علی نقوی رئیس کمیسیون خدمات فنی مهندسی و احداث اتاق ایران و عضو هیات نمایندگان اتاق کرمان در یادداشتی، هوش را سرمایهای پنهان در برابر اقتصاد میداند و با تأکید بر ضریب بالای هوش ایرانیان، دلایل عدم توفیق در استفاده از این ظرفیت را تشریح میکند. متن کامل این یادداشت در زیر آمده است...
آمارتیا سِن، اقتصاددان برنده نوبل، میگوید: توسعه، آزادی انسانهاست؛ آزادی برای شکوفایی استعدادها و انتخاب آیندهای بهتر. تنها یک ماه پیش، خبر درخشش دانشآموزان ایرانی در المپیاد جهانی نجوم و کسب مقام نخست جهان، بار دیگر نگاهها را به حقیقتی روشن معطوف کرد: این سرزمین، خاستگاه ذهنهایی درخشان و نخبگانی است که در رقابتهای جهانی میدرخشند. این موفقیت، نماد همان گنج پنهان ایران است؛ گنجی بهنام سرمایه شناختی که میتواند موتور توسعه کشور باشد. با اینهمه، تلخی ماجرا اینجاست که در جهان امروز، معیار توانمندی کشورها تنها منابع طبیعی یا استعداد ذاتی نیست؛ بلکه آمیزهای است از سرمایه انسانی، نهادهای کارآمد و مدیریت مدرن. ایران اگرچه از نظر سرمایه انسانی جایگاهی ممتاز دارد، اما در عرصه اقتصادی نتوانسته نتیجهای متناسب با این ظرفیت به دست آورد. بر اساس دادههای بینالمللی (Richard Lynn & Becker, World IQ Data, 2019 و IQ Research, 2022)، میانگین بهره هوشی ایرانیان در حدود ۱۰۵تا ۱۰۶است؛ عددی بالاتر از ترکیه (۹۵)، عربستان سعودی (۸۵تا ۸۸) و امارات متحده عربی (۸۴تا ۸۶). به بیان دیگر، ایران از منظر توان شناختی انسانی، برتری آشکاری نسبت به سه رقیب مهم منطقهای دارد؛ اما نگاهی به دادههای بانک جهانی در سال ۲۰۲۳، درباره gdp این کشورها، تصویری کاملاً متفاوت نشان میدهد: ترکیه حدود ۱.۱تریلیون دلار عربستان سعودی حدود ۱تریلیون دلار امارات متحده عربی حدود ۵۰۰میلیارد دلار ایران حدود ۴۰۰میلیارد دلار این تضاد، پرسشی اساسی پیشروی ما میگذارد؛ چرا ملتی با چنین ظرفیت انسانی درخشان، نتوانسته است به جایگاه شایسته اقتصادی و علمی دست یابد؟ برنامهمحوری؛ راز پیشتازی رقبای ما پاسخ را باید در برنامهمحوری کشورهای منطقه جستوجو کرد؛ در واقع ترکیه با «Vision 2023» نقشهای روشن کشید: هدف، رسیدن به دو تریلیون دلار GDP و ورود به جمع ده اقتصاد برتر جهان. هرچند همه اهداف محقق نشد؛ اما همین چارچوب، اقتصاد ترکیه را به ۱.۱تریلیون دلار رساند. این برنامه نه در خلأ، بلکه با کمک نهادهای معتبر بینالمللی، مشاوران اقتصادی جهانی و با دسترسی به بازارهای سرمایه خارجی شکل گرفت. امروز نیز با «Vision 2053»، ترکیه مسیر تثبیت جایگاه خود را ادامه میدهد. عربستان سعودی با «Vision 2030» اقتصادش را بازآفرینی کرد. صندوق عظیم PIF، همکاری با برترین مشاوران سرمایهگذاری جهان، پروژههایی همچون نئوم و دسترسی به سرمایههای خارجی*، این کشور را به ۱تریلیون دلار GDP رسانده و هدف ۱.۵تا ۲تریلیون دلار تا سال ۲۰۳۰را دستیافتنی ساخته است. امارات متحده عربی نیز با «Vision 2050» و «Centennial 2071» به افقی بلندتر اندیشید. این برنامهها با مشارکت بانک جهانی، IMF، شرکتهای مشاورهای معتبر و سرمایهگذاران بزرگ بینالمللی تدوین شدهاند. امروز اقتصاد امارات با ۵۰۰میلیارد دلار GDP در نیمه راه رسیدن به ۱تریلیون دلار است و جایگاهش در اقتصاد دیجیتال و سرمایهگذاری خارجی الگویی برای منطقه شده است. در مقابل، ایران با «چشمانداز ۱۴۰۴» وعده داده بود که در سال ۲۰۲۵قدرت اول اقتصادی منطقه شود. اما این چشمانداز نه با همکاری نهادهای معتبر جهانی نوشته شد، نه دسترسی به سرمایه خارجی و مشاوران بینالمللی داشت؛ و امروز، با ۴۰۰میلیارد دلار GDP، فاصلهای عمیق میان آرزو و واقعیت نمایان است. شکاف تلخ؛ چرا عقبایم؟ وقتی ایرانیان از نظر بهره هوشی در جایگاهی بالاترند، انتظار طبیعی این بود که در توسعه علمی و اقتصادی هم پیشتاز باشیم. اما تفاوت در این است که کشورهای رقیب، برنامههای خود را با مشارکت نهادهای بینالمللی، پشتوانه سرمایه خارجی و مشاوران مدیریت جهانی پیش بردند؛ در حالیکه ایران بیشتر به برنامههایی درونزا، بدون پشتوانه مالی خارجی و گرفتار تغییرات سیاستی تکیه کرد. این همان شکافی است که امروز بهوضوح دیده میشود: در ترکیه، عربستان و امارات، سرمایه انسانی با پشتیبانی سرمایه جهانی و دانش روز مدیریت به بار نشسته؛ اما در ایران، سیاستهای کوتاهمدت، نهادهای ناپایدار و خروج نخبگان، این برتری شناختی را عقیم گذاشته است. هوش برتر، نیروی کار ارزان اینجاست که تناقضی تلخ رخ مینماید؛ ایرانیان با بهره هوشی ممتاز، در عمل به ارزانترین نیروهای کار متخصص در منطقه بدل شدهاند. در صورتی که هوش و تخصص ایرانیان میتوانست موتور محرک توسعه ملی باشد؛ اما عدم توازن میان درآمد و هزینه در داخل کشور و بازار کار محدود و ناکارآمد، بسیاری از نخبگان را ناچار کرده به کشورهای منطقه بروند؛ جایی که بهعنوان «نیروی کار متخصص ارزان» جذب میشوند. دردناکتر اینکه همین نیروهای توانمند، که ظرفیت طراحی و هدایت کلانپروژهها را دارند، در همان کشورها حتی برای باز کردن یک حساب بانکی ساده نیز با دشواری مواجه میشوند. این فقط مهاجرت شغلی نیست؛ اتلاف یک سرمایه ملی است. سرمایهای که اگر در بستر مدیریتی درست در ایران بهکار گرفته میشد، امروز ستونفقرات توسعه کشور بود، نه ابزار ارزان توسعه دیگران. ایرانِ فردا دو تصویر محتمل دارد چهره نخست: اگر ظرفیت هوشی ایرانیان با سیاستگذاری خردمندانه، آموزش باکیفیت، سرمایهگذاری پایدار در علم و فناوری و بازگشت نخبگان همراه شود، ایران میتواند به الگویی منطقهای بدل گردد؛ با دانشگاههای برتر، استارتاپهای جهانی و سهمی پررنگ در انقلاب فناوری. چهره دوم: اگر روند کنونی ادامه یابد و چشمانداز روشن برای نسل جوان فراهم نشود، سرمایههای شناختی ما از مرزها عبور خواهند کرد و در اختیار کشورهایی قرار میگیرند که با برنامهریزی و سرمایهگذاری هوشمندانه، جایگاهی برتر ساختهاند. تجربه ترکیه، عربستان و امارات نشان میدهد که برای رسیدن به رفاه و جایگاه جهانی، بهره هوشی برتر شرط کافی نیست. آنچه تعیینکننده است، بهرهگیری از دانش روز مدیریتی، ارتباط فعال با نهادهای بینالمللی، برنامهریزی بلندمدت و ثبات نهادی است. ایران امروز بر سر دو راهی ایستاده است: یا معدن هوش ایرانیان همچنان در دل خاک خاموش بماند، یا با مدیریتی نوین و تعامل جهانی، به گوهر توسعه و رفاه بدل شود.