• چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴ -
  • 03 September 2025

  • چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴ -
  • 03 September 2025
مداخله در الگوی بومی کشت؛

مشوق خشکسالی

سیاستگذاران اگرچه تلاش کرده‌اند با سازوکارهای حمایتی کشاورزی را سودآورتر کند، اما به واقعیت‌ها توجه کافی ندارند. در بسیاری مناطق، اکنون نه‌تنها برای محصولات آب‌بر بلکه حتی برای کشت کم‌مصرف نیز آب کافی وجود ندارد. زمین‌ها شور شده‌اند، قنات‌ها خشکیده‌اند...

دولت با هدف افزایش ضریب خوداتکایی در محصولات استراتژیک و تامین امنیت غذایی، سبدی از هشت محصول اساسی را مشمول یارانه، تسهیلات ارزان‌قیمت و خرید تضمینی کرده و کشاورزان را به سمت تولید آنها سوق داده است.
اما این سیاست در عمل به افزایش سطح زیر کشت محصولات عمدتا آب‌بر در مناطق مستعد خشکسالی منجر شده و نه تنها الگوی کشت منطقه‌ای را مختل کرده بلکه در بسیاری مناطق، به فرسایش خاک، شور شدن زمین و بحران در تامین آب حتی برای محصولات کم‌مصرف نیز دامن زده است.
وزارت جهاد کشاورزی در سال‌های اخیر با طراحی سازوکارهایی همچون «سبد درآمدی»، «خوشه‌های تولید» و «پرداخت یارانه بلاعوض» تلاش کرده تا کشاورزان را به تولید محصولات خاصی که از منظر امنیت غذایی در اولویت هستند تشویق کند. بر اساس اظهارات مسوولان، این سبد شامل هشت محصول گندم، جو، ذرت دانه‌ای، سویا، پنبه، چغندر قند، کلزا و عدس است. کشاورزانی که دست‌کم چهار محصول از این سبد را در قالب کشت قراردادی تولید کنند، مشمول پرداخت پاداش بهره‌وری، خرید تضمینی، تسهیلات ارزان‌قیمت و یارانه نقدی خواهند شد. در نگاه اول، این سیاست با هدف افزایش بهره‌وری، کاهش وابستگی به واردات و ارتقای امنیت غذایی، منطقی و قابل دفاع به‌نظر می‌رسد. اما پرسش مهم این است که در شرایط اقلیمی امروز ایران، آیا انتخاب این هشت محصول با ملاحظات منابع آبی کشور سازگار بوده است؟
  کشت استراتژیک
مقایسه این محصولات از منظر نیاز آبی، تصویر نگران‌کننده‌ای از آثار اجرای سیاست یاد شده بر منابع آب کشور ارائه می‌دهد. جدول حاضر میزان آب موردنیاز برای تولید هر کیلوگرم از این محصولات را نشان می‌دهد. همان‌طور که در جدول مشاهده می‌شود، پنج محصول از این هشت مورد، در ردیف محصولات پرمصرف از منظر آب قرار می‌گیرند و تنها جو و عدس به‌عنوان گزینه‌های کم‌مصرف معرفی می‌شوند.
  تهدید منابع پایه
حمایت از تولید داخلی اگر بدون ملاحظات زیست‌محیطی و اقلیمی اجرا شود، ممکن است در میان‌مدت به تهدیدی جدی برای منابع پایه کشور تبدیل شود.  سیاست یارانه کاشت و پرداخت پاداش بهره‌وری، گرچه می‌تواند کشاورزان را از نظر اقتصادی منتفع کند، اما بدون کنترل اقلیمی و اقناع کارشناسی، منجر به افزایش سطح زیر کشت محصولاتی مانند پنبه و سویا در مناطق گرم و خشک شده است؛ محصولاتی که نه‌تنها نیازمند آب فراوان بلکه متکی به خاک حاصل‌خیز و مدیریت دقیق مزرعه هستند.
براساس آمارهای ارائه‌شده توسط وزارت جهاد کشاورزی، سطح زیر کشت سویا در سال 1401 از ۱۲۶هزار هکتار به ۲۶ هزار هکتار کاهش یافته بود، اما با اجرای سیاست جدید یارانه‌ای، بار دیگر روندی صعودی پیدا کرده است. این در حالی است که حتی در سال‌های اوج کشت نیز بهره‌وری سویا در ایران به دلایل اقلیمی و خاکی، از میانگین جهانی پایین‌تر بوده است.
  مداخله در الگوی بومی کشت
در بسیاری از مناطق خشک کشور، کشاورزان در اثر تجربه، به کشت دیم، محصولات مقاوم به خشکی و گونه‌های بومی عادت کرده بودند. اما حمایت‌های نقدی و ضمانت خرید از سوی دولت، الگوی تصمیم‌گیری کشاورز را دگرگون کرده و او را به سمت محصولات پر پاداش اما پرمصرف سوق داده است. نتیجه آن‌که در مناطقی که پیش‌تر عدس، نخود، جو و کنجد کشت می‌شد، امروز شاهد کشت چغندر، ذرت یا سویا هستیم؛ محصولاتی که علاوه بر مصرف آب، مستعد آسیب‌پذیری بیشتر در برابر شوری خاک، گرمای شدید و کمبود آب هستند.
این تغییر اجباری در الگوی کشت، به‌تدریج منابع آبی محلی را به‌شدت کاهش داده، سطح آب سفره‌های زیرزمینی را پایین برده و حتی بر پوشش گیاهی طبیعی و زیست‌بوم منطقه اثر منفی گذاشته است. در برخی مناطق، چاه‌های نیمه‌عمیق دیگر توان پاسخ‌گویی به نیاز آبی محصولات جدید را ندارند و زمین‌های کشاورزی در نیمه تابستان رها می‌شوند.
کشاورزی دانش‌بنیان
وزارت جهاد کشاورزی در اسناد و اظهارات رسمی، ارتقای بهره‌وری از طریق «کشاورزی دانش‌بنیان» را یکی از محورهای اصلی مقابله با بحران منابع پایه اعلام کرده است.
 با این حال، ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که هنوز انتقال فناوری، آموزش کشاورزان و حضور میدانی مروجان در سطح کشور بسیار محدود و پراکنده است. به‌رغم تاکید بر افزایش ۲۰ درصدی شرکت‌های دانش‌بنیان بخش کشاورزی، هنوز نسبت بهره‌گیری از فناوری‌های کاهش‌دهنده مصرف آب مانند آبیاری تحت فشار، مدیریت هوشمند مزرعه، یا اصلاح بذرهای مقاوم به خشکی، در حداقل ممکن است.
از این منظر، حتی اگر افزایش تولید محصولاتی مانند سویا و کلزا به اهداف خودکفایی کمک کند، به‌دلیل نبود زیرساخت‌های فنی و فناوری، هزینه زیست‌محیطی آن بسیار بالا خواهد بود.
بسیاری از مدافعان این سیاست‌ها، به واردات گسترده دانه‌های روغنی و وابستگی کشور به روغن خام اشاره کرده و افزایش سطح زیر کشت این محصولات را الزامی می‌دانند. اما از منظر منابع طبیعی، این خودکفایی زمانی معنا دارد که بتوان با آب داخلی و خاک داخلی آن را به دست آورد. در غیر این صورت، در عمل آب را از سفره‌های زیرزمینی خارج کرده‌ایم تا محصولی تولید کنیم که واردات آن بسیار ارزان‌تر و کم‌هزینه‌تر است. نمونه مشخص این وضعیت در کشت پنبه قابل مشاهده است.
تولید هر کیلوگرم پنبه به بیش از ۱۰ هزار لیتر آب نیاز دارد. حال آن‌که این محصول در بسیاری از کشورهای صادرکننده با راندمان آبی بالاتر تولید می‌شود. با این حساب، آیا اصرار بر خودکفایی در پنبه یا سویا، در شرایطی که بسیاری استان‌ها با تنش آبی شدید مواجه‌اند، یک راهبرد منطقی است؟
بازنگری در اولویت‌بندی محصولات اساسی
در شرایط فعلی، بازنگری در تعریف «محصولات اساسی» و تطبیق آن با اقلیم‌های محلی، اولویتی غیرقابل چشم‌پوشی است. لازم است محصولات کم‌مصرف، مقاوم به خشکی و بومی، سهم بیشتری در سیاست‌های حمایتی دولت پیدا کنند.
به‌ویژه محصولاتی مانند عدس، کنجد، ارزن، کینوا، نخود و گونه‌های سنتی که هم نیاز آبی کمتری دارند و هم با فرهنگ غذایی و شرایط خاکی مناطق مختلف ایران سازگارترند. از سوی دیگر، لازم است مشوق‌های مالی، مشروط به رعایت ملاحظات زیست‌محیطی، مدیریت آب، و استفاده از فناوری‌های بهینه‌ساز منابع طبیعی طراحی شوند؛ نه آنکه صرفا به انتخاب محصول پر پاداش وابسته باشند.
به گزارش دنیای اقتصاد، سیاستگذاران اگرچه تلاش کرده‌اند با سازوکارهای حمایتی کشاورزی را سودآورتر کند، اما به واقعیت‌ها توجه کافی ندارند. در بسیاری مناطق، اکنون نه‌تنها برای محصولات آب‌بر بلکه حتی برای کشت کم‌مصرف نیز آب کافی وجود ندارد. زمین‌ها شور شده‌اند، قنات‌ها خشکیده‌اند و سفره‌های آب زیرزمینی به مرحله فروپاشی رسیده‌اند. امروز دیگر مساله بر سر این نیست که چه کسی چه بکارد؛ بلکه این است که آیا اصلا چیزی می‌توان کاشت؟
لینک کوتاه خبر: https://eghtesadkerman.ir/14753
اخبار مرتبط
نظرات شما