همایون صنعتیزاده در سال ۱۳۰۴ به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین صنعتیزاده از اولین رماننویسان ایرانی بود و او را به عنوان پدر رمان تاریخی ایران میشناسند. مهمترین اثر او «مجمع دیوانگان» نام دارد.
همایون صنعتیزاده در سال ۱۳۰۴در تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین صنعتیزاده از اولین رماننویسان ایرانی بود و او را به عنوان پدر رمان تاریخی ایران میشناسند. مهمترین اثر او «مجمع دیوانگان» نام دارد. پدر بزرگ همایون، علیاکبر صنعتیزاده بنیانگذار پرورشگاه صنعتی کرمان و مردی خیّر بود. مادر همایون، قمر تاج دولتآبادی، کوچکترین دختر میرزا هادی دولتآبادی و خواهر یحیی دولتآبادی، شاعر و خوشنویس و نویسندهی وقایع مشروطیت بود. همایون کودکی خود را در ظهر کرمان و نزد پدربزرگ و مادربزرگش سپری کرد. در دوران متوسطه در دبیرستان البرز به تحصیل مشغول شد. در همین مدرسه و همین زمان بود که با ایرج افشار آشنا شد.
در میانهی تحصیل و در کوران حوادث شهریور ۱۳۲۰ تحصیل در دبیرستان البرز را رها کرد و به کرمان بازگشت و به کار و پیشه پرداخت و در پرورشگاه به یاری پدرش پرداخت. بعدها دیپلم خود را از اصفهان گرفت.پدر و مادرش علاقهمند بودند که او به دانشگاه برود اما همایون هیچگاه به دانشگاه نرفت و بازار و تجارتخانه را برگزید. همایون صنعتیزاده در گفتوگویی این دوره را اینگونه شرح میدهد: «دبیرستان را به پایان نبردم. شهریور ۱۳۲۰ شد. شهر شلوغ شد. مملکت وضعش خراب شد. بعد از مرگ پدربزرگ (۱۳۱۸ )، پدر، مادربزرگ را آورده بود تهران. شهریور ۲۰ که شد من و مادربزرگ را برگرداند کرمان. چون اینجا امنتر بود. از همان وقت من مأمور کارهای پرورشگاه بودم. خیلی هم وضع بد بود. هیچ چیز گیر نمیآمد. قحطی بود. مشکلات زیاد بود.»
همایون صنعتیزاده در طول مدت دوران پهلوی در انتقال بسیاری از نهادهای وابسته به قرهنگ به ایران پیشرو بود. او در دورهای مسئول برنامه سوادآموزی به بزرگسالان یا همان چیزی که به «اکابر» نام برده میشد بود. از فعالیتهای مهم صنعتیزاده میتوان به ایجاد موسسه ی انتشارات فرانکلین در ایران اشاره کرد. مرکز موسسه انتشارات فرانکلین در آمریکا و در شهر نیویورک است و سرمایهی آن کمکهای خیریهای است که کمپانیهای بزرگ به موسسات عامالمنفعه و خیریه و فرهنگی میکنند.
صنعتیزاده در سال ۱۳۳۴ نمایندگی انتشارات فرانکلین نیویورک را پس از دیدن کتابهای این موسسه و علاقهمندیاش به آن پذیرفت. در اینجا به ترجمه و انتشار آثار آمریکایی و اروپایی روی آورد و کارش گرفت و این سازمان به مهمترین سازمان نشر در ایران تبدیل شد. همایون صنعتیزاده در این زمینه میگوید: «در طبقه دوم خانه پدرم در چهارراه کالج فعلی که در طبقه اول آن نمایشگاه آثار استاد علیاکبر صنعتیزاده را دایر کرده بودیم، هرازچندگاه نمایشگاهی از تابلوهای مختلف ایرانی و خارجی ترتیب میدادم که دوستداران هنر اعم از ایرانی و خارجی و اوتاشههای فرهنگی سفارتخانههای مختلف برای بازدید به آن نمایشگاه میآمدند.
یک روز دو نفر امریکایی به نمایشگاه آمدند و ضمن بازدید از نمایشگاه خود را نماینده موسسه فرانکلین نیویورک معرفی کردند که شعبههایی هم در کشورهای مصر و عراق و پاکستان و اندونزی و مالزی داشت و دنبال ناشری در ایران بودند که با آنها همکاری کند تا شعبهای هم در تهران دایر کنند و از من خواستند در این مورد با آنها همکاری کنم. من که با کار چاپ و نشر بیگانه بودم تقاضای آنها را رد کردم. مدتی بعد چند کتاب به زبان انگلیسی و یک حواله دو هزار دلاری با نامهای برایم آمد که این چند جلد کتاب را برای آزمایش به مترجمان ایرانی بدهم و چاپ و نشر آنها را به ناشران ایرانی واگذار کنم. من هم با بیمیلی و فقط برای آزمایش یکی از کتابها را به کتابفروشی ابن سینا نزد آقای رمضانی که از قبل با او دوست بودم و با پدرم هم آشنایی داشت، بردم و چاپ آن را به او پیشنهاد کردم.
این کتابها دوره کتابهای موریس پارکر بود با چاپ چند رنگ و درباره علوم مختلف که بعداً آقای علیمحمد عامری آنها را ترجمه کرد. وقتی آقای رمضانی کتاب را دید، قبول کرد که آن را چاپ کند. من برای اینکه خاطرجمع شوم و او را امتحان کنم که آیا راست میگوید، به او گفتم پیش پرداخت هم میدهی و او قبول کرد ۵۰۰ تومان هم قبلاً پرداخت کند. به همین ترتیب با آن دو امریکایی تماس گرفتم و مذاکره کردم و موافقت آنها را با چاپ بعضی از کتابها که در مورد ادبیات امریکا و اروپا و علوم و فنون مختلف بود گرفتم و موسسه فرانکلین تهران را زیر نظر موسسه مرکزی نیویورک دایر کردیم.» این سازمان کار کتاب و نشر و خواندن را در ایران رونق بسیار بخشید و میتوان گفت که شاید هیچ سازمان نشری در ایران به اندازهی انتشارات فرانکلین موفق عمل نکرده است.
ویراستاری کتاب نخست در همین سازمان شکل گرفت. مهمترین کتابهای ادبی آن دوره مانند «از صبا تا نیما» در این سازمان انتشار یافت. در مجموع ۱۵۰۰ عنوان از بهترین کتابهای ترجمه در همین سازمان برای فارسیزبانن تهیه شد. شیوهی کار همایون صنعتیزاده در این سازمان نیز بسیار جالب توجه بود: «حقالترجمه کتاب را یکجا میخرید. همهی امور مربوط به چاپ، از ویرایش تا تصحیح و غلط گیری را انجام میداد. اجرت طرح جلد و هزینۀ تبلیغات را میپرداخت و برای چاپ و نشر به دست ناشر میسپرد و در ازای تمام این کارها ۱۵ درصد از بهای پشت جلد دریافت میکرد. در ابتدای کتاب هم عبارت « با همکاری موسسۀ انتشارات فرانکلین » ذکر میشد.»
عبدالرحیم جعفری که خود مدیریت انتشارات امیرکبیر را بر عهده داشت در خاطرات خود در این زمینه چنین می آرود: «همایون ابتدا در این زمینه با ناشران بعضی از کتابها مذاکراتی انجام داد و از آنها خواست که موافقت کنند کتابهای چاپ شدهی خود را به قطع جیبی به سرمایهی فرانکلین در شرکت کتابهای جیبی تجدید چاپ کنند و از این بابت مبلغی به صاحب اثر و ناشر بپرازد. عدهای از ناشران هم موافقت کردند، و موسسه در ظرف مدتی کوتاه صدها عنوان کتاب جیبی به این طریق منتشر کرد که تیراژ آنها در آن روزگار پنج هزار تا بیست هزار جلد بود. چند سال بعد بعضی از کتابها را به قطع پالتویی (قدری بزرگتر از جیبی) منتشر کرد که تیراژ آنها هم بین سه هزار تا ده هزار نسخه بود.
چاپ کتابهای جیبی از نظر ارزانی در گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی میان مردم در ایران جایگاه ویژه ای دارد.» همایون صنعتیزاده در سال ۱۳۳۷ کتابهای درسی افغانستان را چاپ کرد. چاپ کتابهای درسی افغانستان به انتشارات فرانکلین قدرت و توانایی بیشتری بخشید. همایون صنعتیزاده در چاپ کتابهای درسی ایران نیز همکاریهای تاثیرگذاری داشت. آرامآرم فرانکلین به موسسهای بزرگ تبدیل شد که در خاور میانه بینظیر بود. یکی دیگر از افدامات مهم صنعتیزاده که کاری بس سترگ در تاریخ فرهنگ ایران است، پایهگذاری و چاپ دایرهالمعارف فارسی است که در سالهای ۱۳۳۵-۱۳۳۶ و دو سه سالی پس از تاسیس موسسهی فرانکلین انجام پذیرفت. جلد اول دایرهالمعارف مصاحب در سال ۱۳۴۵ با قیمت ۵۰۰۰ ریال منتشر شد.
داستان مبارزه با بیسوادی صنعتیزاده نیز داستان جالب توجهی است: «داستان مبارزه با بیسوادی صنعتیزاده از این قرار است که در سال ۱۹۶۳ یا ۶۴ که یونسکو جشن سوادآموزی خود را در ایران برگزار میکرد، در جلسهای طرح سوادآموزی در میان افتاد. همهی اهل فن را از وزیر و وکیل تا کارشناسان رشتههای گوناگون دعوت کرده بودند. برای قسمت کتاب و نشر هم از صنعتی دعوت شده بود. ظاهرا در پایان جلسه اشرف پهلوی از صنعتی که تا آن زمان ساکت نشسته بود، پرسیده بود شما حرفی ندارید؟ او هم پرسشهایی مطرح کرده بود؛ مانند اینکه اصلا سواد چیست؟ به کی میخواهید سواد یاد بدهید؟ به چه زبانی میخواهید بیاموزید؟ و بعد هم پیشنهاد کرده بود طرح را ابتدا در یک گوشه از کشور اجرا کنند و با مشکلات آن آشنا شوند، کار را یاد بگیرند و بعد سراسری کنند.
با این حرفها کار به گردن خود او افتاده بود.» از دیگر کارهای بزرگ همایون صنعتیزاده میتوان به کاغذسازی پارس هفتتپه، کشت مروارید در جزیرهی کیش، گلاب زهرا اشاره کرد. یکی دو سال پیش از انقلاب، صنعتیزاده به کرمان کوچ کرد و در ملک پدریاش در لالهزار کرمان به کاشتن گل محمدی و دایر کردن دستگاههای گلابگیری پرداخت. گلاب زهرا نام کارخانهی تولید گلاب و روغن است که در کرمان توسط سنعتیزاده و همسرش شهیندخت سرلتی و در سال ۱۳۵۸ آغاز شد. این کارخانه اولین واحد تولیدیای است که توانست گواهینامهی ارگانیک در تولید گلاب و روغن دریافت کند. همایون صنعتیزاده در روز چهارم شهریور ۱۳۸۸در سن ۸۴ سالگی در کرمان درگذشت.