مصرف داخلی زغال در کشور فعلا حدود یک و نیم میلیون تن است. این امر نشان میدهد که معدنکاری در معادن زغالسنگ ماحصل و عایدی مطلوبی برای کشور به همراه دارد. از سوی دیگر پیش بینیها حکایت از افزایش مصرف زغالسنگ کشور به واسطه راهاندازی واحدهای کوره بلند فولادسازی دارد و به زودی با توسعه فولادسازی کشور مصرف زغالسنگ به مرز 5/ 2میلیون تن میرسد. در همین رابطه دبیر انجمن زغالسنگ ایران بر این باور است که اگر معدنکاری را شغل ارزندهای میدانیم باید برای حفظ جان زحمتکشان این عرصه نیز ارزش ویژهای قائل باشیم. سعید صمدی در خصوص علل اصلی این نوع حوادث در معادن یادآور شد هر چند موارد مربوط به ایمنی معادن از سوی صاحبان معادن زغالسنگ به درستی انجام میشود اما بازرسیها در بازه زمانی مناسب سبب کاهش خسارات جبرانناپذیر میشود. در همین راستا گفتوگوی مفصلی در رابطه با ارزندگی تولید داخلی زغالسنگ و جایگزینی آن با زغالسنگ وارداتی، ایمن عملکردن معادن، امکان سرمایهگذاری در معادن زغال در لایههای کمتر از یک متر و چرایی عدم تعطیلی معادن پر خطر، صورت گرفته که در ادامه میآید:
به نظر شما آیا استخراج از معادن زغالسنگ با وجود محدودیتها و چالشهای مربوط به معدنکاری ایمن، به صرفهتر است یا واردات آن؟ پتانسیل راهاندازی معادن زغالسنگ در کشور وجود دارد. از سوی دیگر قیمت تمام شده زغال با نرخ داخلی نسبت به زغالسنگ وارداتی با مارک و برند مشابه به میزان 35 تا 40درصد ارزانتر است این به آن معناست که زغال داخلی برای فولادساز ارزانتر تمام میشود. بنابراین تولید داخلی زغالسنگ صرفه اقتصادی دارد، اما شرط لازم و کافی برای تولید، توجه به امنیت جان معدنچیان زغالسنگ است. از طرفی بحث اشتغال ایجادی از سوی معادن زغالسنگ است که رقمی بالغ بر 17هزار اشتغال مستقیم در حوزه معادن زغالسنگ در کشور را در بر میگیرد، این رقم در مقایسه با اشتغال در سایر گروههای معادن به نسبت سرمایهگذاری قابل مقایسه نیست. با توجه به طرحهای توسعه در فولادسازان کشور و افزایش مصرف زغالسنگ، مصرف زغالسنگ به 5/ 3میلیون تن خواهد رسید. اما اینکه تصور شود واردات زغال برای جلوگیری از حوادث جبرانناپذیر صورت گیرد جای تامل دارد. به طور کلی تجارت زغال با سایر محصولات متفاوت است. بالا بودن حجم فیزیکی زغال و حملونقل دریایی آن به دلیل مسائل ایمنی که در بر دارد تابع قوانین خاص است و طبعا واردات کل زغالسنگ مصرفی کشور ضمن اینکه اقتصادی نیست در عمل هم غیرممکن است. از این رو با توجه به کافی بودن ذخایر داخلی، نیازمندی به ایجاد شغل در داخل کشور و ارزانتر بودن قیمت داخلی زغالسنگ نسبت به نمونه وارداتی، تولید آن در داخل کشور به صرفه تر است. از این رو با توجه به پتانسیلهای موجود در زغالسنگ داخلی،تصور تعطیلی معدنکاری زغالسنگ و رفتن به سمت واردات از لحاظ اقتصادی و عملی امکانپذیر نیست . از طرفی اگر واردات مقرونبهصرفه بود شرکت ذوبآهن تمامی هم وغم خود را بر واردات زغالسنگ بنا میکرد، اما عملکرد این شرکت در چند سال اخیر نشان از خرید معادن زغالسنگ دارد. سال گذشته معدن البرز مرکزی را خرید و حدود سه، چهارسال پیش اقدام به خرید معدن البرز شرقی و پیشسهام معدن پروده از گروه بازنشستگی فولاد کرد. همه اینها مصداق آن است که تولید داخل مقرونبهصرفهتر است و اگر نمیتوانیم ایمن استخراج کنیم و مدیریت کنترل بر سیستم در استخراج زغالسنگ نداریم، بحث جداگانهای است. چه نوع حمایت و هدایتی لازم است تا معادن زغالسنگ ایمن عمل کنند؟ به این صورت نیست که معادن بهطور عمد ایمن عمل نکنند. استانداردهای دقیق و مشخصی در مورد ایمنی معادن زغالسنگ وجود دارد که این استانداردها از سوی وزارت کار، سازمان نظام مهندسی و اداره کل صمت استانها تدوین شده و عموما بازرسی و پایش میشوند و اگر رعایت نکنند مشمول اخطار میشوند و در برخی مواقع اگر عدم رعایت فاحش باشد کارگاه استخراج تا زمانی که معدن به حالت استاندارد برگردد تعطیل میشود. از این اتفاقات کم رخ نمیدهد، ولی این حوادثی که منجر به خسارات جبرانناپذیر و فوت میشود در آن دسته قرار دارند که از این بازرسی و نظارتها بر معادن فراری هستند. بروز مشکل غیرایمنی یک مشکل لحظهای است، نه مشکل دائمی. از سوی دیگر بحث مالی نیز به میان میآید. اینکه یک معدن زغالسنگ به لحاظ مالی از وضعیت پایدارتری برخوردار باشد، حاشیه سود بیشتر و مطمئنتری به دنبال دارد. این یک قاعده است و چنین معدنی بر نوسازی ماشینآلات و بهکارگیری سیستمها و مکانیزمها و تجهیزات ایمنی جدید در حوزه زغال بیشتر سرمایهگذاری میکند، اما معادن زغالسنگ در عمل به بخش فولاد به صورت غیرمحسوس یارانه میدهند و هیچ یارانهای از دولت نمیگیرند. بحثی که انجمن زغالسنگ برای به جریان انداختن نقدینگی در این بخش دارد این است که قیمت زغال بر مبنای قیمت زغالسنگ وارداتی بعد از عبور از گمرک بندرعباس باشد. با مراجعه به کدال ذوبآهن میتوان دریافت که زغالسنگ داخلی نسبت به زغالسنگ وارداتی از اختلاف قیمت زیادی برخوردار است. البته دوستان بحث کیفیت را مطرح میکنند، اما این کیفیت به این میزان فاحش تاثیر ندارد. متاسفانه در چند دهه اخیر عدهای کیفیت زغالسنگ داخلی را زیر سوال بردهاند، اما بد نیست بدانید که در دوره هشت سال دفاع مقدس به دلیل تنگناهای ارزی کل زغالسنگ مصرفی از منابع داخلی تامین شد. اگر زغالسنگ داخلی مشکل کیفیت دارد، شما چرا در چند سال اخیر اینقدر اقدام به خرید معدن کردهاید. پس اگر دنبال افزایش تولید و بالا بردن ضریب ایمنی هستید بهتر است قیمت کمی واقعیتر شود تا معادن زغالسنگ از نظر سوددهی به شرایط بهتری برسند و از طرفی سرمایههای بزرگ نیز به سمت این بخش از معدنکاری کشور هدایت شوند. علاوه بر این تمرکز بر معدنکاری زغال در معادن با سایز بزرگ راهکار دیگری است که منجر به ایمن عمل کردن در این معادن میشود. تولید زغالسنگ خام در کشور معادل 5/ 3میلیون تن است. این رقم را با معدن سوما که حدود هشت سال پیش در ترکیه با انفجار مواجه شد مقایسه کنید، همین یک معدن ظرفیتی معادل 5/ 3میلیون تن یعنی معادل کل تولید زغالسنگ در ایران را دارد. چون معادن زغالسنگ در کشور با ظرفیت پایین فعالیت دارند بنابراین برای نوسازی و تجهیز از توان اقتصادی کافی برخوردار نیستند. بنابراین رفتن به سمت توسعه معادن با سایز بزرگ وقوع چنین حوادثی را کمتر میکند. همانطور که شاهد هستیم، عمده معادن سایز بزرگ در طبس قرار دارند و حوادث این چنینی در این منطقه واقعا ناچیز رخ میدهد. البته نباید این نکته مهم را نادیده گرفت که بخش مهمی از ذخایر بزرگ زغالسنگ کشور در اختیار دولت است. تقریبا میتوان گفت که دولت بسیاری از آنها را بلاتکلیف باقی گذاشته و بعضی را نیز به شکل استخراج - فروش واگذار کرده که در واقع موجب شده تا معادن اقتصادی نباشند. اگر فردی به گرفتن آن معادن از دولت تمایل داشته باشد باید درصدی از مبلغ فروش را نیز به دولت بپردازد. به نظر میرسد که باید زودتر تکلیف این معادن نیز تعیین شود، چرا که قادرند بخشی از نیاز زغالسنگ کشور را بهخوبی تامین کنند. آیا در بودجه عمومی برای ایمنی معادن رقمی اختصاص داده شده؟ آیا پیشنهادی در این باره وجود داشته یا دارد؟ از محل حقوق دولتی معادن چطور؟ آیا تاکنون مبلغی تصویب شده یا خیر؟ بعد از حادثه ای که 4 سال پیش در معدن زمستان یورت اتفاق افتاد، درست زمانی که رئیسجمهور فعالیت انتخاباتی داشتند از معدن بازدید و مطالبی را با مضمون کمک به نوسازی معادن زغالسنگ و بالا بردن ضریب ایمنی معادن طرح کرد. این امر کمک میکرد تا معادن از این طریق بتوانند از شرایط نیمهسنتی فاصله گیرند، بعد از آن نیز در وزارت صمت مصوب شد تا در مناطق زغالخیز کشور پایگاههای ایمنی و نجات احداث شود. این پایگاهها تقریبا نقش مشابه سازمانهای آتشنشانی در شهرها را دارند، لذا دو وظیفه برای اینها تعریف شد؛ نخست اینکه چون محدوده منطقه هستند و همچنین تخصصی وارد حوزه معادن میشوند با انجام آموزش و همچنین معرفی تجهیزات جدید ایمنی بهصورت مستمر ایمنی معادن را پایش و بازرسی کنند و دوم اینکه اگر حادثهای رخ داد نیروهای زبده حاضر در این پایگاهها که تخصص خاص در امداد و نجات دارند، وارد عمل شده و به معدنداران کمک کنند. حال بهرغم گذشت 4 سال از این داستان، دولت هنوز در این زمینه هیچ فعالیت عینی انجام نداده است. در این چند سال نیز اگر مجلس بودجهای را برای پایگاههای ایمنی و نجات مصوب میکرد، دولت توان جذب آن را نداشت و در نهایت در مسیر بوروکراسیهای اداری باقی میماند. از طرفی قرار بود ایمیدرو دربودجه بخش زیربنایی، به بهبود بخشی از نیازهای زیربنایی معادن زغالسنگ کمک کند، اما عملا کار خاصی انجام نشد و معادن زغالسنگ همچنان تنها ماندند. جای سوال است که چرا وقتی حادثه در معادن رخ میدهد همه به فکر میافتند و بعد از مدتی نیز بهطور کلی موضوع از سوی مدیران و مسوولان به فراموشی سپرده میشود؟ طرح پایگاههای امداد و نجات چند سالی است که بین ایمیدرو و وزارتخانه صمت در حال رفتوآمد است. بهنظر میرسد در این 4 سال، مدت زمان کافی برای بررسی این موضوع وجود داشته و آنچه تاکنون دیده میشود، یک آجر هم روی زمین گذاشته نشده است. این در حالی است که زمین این پایگاهها در بعضی مناطق تخصیص داده شده است. آیا امکان سرمایهگذاری در معادن زغال در لایههای کمتر از یک متر وجود دارد؟ اگر نیست چرا این معادن را تعطیل نمیکنند ؟ موضوع استخراج اقتصادی معادن زغالسنگ تنها ارتباط مستقیم با ضخامت لایه زغال ندارد. اگرچه از یک سطح ضخامتی پایینتر عملا قابلیت استخراج زغال وجود ندارد. زمانی که با حفر تونل به لایه زغال دست پیدا میشود تنها عنصر تعیینکننده ضخامت زغال نیست. عامل نخست شیوه دسترسی به لایه زغال است، در برخی مواقع برای رسیدن به یک لایه زغال به حفر 100 متر تونل نیاز است و در جایی دیگر با حفر تونل به میزان 1500 متر به لایه موردنظر دسترسی ایجاد میشود بهطور طبیعی لایهای که با 100 متر تونل بهدست میآید از قیمت تمامشده به مراتب پایینتری (فارغ از اینکه ضخامت چقدر است) برخوردار است. عامل مهم و اثر گذار دیگر کیفیت زغال است. این یک بحث تخصصی است و ممکن است بعد از حفر تونل به میزان 200 متر زغالسنگ شناسایی شود، اما کیفیت مطلوبی نداشته باشد. از سوی دیگر ممکن است درصد ککشوندگی آن لایه پایین باشد در صورتیکه یک لایه 80 سانتیمتری از کیفیت فوقالعاده بالا برخوردار باشد. این تفاوتها اثر مستقیم بر قیمت زغالسنگ دارد. موضوع دیگر بحث تغلیظپذیری زغالسنگ است. وقتی زغالسنگ به کارخانه زغال شویی داده میشود، برخی معادن بازده 70درصد و برخی زیر 40درصد دارند. در مقایسه میتوان گفت که زغالسنگ معدنی که ضخامت لایه زغال آن 80 سانتیمتر است، اما در زغالشویی بازده 70درصدی ندارد نسبت به معدنی که 40درصد بازده دارد، اما ضخامت لایه زغالسنگ آن 120 سانتیمتر است طبعا معدن اقتصادیتری به حساب میآید. هنگامی که معدنی گشایش و تجهیز میشود و به طور همزمان به هر سه لایه با ضخامتهای120، 140 و 75 دسترسی پیدا میکند، در این شرایط کار اقتصادی این است که لایه 75 سانتی متر نیز استخراج شود، زیرا سرمایهگذاریهای لازم روی معدن انجام شده است. پس اینطور نیست که در دنیا ضخامتهای زیر یک متر را برداشت نکنند، چراکه این اقدام به عوامل متعددی بستگی دارد. چرا برای ایجاد ایمنی بیشتر از سیستم ایمنی از جنس فلزی بهجای چوبی بهره نمیگیرند؟ در معادن ایران از جکهای فلزی نیز استفاده میکنند، البته برخی نیز از چوب برای ایمنسازی بهره میگیرند. اینطور نیست که سیستم چوبی منسوخ شده باشد. البته هر کدام مزایا و معایبی دارند. اگر بهصورت اصولی و منطقی از سیستم چوبی استفاده شود میتواند ایمنی معادن را تامین کند و اگر در بهرهگیری از جکهای فلزی هم فواصل ایمنی جکها رعایت نشود میتواند حادثهساز شود. پس سیستم یادشده نقش نگهدارنده در تونلها را ایفا میکند. با این تفاوت که از جکهای فلزی بارها استفاده میشود، اما ستونهای چوبی قابلیت یکبار مصرف را دارند که اگر در بهرهگیری از هرکدام از آنها بحث ایمنی رعایت نشود، امکان خطر وجود دارد. در حالحاضر معادن زغال بهخصوص در لایههای با ضخامت بالا به به دلیل افزایش قیمت چوب سمت استفاده از جکهای فلزی رفتهاند. البته جکهای فلزی به دلیل وزن بالا در همه جا قابلیت استفاده نداشته و حملونقل آنها در کارگاه استخراج زغال، کاری سخت بهشمار میرود. البته باید یادآور شد که این موضوع با بحث مکانیزهکردن معادن زغالسنگ بسیار متفاوت است.