• یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ -
  • 24 November 2024

  • یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ -
  • 24 November 2024
کرونا در کشورهای فقیر شباهت چندانی با اروپا و آمریکا ندارد

داستانِ دو همه‏‌گیری

یک سال و‏ نیم است که مردمِ سراسر دنیا در چنگ بیماریِ همه‏‌گیری گرفتار شده‌‏اند، اما نه لزوماً یک بیماری واحد...

قوام آنتونی آپیا، گاردین —  یک سال و‏ نیم است که مردمِ سراسر دنیا در چنگ بیماریِ همه‏‌گیری گرفتار شده‌‏اند -اما نه لزوماً یک بیماری واحد.در جهان مرفه نوعی بیماری تنفسیِ ویروسی، موسوم به کرونا، ناگهان به علت اصلی مرگ‌‏و‏میر بدل شد، ولی در بیشترِ کشورهای جهانِ درحال‌توسعه مایۀ اصلی نابودی نه این ویروسِ جدید که آثار ثانویِ آن بود: از میان رفتن کسب‌وکارها، فقر، نابرابری و از دست رفتن آموزش و نیروی انسانی.
ضعف‌‏های ممالک فقیر و غنی یکسان نیستند

هر بار که با اعضای خانواده‌‏ام در غنا، نیجریه و نامیبیا صحبت می‏‌کنم، دوباره یادم می‌‏آید که وقایع جهانی چه‌‏بسا اتفاقاتی عمیقاً محلی نیز باشند. تأثیر کرونا بر زندگی و معاشِ مردمِ این مناطق بسیار متفاوت از آثار آن‏ بر مردم اروپا و آمریکا بوده است. علاوه بر قلمروهای اقتصادی و تحصیلی، این موضوع در حوزۀ بهداشت عمومی نیز صادق است و، در تمام این موارد‏، مسئله مرگ و زندگی است.
میانگین سِنی در سه کشوری که نام بردم بین ۱۸ تا ۲۲ سال است و، با افزایش سن، وخامت کرونا به میزان قابل‌‏توجهی افزایش می‌‏یابد. یکی از عوامل عمده‏ای که کرونا را مهلک می‏‌سازد ایجاد اخلال در مدیریت بیماری‏‌های دیگری نظیر ایدز، مالاریا و سِل است. فقط در آفریقا، ۲۶ میلیون نفر مبتلا به ایدز هستند و در هر سال صدها هزار نفر از آن‏ها می‏‌میرند و مالاریا، که به‌‏خصوص نوزادان و کودکان تازه‌‏راه‌‏افتاده را می‏‌کُشد، حدود چهارصد هزار قربانی می‌‏گیرد.
این ارقام کوچک نیستند، ولی در گذشته بزرگ‌‏تر از این‌‏ها بوده‌‏اند -تلاش‌‏های گسترده در زمینۀ خدمات درمانی باعث شده این رقم‌ها کمتر شوند. اما، در بحبوحۀ کرونا، مراجعۀ مردم به مراکز درمانی دشوارتر و گاهی متوقف شد و کادر درمان نیز، به‌اجبار، سرکشی‏‌های دوره‏ای‏شان را محدود کردند. طبق یافته‏‌های پژوهش  صندوق مبارزه با ایدز، سل و مالاریا در ۳۲ کشور آفریقایی و آسیایی، مراقبت‌‏های پیش از زایمان در ماه‏‌های آوریل تا سپتامبر ۲۰۲۰ به میزان دوسوم و جلسات معاینۀ کودکانِ زیر پنج‏ سال به میزان سه‌چهارم کاهش یافته است.
متخصصان حوزۀ بهداشت عمومی پیش‌‏بینی می‌‏کنند که پیامدهای غیرمستقیم همه‏گیری کرونا در جهان ممکن است تا دو برابر افراد بیشتری را در معرض خطر مرگ در اثر مالاریا قرار دهد؛ چهارصد هزار مرگِ بیشتر در اثر سل و نیم‌ میلیون در اثر ایدز در چند سال آینده. خلاصه آنکه واکنش به ویروس کرونا، در اکثر نقاط جهان، نوعی همه‏‌گیریِ در سایه به‏ وجود آورده است. پس میزان واقعیِ تلفاتِ این همه‌‏گیری را نباید فقط با مرگ‏‌و‏میر ناشی از کرونا محاسبه کرد بلکه باید مرگ در اثر مالاریا، سل، ایدز، دیابت و دیگر امراض را هم، که اگر کرونا نبود رخ نمی‏‌دادند، به حساب آورد.
حکایت این همه‌‏گیریِ در سایه، صرفاً، ماجرای یک بیماری نیست، بلکه داستان فقر، گرسنگی، آموزشِ مُثله‌‏شده و زندگی‏‌های از ‏رُشد ‏‏بازمانده است. می‌‏توان بین این همه‏‌گیری و بحران آب‏‌و‏هوایی قیاسی پرمعنی برقرار کرد. برخی مردمِ جهانِ مرفه تصور می‌‏کنند مسئلۀ به‏‌هم‏‌ریختگی اقلیمی مسئلۀ بیشتر روشن‌گذاشتن دستگاه‌های تهویۀ مطبوع است، در صورتی که در نظر بسیاری از مردمِ کشورهای درحال‌توسعه بحران آب‏‌و‏هوایی یعنی سیل، خشک‌سالی و قحطی.
این دست اختلاف‌‏ها میان جهانِ شمال و جنوب احتمالاً یکی از مشخصه‏‌های بحران‏‌های آینده خواهد بود. پس داستانِ دو همه‏‌گیریْ داستان دو گونه نظم جهانی است. چالش دنیای پساکرونا هم عملی‌کردن شعار «جامعۀ بین‌‏المللی» و درآمیختن این دو با یکدیگر است.
                                                                                             •••
بدیهی است اقتصاد کشورهای ثروتمند هم از کرونا لطمات فراوان دیده است، اما این ممالک توانسته‌‏اند با پرداخت مبالغ گزاف بارِ گرفتاری‏‌های مالیِ منتج از منع کامل عبور و مرور و فاصلۀ اجتماعی را سبک کنند. کشورهای فقیرتر این امکانات را ندارند. قرض پول برایشان زیان‏‌آور است و مبنای مالیاتی‏شان در اقتصادِ رسمی قابل‏اتکا نیست. کشور به کشور و روستا به روستا چیزی برای کاستن از فشارها وجود ندارد. چندی پیش، گروهی از پژوهشگران پرسش‏نامه‏‌هایی را میان خانواده‏‌هایی از نُه کشور درحالِ‌توسعۀ آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیایی توزیع کردند، با این هدف که کیفیت زندگی در دوران کرونا را بررسی کنند. آن‏ها دریافتند که، در این کشورهای نسبتاً جوان، تأثیر مستقیم کرونا بر سلامتی کمتر از کشورهای ثروتمند‏تر (و، بدون استثنا، پیرتر) است، ولی آسیب‏‌پذیریِ اقتصادی‏شان به‌وضوح بیشتر بوده است. خانواده‌‏ها عموماً کاهش زیاد درآمد را گزارش کردند -مردم بیکار شده بودند یا مشکلات فراوانی برای فروش اجناسشان داشتند. نیمی از روستایی‌‏های کنیایی که در این پژوهش شرکت داشتند مجبور بوده‌‏اند وعده‏‌های غذایی‌شان را یا حذف کنند یا مختصرتر برگزار کنند، این رقم در سیرالئون به حدود ۹۰ درصد رسیده بود.
در این میان وقتی کرونا به هندوستان رسید، ۱۴۰ میلیون کارگرِ ‏مهاجر عملاً سرگردان شدند یا به روستاهایشان بازگشتند و افراد تحت تکفلشان وضعیت وحشتناکی پیدا کردند. ژان دریزه، اقتصاددان سرشناس هندی، در همان زمان گفت «برای کسانی که ابتدائاً به نان شب محتاج‌اند، منع کامل عبور و مرور به‏‌منزلۀ حکم اعدام است».
از سال ۱۹۹۷ به این سو، برای نخستین‌‏بار، تعداد افرادی که در سراسر جهان در فقر مطلق زندگی می‏‌کنند افزایش یافته و پژوهشگران امیدی ندارند که، پس از فروکش‌کردن بحران کرونا، شرایط خیلی زود به حالت قبل بازگردد. آفریقا به‏‌سوی رشد اقتصادیِ ۲/۳درصدی در سال ۲۰۲۰ حرکت می‌‏کرد، اکنون تخمین می‏زنند که این رشد ۸/۰ درصد بوده است. وقتی نرخ رشد جمعیت حدود ۵/۲ درصد باشد، این رشد اقتصادیِ کم به معنای آن است که عدۀ کثیری غذای کمتری خواهند داشت و برخی با سوءتغذیۀ مطلق روبه‌رو خواهند بود. در کشورهای ثروتمند، عواقب بالینیِ کرونا افراد مُسن را کشت؛ در کشورهای درحال‌توسعه پیامدهای اقتصادی کرونا فقرا را به کام مرگ کشاند.
تالنی نگوشی، بازرگان ۳۲سالۀ اهل نامیبیا، با صدایی گرم شرایط را به‏‌روشنی برای من توصیف کرد: «اینجا اختلاف فقرا و ثروتمندان بسیار زیاد است، ولی مرز میان طبقۀ متوسط و فقیر خیلی باریک است». او اهل قبیلۀ اوامبو در شمال نامیبی است. شهر محل زادگاهش برق نداشت؛ سرانجام شغلی در گلخانه دست‌‏و‏پا کرد و فهمید که باغبان قابلی است. در ویندهوک، پایتخت نامیبیا، کسب‏‌و‏کار باغبانیِ کوچکی راه انداخت. سرگذشت کسانی چون او به ما می‌‏گوید که چرا بانک جهانی، دوازده سال پیش، نامیبیا را از طبقۀ کشورهایی که درآمدشان از متوسط کمتر بود بیرون آورد و در گروه کشورهایی قرار داد که درآمد بالاترازمتوسط داشتند.
ولی با شروع کرونا کسب‏‌و‏کار او دچار وقفه شد: بیشتر مشتری‏‌های دائم نگوشی، از ترس کسادی بازار، قراردادهایشان را فسخ کردند. اطراف را که نگاه می‏‌کند می‏‌بیند مردم دارند خانه، ماشین و شغلشان را از دست می‏‌دهند. حقوق دولتیِ ناچیز همسرش، حداقل، نان بخورونمیری را سر سفره‏اش می‌‏آورد. پس او بیش از هر چیز نگران آن سه نفری است که به‌‏صورت پاره‏‌وقت برای او کار می‌‏کنند و آن شش یا هفت نفری که عائلۀ هر کدام از آن‏ها هستند.
این حکایت در جاهای مختلف متفاوت و درعین‌حال مشابه است. کشور فقیر موزامبیک که آسیب‏‌پذیرترین کشور آفریقایی در برابر تغییرات اقلیمی شناخته شده (رویدادهای آب‏‌و‏هوایی شدید در سال ۲۰۱۹ هزینه‏‌های میلیاردی بر این کشور تحمیل کرد)، به دلیل کرونا و شرایط رکود بازارِ اجناس و البته گردشگری، شاهد کوچک‌شدن اقتصادش بوده است. در کنیا، کشوری با درآمد کمتر از متوسط که در سال ۲۰۲۰ تولید ناخالص داخلی‏اش پس از حدود سی سال کاهش یافت، میلیون‌‏ها خانواده که زندگی را به‌زحمت می‌گذرانند تحت فشار شدیدی قرار گرفتند. به‌‏ویژه زنان کنیایی که در امور فروشندگی، مهمان‏‌یاری و گردشگری فعالیت می‌‏کردند آسیب‏‌های فراوانی را متحمل شدند (برآورد زیان صنعت گردشگری در سطح جهان حدود ۸ تریلیون دلار بوده است).
اما برای اینکه درست ملتفت بلایی که کرونا بر سر کشوری چون کنیا آورده بشویم باید در نظر داشته باشیم که یکی از عمده‌‏ترین اقلام صادراتیِ کنیا گل‏‌های شاخه‏‌بریده است: سوسن، میخک قرنفلی، گچ‏دوست و گل‏ سرخ. درحقیقت، کنیا در سال‏‌های اخیر بزرگ‏ترین صادرکنندۀ شاخۀ گل سرخ به اتحادیۀ اروپا بوده و حدود ۴۰درصد از بازار را تأمین کرده است. پرورش گل نزدیک به دو میلیون کنیایی را مستقیم و غیرمستقیم مشغول به کار کرده است. اطراف دریاچۀ نایواشادر شمال غربی نایروبی و حدود ۱۸۰۰ متر بالاتر از سطح دریا، تا چشم کار می‏‌کند، مزرعه‌‏های وسیع گل دیده می‌‏شود. هوای آنجا آفتابی است و آب کافی برای آبیاری هست. ردپای کربنیِ هر شاخه گلِ آنجا، با احتساب مقتضیات حمل‌ونقل، بسیار کمتر از گل‌‏هایی بود که گلخانه‌‏های گرم‏‌شدۀ هلند پرورش می‌‏دادند.
همان‏طور که می‌‏دانید بازار این گل‏‌ها در یک سال و‏ نیم گذشته از طراوت افتاده است. فاصلۀ اجتماعی به معنی اجتماعاتِ کمتر -عروسی، خاکسپاری و مراسم‏ دیگر- و اجتماعاتِ کمتر به معنی مصرف کمتر گل بود. وقتی بیشتر سفارش‌‏های مزارع گل لغو شد، میلیون‌‏ها شاخۀ گل سرخ را در زمین چال کردند. کارگرها یا به مرخصی بدون حقوق فرستاده شدند یا از دستمزدهایشان کسر شد. کرونا که در کشورها ساکن شد، آن تقاضا‏ها به‏‌کلی از بین رفتند.
                                                                                          •••
در غرب آفریقا -به‏‌خصوص در غنا و ساحل عاج- مشکل اصلی گل سرخ نبود؛ شکلات بود. درختان کاکائو حساسیت زیادی به دما، رطوبت و خاک دارند و زمین‏ه‌ای پهناور این کشورهای آفریقای غربی حداکثر استفاده را از موقعیت‏ مناسبشان برده‌‏اند. این دو کشور، بر روی هم، حدود دوسومِ عرضۀ جهانی کاکائو را تشکیل می‏‌دهند. بیشترین صادرات ساحل عاج همین کاکائو است. در غنا صادرات طلا و نفت، از نظر ارزش پولی، از کاکائو بیشتر است، ولی ازآنجاکه به‌‏اندازۀ کاکائو نه مردم را مشغول به کار کرده و نه درآمدهای عمومی ‌آورده، ارزش کاکائو را برای کشور ندارند. اقتصاددانان برآورد کرده‌‏اند که یک‌سومِ نیروی کار غنا، مستقیم و غیرمستقیم، به کاکائو وابسته‌‏اند.
اما در دوران کرونا مصرف شکلات کم شد. منظور مصرف من و احتمالاً مصرف شما نیست؛ میزان زیادی شکلات روزانه از سوپرمارکت‌‏ها و دستگاه‏‌های سکه‌‏ای خریداری می‌‏شود. این‏‌ها یا هدیه‏‌اند یا از روی هوس: بسته‏‌های نوارپیچی که از فرودگاه‌‏ها می‌‏خریم و شکلات کیت‏‌کتی که التماس می‏‌کند از زندان قفسۀ پلکسی‏گلاسِ مغازه نجاتش دهیم. بعد می‏‌رسیم به شکلات‏‌هایی که برای دورهمی‏‌های جشن‏‌های سال نو، عید پاک یا هالووین خریده می‏‌شوند -یا خوب است بگوییم شکلات‏‌هایی که با تعطیلی این جشن‏‌ها خریداری نمی‏‌شوند.
غنا و ساحل عاج برنامه‏‌های زیادی برای سال ۲۰۲۰ داشتند. هر دو کشور هیئت‏‌های دولتی‌ای دارند که مسئول خرید و فروش محصولات کاکائو هستند. این هیئت‌ها مشترکاً توافق کرده بودند بر صادرات کاکائو مالیات اضافی ببندند که به‌ازای هر تُن بالغ بر ۴۰۰ دلار می‏‌شد. اسم این طرح را «تفاوت حداقل دستمزد»۱گذاشته بودند و قرار بود به سود کشاورزان شود. صنعت شکلات سالی ۱۳۰ میلیارد دلار درآمد دارد، ولی سهم خرده‏‌مالکانِ غرب آفریقا که کاکائو برداشت می‏‌کنند بسیار ناچیز است. آن‏ها روزگار سختی می‏‌گذرانند: هرکدامشان به‌طور میانگین حدود ۵/۳ هکتار درخت کاکائو و شش سر یا بیشتر عائله دارند که باید خرجشان را تأمین کنند. برداشت کاکائو هم کار دشواری است. آفتاب‏‌سوختگیْ خیلی زود درخت‏‌ها را از بین می‏‌برد و دانه‏‌های کاکائو در غلاف‏‌هایی به‌‏اندازۀ یک توپ راگبی می‌‏رسند. چند ماه طول می‏‌کشد تا برسند -و در این مدت ممکن است دچار انواع آفات و پاتوژن‌‏ها، مثل «سیاه‌‏شدگی غلاف»، شوند. در همین پنج سال گذشته «آفت تورم شاخۀ کاکائو» موجب نابودی صدها هزار هکتار درخت کاکائو شده است.
بسیاری از کاکائوکاران زندگی را به‌‏زحمت می‏‌گذرانند. گزارش سال ۲۰۱۸ یونیسف نشان می‌‏دهد کاکائوکارانِ معمولیِ غرب آفریقا روزانه بین ۵۰ سنت تا ۲۵/۱ دلار درآمد دارند (در دهۀ ۱۹۶۰ که پدرم نمایندۀ پارلمان غنا بود خیلی چیزها تعریف می‌کرد دربارۀ کلاهی که هیئت قیمت‌‏گذاری سر کشاورزان می‏‌گذاشت). امروزه پرورش‌‏دهنده‌‏های کاکائو عموماً میان‌سال هستند، چون فرزندانشان وضعیت اسفناک آن‏ها را می‌‏بینند و به‌دنبال راه دیگری برای نان‌خوردن می‌‏گردند. در سال ۲۰۱۹ که طرح جدید «تفاوت حداقل دستمزد» اعلام شد، کشاورزان به امید قراردادهای پرسودتر تولیداتشان را افزایش دادند.

اما آن‏ها ماندند و دانه‌‏هایی که جایی برای انبارشان نداشتند. ازآنجاکه کرونا بازار شکلات را کساد کرده بود خریدارانِ غربی از تحویل محموله‏‌های خود موقتاً ممانعت کردند. پیستورها، یا همان دلال‏‌های محلی، تخفیف‏‌های‏‏ اساسی ‏خواستند تا شر این دانه‌‏ها را از سر کشاورزان کم کنند.
                                                                                          •••
وقتی داستان گل‏‌های پژمرده و کاکائوهای در حال پوسیدن و خاک‌شدن را می‏‌شنویم و می‏‌بینیم که جهان جنوب هیچ طرْفی از نظام‏‌های تجارت جهانی نبسته، تعجبی ندارد که برخی بر سر انصراف از این نظام‌‏ها پافشاری کرده باشند. آرای سمیر امینِ فقید به هواداری از «قطع رابطۀ اقتصادی» -جدایی از نظمی غیرعادلانه که در آن توسعه و عقب‏‌ماندگی دو روی یک سکه بودند- در میان برخی پژوهشگران آفریقایی و آسیایی مجدداً مورد توجه قرار گرفته است.
امین، اقتصاددان مصری که بخش اعظم زندگی حرف‌ه‏ای‏اش را در سنگال گذراند، تأکید می‏‌کرد که توسعه باید «ملی‌مردمی» بوده و رو به‌سوی استقلال بزرگ‌تر -یا آنچه او «استراتژی اتکا به خود» ‏نامید- داشته باشد. در نظر او استقلال سیاسی واقعی مستلزم استقلال اقتصادی بود. گرچه او نمی‏‌پذیرفت که طرح‌‏هایش همان «خودبسندگی اقتصادی» است -یعنی همان هدفی که خودکفایی مطلق را دنبال می‏‌کند- مصراً معتقد بود که «روابط خارجی» هر کشور را مقتضیات توسعۀ داخلی آن مملکت مشخص می‏‌کند: پس به گونه‌‏ای خودبسندگیِ اقتصادیِ نسبی اعتقاد داشت.
ولی افسوس که در حکومت‌‏های پسااستعماری آفریقا، مثل حکومت احمد سیکو توری در گینه، اقدام و موفقیت چندانی در این جهت صورت نگرفت. واقع امر این است که ماجرای وابستگی فزاینده و متقابلِ جهانیْ ماجرای برابریِ فزاینده میان کشورها نیز هست. طبق معرفیِ رسمی بانک جهانی، بیش از ۳۰ کشور جهان، در دو دهۀ گذشته، از مرتبۀ فقیر به متوسط صعود کرده‌‏اند. بی‏تردید قرن بیست‏‌و‏یکم شاهد پیشرفت‌‏های گسترده در کشور کودکی من بوده است. بین سال‏‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۶ سرانۀ تولید ناخالص داخلیِ غنا پنج‏ برابر شد. معمولاً اقتصادهای نوظهورِ جهان در سال‌‏های اخیر در آفریقا بوده‌‏اند. و بسیاری از تکان‏ه‌ای شدیدِ اقتصادیِ مرتبط با کرونا کوتاه‌‏مدت هستند: بازار گل و شکلات -و چوب و بوکسیت- کم‏کم به وضع سابق خود برمی‌‏گردند.
با همۀ این احوال، آسیب‏‌پذیریِ جهان جنوب در برابر کرونا خالی از نکته و درس نیست. یکی از آن درس‏‌ها این است که برنامه‌‏های مستقل توسعۀ ملی، وقتی واقعیت‏‌های بازار یا موانع درونی را نادیده بگیرند، به نتیجۀ مطلوب نخواهند رسید. در این مورد، مسئلۀ کاکائوی غنا نمونه‌‏ای کاملا روشنگر است. نانا آکوفو-آدودو، رئیس‏‌جمهور غنا، در فوریۀ ۲۰۲۰ به سوئیس رفت و اعلام کرد کشورش متکی به صادرات مواد خام نخواهد ماند، بلکه وارد کار تولید شکلات خواهد شد و از زنجیرهای تولید بالا خواهد رفت و مثل عقابِ خاکی، که نماد ملی غناست، اوج خواهد گرفت.
رهبرانِ چند نسل قبل‏‌ترِ غنا مصمم بودند صنایع فولاد راه بیندازند: تصورشان از مدرنیزاسیون چنین چیزی بود. آکوفو-آدودو به‏‌جای تخته‏‌های فولاد به تخته‏‌های کاکائو امید بسته بود. مگر غنا چه کم دارد که از کارخانه‌‏های عظیم، مثل توبلرون، با مخازن دارای تجهیزات حرارتی و تسمه نقاله و دستگاه‌‏های بسته‏‌بندی محروم باشد؟ درست است که کشور صنایع لبنی و شکر ندارد، ولی دانۀ کاکائو که زیاد دارد!
اما غنا، مثل بیشتر ممالک درحال‌توسعه، در تنگنای تقاضاها و منافع متعارض قرار داشته است. مقالۀ جالب‌‏توجهی که اخیراً یکی از اقتصاددانان سواس به‌همراه تحلیلگر آکراییِ مسائل کاکائو نوشته‏ است به شرح این موضوع می‌‏پردازد. چون بانک مرکزی غنا محتاج دلار آمریکا -ذخایر ارزی- است هیئت‌‏های دولتی کاکائو مجبورند محصول را به شرکت‏‌های چندملیتی بفروشند. در این میان، کشور با وضع ۶۰ درصد مالیات بر فروشِ داخلیِ شکلات و محصولات نیمه‏‌تمامِ کاکائو نفس تولید محلی را بریده است. معافیت‏‌های مالیاتیِ خاص ویژۀ شرکت‏‌هایی است که بیشتر تولیداتشان را صادر می‏‌کنند و، به‌این‌ترتیب، کار و تولیدِ شرکت‏‌هایی را می‏‌خوابانند که با ایجاد بازارهای داخلی مهارت و ظرفیت‏‌های لازم را به‏‌وجود آورده‌‏اند.
 این مرده‌‏ریگ‌‏های قانونیْ مغایر آرزوهای آکوفو-آدودو برای صعود از زنجیر تولید بود. اگر سیاست کاکائوی غنا نماد داشت، نماد آن پوشمی پولیو۲بود نه عقاب خاکی.
موانع دیگری نیز هست؛ نظام آشفتۀ مالکیت زمین کارِ خرده‏‌مالکان را برای به‌‏دست‌آوردن حق مالکیت مزارعشان دشوار می‌‏سازد (در کشور غنا که زمین‏ه‌ای بسیاری در اختیار رؤسای سنتی قبایل است اصلاح ارضی مسئله‌‏ای بزرگ و بی‌‏نهایت پیچیده است). و در یک سدۀ گذشته، بازده کاکائوی آفریقای غربی تقریباً هیچ پیشرفتی نداشته است. امروز برنامه‌‏هایی در دست اجراست که از روش‌‏های پیشرفته‏‌تر و پایدارتر پرورش کاکائو -ازجمله «آبیاری هوشمند»- حمایت می‏‌کنند، ولی کمی دیر شروع شده‌‏اند.
این‌دست بلاتکلیفی‏‌ها خصوصیت بارز ممالک درحالِ‌توسعه است. اقتصاد کشورهای سراسر آفریقا و آمریکای لاتین حول صادرات کالاهای کمابیش خام که از صید ماهی، کشاورزی یا استخراج معادن به دست می‏‌آیند شکل می‌‏گیرد. فراوریِ اکثرِ این کالاها، پیش از فروش، حداقلی است و ازاین‏رو «ارزش افزوده» ناچیز است. کارآفرینیِ حداقلی۳ و موارد فراوان ضعف و آسیب‏‌پذیری در ارتباط با نیروی کار غیررسمی و نرخ پس‌‏اندازِ پایین به‌وفور مشاهده می‏‌شود. بحران اقلیمی در این بین اوضاع همه‏‌چیز را وخیم‌‏تر می‏‌گرداند. وقتی کشاورزی کم‏بازده بشود به زمین بیشتری نیاز است، زمینِ بیشتر وضع جنگل‏‌زدایی را بدتر می‏‌کند، جنگل‏‌زدایی تغییرات اقلیمی را شدت می‏‌بخشد و تغییرات اقلیمی بازدهی کشاورزی را کاهش می‌‏دهد (بادهای فصلی موسوم به هارماتان، در آفریقای غربی، که داغ، خشک و پر از خاک هستند در دهه‏‌های گذشته گسترده‌‏تر از قبل شده‏‌اند). به‌راستی طوفان‏‌های تغییرات اقلیمی شبیه طوفان‏‌های کروناست. تاوان آن را کشورهایی پس می‏‌دهند که توان تأمین مالی‏اش را ندارند.
                                                                                           •••
در جهانِ جنوب ماندنی‏‌ترین پیامدهای کرونای در سایه متوجه تحصیلات و مهارت‏‌ها بود -یعنی آنچه اقتصاددانان سرمایۀ انسانی می‌‏نامند. بی‏‌شک تعطیلی مدارس در همه‏‌جا معضل بزرگی بوده است. در سراسر کرۀ زمین، تحصیلِ ۶/۱ میلیارد دانش‌‏آموز دچار وقفه شده است. اما مدارس آفریقا بیش از میانگین جهانی تعطیل بوده‌‏اند -و آفریقا قاره‏‌ای است که میانگین سنی در آن زیر ۲۰ سال است (در آمریکای جنوبی ۳۱ سال است). پژوهشگران بانک جهانی می‌‏گویند کشورهای فقیر «چه‏‌بسا چیزی بیش از سه سال سرمایه‏‌گذاری‏ در آموزش پایه را از دست بدهند» و در درآمد آیندۀ نیروی کارْ زیانی معادل همین میزان به آن‏ها تحمیل شود.
مشکل بسیاری از خانواده‌‏ها دسترسی به اینترنت نیست، دسترسی به برق است. پارسال بین ماه‌‏های آوریل و اوت گروهی از پژوهشگران سازمان دیده‏‌بان حقوق بشر مصاحبه‏‌هایی را با مردم سراسر آفریقا ترتیب دادند و دریافتند بسیاری از کودکان آنجا هیچ نوع آموزشی نمی‏‌بینند. حتی وقتی مدرسه‏‌ای موفق می‏‌شده کلاس‌‏هایش را مجازی برگزار کند و خانواده‏‌ها هم گوشی همراه هوشمند داشته‌‏اند، بستۀ اینترنت کافی برای استفاده از آن کلاس‌‏ها وجود نداشته است. در شهر گاریسای کنیا، نوجوانی به گروه دیده‌‏بان حقوق بشر گفته درس٬‏ها در رادیوی محلی گفته می‏‌شده «ولی چون ما رادیو نداشتیم من هی‌چ‏وقت نشنیدم».
پژوهشگران می‏‌گویند وقتی مدارس تعطیل می‏‌شوند دانش‌‏آموزان دختر بیشتر لطمه می‏‌خورند: آن‏ها در معرض کودک‏‌همسری، بارداری زودهنگام، خشونت خانگی و کار غیرقانونیِ کودکان هستند. پژوهشگران یونسکو به دلایلی که ذکر شد -و اینکه دختران معمولاً به فرزندپروری و کارهای خانگیِ روزمره گماشته می‏‌شوند- می‌‏ترسند ۱۱ میلیون دختر در سراسر دنیا هرگز به کلاس درس بازنگردند. این را نوع دیگری از کرونای «بلندمدت» بدانید.
نابرابری جنسیتیِ یادشده به دلایل مختلف ناراحت‏‌کننده است. تخمین زده‌‏اند دستمزد زنان، به‌ازای هر سال تحصیلِ بیشتر، ۵/۱۱ درصد افزایش می‌یابد، چند درصد بیش از مردان. همان‏‌گونه که لارنس سامرز، اقتصاددانِ به‌‏غایت واقع‏‌بین، زمانی گفته بود «در کشورهای درحالِ‌توسعه، سرمایه‏‌گذاری در تحصیل دختران چه‏‌بسا که پربازده‌‏ترین سرمایه‏‌گذاریِ ممکن باشد». زنانِ تحصیل‏‌کرده‌‏تر فرزندان کمتری می‏‌آورند و وقت بیشتری را صرف هریک می‌‏کنند؛ فرزندانشان سالم‌‏تر هستند و به‌نوبۀ‌خود بهتر درس می‏‌خوانند. مشارکت مدنی هم میان زنان درس‏‌خوانده بیشتر است و همان‏طور که آمارتیا سن، استاد دانشگاه برندۀ جایزۀ نوبل، گفته تحصیل زنان کمک می٬‏کند نابرابری جنسیتی در خانواده‌‏ها کم‏رنگ‌‏تر شود.
همگان معتقدند که این‏‌ها برای آیندۀ آزادی و به‌روزی جامعه واجد اهمیت هستند. پس وقتی کارشناسانِ توسعه می‏‌گویند احتمال دارد وقفه‏‌های تحصیلیِ کرونا ۷۲ میلیون دانش‏‌آموز را به «فقر یادگیری»۴ بکشاند، پیامدهای همه‏‌گیری فقط اقتصادی نیست، بلکه نشان از اتلاف گستردۀ ظرفیت‏‌های انسانی دارد.
                                                                                          •••
سانیاده اکولی، مشاور سرشناس کسب‌‏و‏کار اهل لاگوس، به من گفت «کرونا مثل پرده‌‏ای بود که کنار رفت و عریانی ما را آشکار ساخت. همۀ ضعف‏‌های ما در نظام درمان، نظام آموزش، ساختارهای حکومتی و غیره را نشان داد». آن ضعف‌‏های منطقه‌‏ای را که در فایل‌‏های آماری می‌‏بینیم کف خیابان‏‌ها هم می‏‌توان مشاهده کرد. خانمی که در شهر ویندهوک صاحب یک شرکت ارتباطات است تصویر دقیقی از شرایط برای من ترسیم کرد: «روزی ده نفر پیِ غذا یا کار پشت در اتاق من می‌‏آیند».
طبق اعلام اقتصاددانان بانک جهانی، بیش از ۸۰ درصد از ۱۲۰ میلیون نفری که در اثر کرونا به فقر مطلق کشانده شدند -یعنی روزانه درآمدی معادل ۹۰/۱ دلار یا کمتر دارند- در کشورهایی زندگی می‏‌کنند که صاحب درآمد متوسط هستند، گروهی وسیع که شامل کشورهایی چون هند، اندونزی، بخش اعظم آفریقای غربی و آمریکای لاتین می‌‏شود.
البته جای هیچ تعجبی هم نیست. مردم کشورهایی که درآمد متوسط دارند به‌‏طرز عجیبی در برابر رکودهای جهانی آسیب‏‌پذیرند، آن‏ها از شما می‏‌خرند و به شما می‏‌فروشند. آن‏ها تا خرخره در اقتصادی جهانی‏‌شده گرفتار هستند. این اسارت البته زمینۀ پیشرفت‏‌های شگفت‌‏آوری را نیز فراهم آورده است، اما تازگی‌‏ها انگار می‏‌کوشند از پله‏ برقی‏‌ایی که پایین می‌‏آید بالا بروند.
راه‌حل سکوت یا در خانه‌ماندن نیست. حتی اگر فقط بخواهید باغچۀ حیاط منزلتان را بکارید، وقتی پای بذر و کود و -آن‏طور که همۀ ما می‏دانیم- هوا به میان می‏آید ابداً از دیگران منفک نیستید. راهِ ساختن دنیای پساکرونا هم عقب‌کشیدن از بین‏‌الملل‌‏گرایی نیست، بلکه استحکام‌بخشیدن به آن است.
فجایع مثل برخال هستند. باید در دو ساحت کلان و خُرد دریافته -و بررسی- شوند. دولت‏‌های ممالکِ ثروتمند در اروپا و آمریکای شمالی، که برای کُندکردن سرعت انتشار کرونا منع کامل عبور و مرور وضع کردند، به شهروندان کمک‏‌های هدفمند رساندند (برنام‌ه‏ای مشابه در نیجریه با مشکل تأمین مالی مواجه شد و -به‌اعتقاد نیجریه‏‌ای‏‌هایی که با من صحبت کردند- چنان مبهم و پیچیده بود که عمدتاً هم‌پالکی‏های دولت را منتفع کرد). دولت آمریکا به کسب‏‌و‏کارهای آسیب‏‌دیده «وام‌‏های برنامۀ محافظت از فیش حقوقی» داد که بازپرداختشان، تحت شرایط معینی، الزامی نبود. در بریتانیا وام‏ بازگشت و طرح‌‏های دیگر امکان سرمایه‏‌گذاری با شرایط مناسب را فراهم آوردند. این برنامه‌‏ها، به‌عنوان روش‏‌های موقتیِ بیمۀ اجتماعی، بی‏‌نقص نبودند ولی کمک زیادی کردند.
چنین رویکردی باید در مقیاس بین‏‌المللی وجود داشته باشد. جهان مرفه، به‌طور کلی، از جهانی‏‌سازی بهرۀ وافر می‏‌برد. گذشته از آلومینیوم، لیتیوم، تانتال، ایتریم و نئودیمیم که در تلفن همراه ما به‏‌کار می‏‌روند، شکلات و شاخۀ گل سرخ هم برایمان اهمیت دارد. از هر نظر که بنگریم، جهانی‌‏سازی اقدامی همگانی -گونه‌‏ای نظام همکاری- است که همۀ طرف‏‌ها از آن منتفع می‏‌شوند. ولی همان‏طور که می‏‌دانیم، محصول آن برای برخی بیش از دیگران است. اگر طرف‏‌های تجاریِ کشورهای ثروتمند اعتقاد خود را به این نظام از دست بدهند ممکن است وسوسه شوند که از معامله کنار بکشند. آن‏ها ضرر خواهند کرد، ولی زیان دامان کشورهای ثروتمند را نیز خواهد گرفت.
به همین دلیل است که این نظام در صورتی پایدار خواهد ماند که همه احساس مسئولیت کنند. وقتی مشکلی بروز می‏‌کند، ما که از این نظام منتفع می‏‌شویم وظیفه داریم آنچه را بر خود روا می‏‌دانیم بر سایر نقاط جهان نیز روا بدانیم: کمک کنیم تا کشورهای آسیب‏‌پذیر هم از بحران به سلامت عبور کنند. وقتی اقدامات ما برای «جلوگیری از افزایش تعداد مبتلایان» در کشورهای ثروتمند مردم نقاط دیگر جهان را خاکسترنشین می‏‌کند، مشکل ما نیز هست. هر چقدر هم که نظام‏ جهانی منسجم باشد، وقتی خطر به قسمت ضعیف‌‏تر آن برسد، به مخاطره می‏‌افتد.
در دوران کرونا مسئولیت‌‏های بین‏‌المللی ما چنان محدود تعریف شده‌‏اند که مضحک می‏‌نماید -انگار فقط وظیفۀ ما این است به کشورهایی که واکسیناسیونشان کامل نشده‏ واکسن برسانیم. البته که طرح‌‏هایی مثل کوواکس، توزیع‏‌کنندۀ بین‌‏المللی واکسن، باید هرچه بیشتر تأمین شوند، ولی همۀ واکسن‏‌های جهان را هم که جمع کنید نمی‌‏تواند مخاطرات اخلاقی و عملیِ نابرابری را چاره کند. تلاطم‏‌های اقتصادیْ مردم را، در کشورهای ثروتمند،‏ مشمول بیمۀ بیکاری و، در کشورهای فقیر، روانۀ قبرستان می‏‌کند. اگر پیشرفت‏‌های ما در کاهش فقرِ جهانی طی نسل گذشته دلگرم‌‏کننده بوده،
درعین‌حال بی‏‌دوام نیز بوده است. اکولی گفت اوایل کرونا در نیجریه افرادی که استطاعت مالی داشتند حتماً به نیازمندان کمک می‏‌کردند. بعد، به‌طرزی گزنده، اضافه کرد «گمان می‌‏کردند اگر به آن‌ها غذا ندهند، خودشان را می‏‌خورند».
                                                                                          •••
آدام توز، تاریخ‏‌نگار اقتصادی برجسته، معتقد است همه‏‌گیری کرونا «نخستین بحران حقیقتاً فراگیرِ عصر آنتروپوسین» است. به نظر او کرونا نقطۀ پایانی بود بر این تصور که جهانی‌‏سازی دنیا را به‌‏سوی برابریِ اقتصادی و اجتماعیِ بیشتر سوق خواهد داد -آنچه او «نگرش نسل هزاره» می‏خواند. اما پرسش این است که چه‌چیز جایگزین آن خواهد شد.
اگر بخواهیم در دنیای پساکرونا نابرابری جهانی را دریابیم و به مبارزه با آن برخیزیم، برای تشخیص آسیب‌‏پذیری به محک‏های حساس‏تری نیازمندیم. هیچ واکسنی ضعف‏ها و نابرابری‏های حاصل از وابستگیِ متقابلِ جهانی ما را رفع نخواهد کرد. افرادی که در بخش‏های دولتی و خصوصی مشغول‌اند همچنان باید به‌جِد دربارۀ پاره‌‏ای موضوعات بیندیشند: راهی برای تغییر، بخشش یا تخفیف قرض‏ه‌ای سنگینی که دولت‌‏های مقروض در راه‏‌های خوب به‏ کار بسته‌‏اند؛ راهی برای ترویج کشاورزی هوشمندتر و پایدارتر (و راه‏‌های مناسبِ اشکالِ دیگر استفاده از منابع)؛ راهی برای کمک به حکمرانیِ بهتر در سطوح منطقه‌‏ای و ملی؛ راهی برای ساخت و حفظ نهادهای جهانیِ انعطاف‏‌پذیر و فراگیر.
و البته یافتن راهی برای بهترین و مؤثرترین کمک مالی. اقدام دولت بریتانیا، در اوایل امسال، که تصمیم گرفت کمک‏‌های خارجی‌‏اش را تا ۴ میلیارد دلار کاهش دهد، به نظر، حکایت از عقب‏‌نشینی می‏‌کرد، آن هم در زمانی که تاریخْ پیش‌روی را ایجاب می‏‌کند. منتقدان میانه‌‏رویِ کمک‌‏های خارجی نکتۀ مهمی را مطرح می‏‌کنند: ما طرف‌دارِ کمک به دولت‌‏هایی هستیم که در درجۀ اول نیازهای مردمشان را برآورده می‏‌سازند، نه خواست‏ه‌ای اهداکنندگان و وام‌‏دهندگان خارجی. اَشکال صحیح کمک (ازجمله اقدامات بانک جهانی طی ۱۸ ماه گذشته در زمینۀ کمک‏‌های مالی دورۀ کرونا و طرح تعلیق بدهی) از مسیر کمکِ مستقیم به مردم منحرف نخواهد شد و کمک به افزایش خودکفاییِ انسان‏‌ها به‌هیچ‌وجه اتلاف سرمایه نیست.
بحران آب‏‌و‏هوایی، بسیار پیش از آنکه کرونا فریاد بکشد، به ما می‏‌گفت آنچه در جایی رخ می‏‌دهد تبعات بسیاری در جاهای دیگر دارد. به همین دلیل است که کرونا را باید چیزی به‌مراتب فراگیرتر از صِرف بحرانی بهداشتی‌درمانی که از آسمان نازل شده تصور کنیم. رئیس ولکام تراست در اوایل همه‌گیری کرونا جملۀ معروفی گفت:  «علمْ استراتژیِ خروج است». اما با آنکه علم اهمیت دارد، ابداً کافی نیست؛ به‏‌خصوص اینکه ما نمی‏‌خواهیم خارج شویم، بلکه می‏‌خواهیم مجدداً ورود کنیم. درعین‌حال که ملی‏‌گرایی‏‌های گوش‏‌خراش و خودنگر هواخواهانِ خود را جلب می‌‏کنند، ما باید در برابر توهمات خودکفاییِ در انزوا مقاومت کنیم. دورۀ پساکرونا تعهدات متقابل بیشتری را ایجاب می‏‌کند.
آنچه را تالنی نگوشی، در نامیبیا، به من گفت به یاد می‌‏آورم. او گفت چطور تحت‌‏تأثیر کسانی قرار داشته که نان شبشان بسته به معاش او بوده است. او می‏‌گفت «یک روزهایی از خواب برمی‏‌خیزی و با خود فکر می‏‌کنی که دیگر خسته شدم. ولی یک دقیقه بعد می‌‏گویی نمی‏‌توانم کاری نکنم. اگر در رختخواب دراز بکشم و ماتم بگیرم، فردا بقیه چه دارند که بخورند؟».
آن‏ها به او وابسته‏‌اند دقیقاً همان‏گونه که او، دستِ‌آخر، به آن‏ها وابسته است. ما باید، دورِ این حلقه‌‏های کوچک و محلیِ همدلیِ متقابل، حلقه‏‌هایی بزرگ‏تر و جهانی بسازیم. ترمیم‏‌پذیری نباید خاصِ ممالک مرفه باشد. اتحاد جهانیِ عادلانه‌‏تر و ایمن‏‌تر ایجاب می‌‏کند رد ریسک‏‌های سیستمی۵، در وسیع‌‏ترین معنای آن، را بگیریم. و خودِ تجارت، بدون قبول مسئولیت و تعهد، ریسکی جبران‏‌ناپذیر است -به فریبندگی یک بسته شکلات، به کم‏دوامی یک شاخه گل.
پی‌نوشت‌ها:
این مطلب را قوام آنتونی آپیا نوشته و در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۲۱ با عنوان «A tale of two pandemics: the true cost of Covid in the global south» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است. و برای نخستین‌بار با عنوان «کرونا در کشورهای فقیر شباهت چندانی با اروپا و آمریکا ندارد» در بیست‌وسومین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ عرفان قادری منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۱با همان عنوان منتشر کرده است.
[۱]   living income differential
[۲]   pushmi-pullyu: حیوانی عجیب و خیالی با دو سر در کتاب دکتر دولتیل [مترجم].
[۳]  subsistence entrepreneurship  در این نوع کارآفرینی، که بیشتر در کشورهای فقیر و درحالِ‌توسعه مشاهده می‏شود، کارآفرین خودش سرمایۀ چندانی ندارد و به‌زحمت کسب‏و‏کاری را می‏گرداند که نه اشتغال پایدار ایجاد می‏کند و نه احتمال گسترش آن وجود دارد. باوجوداین، اقتصاددانان معتقدند که وجود این نوع کسب‏و‏کارها در کشورهای درحالِ‌توسعه ضروری است [مترجم].
[۴]   learning poverty
[۵]   systemic risks در دانش مالی به معنای احتمال سقوط ناگهانی یک سیستم مالی است [مترجم].
لینک کوتاه خبر: https://eghtesadkerman.ir/4610
اخبار مرتبط
نظرات شما