موضوع (نهچندان ساده و سرراست) پیوستن کانادا به اتحادیه اروپا، به دوران پیش از ترامپ باز میگردد.این در حالی است که ترامپ با تحریک این کشور برای پیوستن به آمریکا به عنوان پنجاه و یکمین ایالت آمریکا، از نخستوزیر آن به عنوان «فرماندار جاستین ترودو» نام برده است...
کانادا و دانمارک در سال ۲۰۲۲به پنج دهه اختلاف بین دو کشور بر سر یک جزیره دورافتاده و خالی از سکنه به مساحت یک کیلومترمربع واقع در قطب شمال پایان دادند. اختلافی که میتوانست از جانب کشورهای کوچکتر، جرقه و دلیل شروع یک جنگ تمامعیار محسوب شود، برای کانادا و دانمارک به تمرینی برای مدنیت و تعامل دیپلماتیک بدل شد و به جای شلیک حتی یک گلوله، گهگاه مکاتبات مودبانه میان طرفین ردوبدل میشد. زمانی که هر دو طرف از این نزاع طولانی خسته شدند، با تشکیل یک گروه کاری و توافق بر سر تقسیم جزیره مذکور، در نهایت به تمامی خصومتها میان دو کشور پایان دادند. اکونومیست این پرسش را مطرح میکند که با داشتن چنین دشمنانی، چه کسی به دوست نیاز دارد؟ همانطور که مشخص است، هم اروپا و هم کانادا ممکن است از سر تقدیر در مسیر اتحاد اجباری قرار گرفته باشند. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در 20 ژانویه، چشمانداز تعرفهها و جنجالهای جنونآمیز را به همراه دارد. ذهن بازیگران هر دو سوی اقیانوس اطلس شمالی به هم ریخته است. کشورهای حاشیه اتحادیه اروپا در حال تجدیدنظر در روابط خود با این باشگاه هستند. سوئیس با اتحاد نزدیکتر موافقت کرده است و ایسلند در سال 2027 یک همهپرسی برای پیوستن به اتحادیه اروپایی برگزار خواهد کرد. گرینلند که در سال 1985 پس از به دست آوردن خودمختاری از دانمارک، اتحادیه اروپا را ترک کرد، با توجه به وسواس ترامپ در مورد این جزیره، ممکن است به فکر پیوستن مجدد به جمع اروپاییها باشد. در این میان شاید کانادا بیشترین نگرانی را داشته باشد. ترامپ با تحریک این کشور برای پیوستن به آمریکا به عنوان پنجاه و یکمین ایالت آمریکا، از نخستوزیر آن به عنوان «فرماندار جاستین ترودو» نام برده است. مقامات اتاوا و پایتختهای اتحادیه اروپا یادداشتهایی در مورد نحوه برخورد با کشمکشهای تازه با ترامپ ردوبدل کردهاند. شارلمانی، که از میراث اروپایی و کانادایی برخوردار است، راهحل حاضر و آمادهای برای مشکلات هر دو منطقه دارد: اتحادیه اروپا باید از کانادا دعوت کند تا به عنوان بیستوهشتمین عضو به این بلوک بپیوندد. عضویت افتخاری موضوع (نهچندان ساده و سرراست) پیوستن کانادا به اتحادیه اروپا، به دوران پیش از ترامپ باز میگردد. به طور خلاصه، کانادا کشوری وسیع و با منابع طبیعی عظیم است، اما جمعیت نسبتا کمی دارد، درحالیکه اتحادیه اروپا کوچک، با وسعت کم و از نظر مواد معدنی فقیر است. مطمئنا، قوانین اتحادیه اروپا، پیوستن بهعنوان عضو این اتحادیه را منحصر به «کشورهای اروپایی» میداند. بااینحال، با وجود دور بودن از جهت جغرافیایی، کاناداییها میتوانند به عنوان عضو افتخاری اتحادیه اروپایی پذیرفته شوند. این کشور حضور سه دسته از مستعمرهنشینان از قاره کهن را از سر گذرانده است. مانند اروپاییها، کاناداییها معتقدند که بازارها کار میکنند، اما باید توسط دولتهای رفاه تعدیل شوند. دولتهای آنها امکانات مشابهی را به شهروندان خود ارائه میکنند: مالیاتهای بالا، سیاست پارلمانی آشفته و استانداردهای زندگی خوب تقریبا برای همه. هر دو آشکارا تجارت میکنند، نگران گرمایش جهانی هستند و از اسلحه، مجازات اعدام و تجاوز روسیه بیزارند.اما اروپا، از پیوند با کانادا، بیشتر از دسترسی به ذخیره استراتژیک «شیره افرا» که محصول منحصربهفرد ایالت کبک است، سود میبرد. اروپاییها میتوانند در صورت بزرگتر شدن، با چشماندازی که اتحادیه آنها سطح زمینی خود را سهبرابر کند، درحالیکه تنها 40میلیون کانادایی به جمعیت 440میلیونی آن اضافه شود، مواجه شوند. اتحادیه اروپا با تراکم جمعیتی نهچندان متفاوت از چین به تراکم جمعیت آمریکا خواهد رسید - با فرض اینکه تعداد کافی یونانی یا بلژیکی داوطلب زندگی در شرایط نسبتا سرد کانادا باشند. اروپا نیز کمبود انرژی دارد. کانادا دارای نفت، گاز و انرژی آبی زیادی است. پس میتوان گفت یک عضو ثروتمند جدید به منابع مالی اتحادیه اروپا کمک خواهد کرد. فرانسه که از لحاظ تاریخی تمایلی به بزرگتر شدن اتحادیه اروپا ندارد، از شانس پیوستن یک عضو جدید فرانسویزبان استقبال میکند - اگرچه ممکن است تنها با پیوستن استان کبک که صرفا فرانسویزبان است راضی شود. استقبال از پادشاه چارلز سوم، رئیس دولت کانادا، در کنگرههای اتحادیه اروپا، موجب خوشحالی کسانی خواهد شد که هنوز عزادار برگزیت یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی هستند. اروپاییها میتوانند از کانادا بیاموزند چگونه میتوان پدیده مهاجرت را بهگونهای مدیریت کرد تا مردم به جای صرف تحمل آن، پذیرای آن باشند. هرچند که نباید از نظر دور داشت بحران اخیر مسکن، این اجماع را در کانادا نیز متزلزل کرده است. پیوندهای کانادا با اقیانوس آرام، تا حدی به لطف ورود مهاجران بسیار از آسیا، تمرکز منطقهای اروپا را کامل میکند. اگر یورو در ونکوور پذیرفته شود، بسیار جهانیتر به نظر میرسد.اروپا چند درس برای کانادا دارد که ممکن است مزایای عضویت در اتحادیه اروپا را به مردم نشان دهد. سازوکار ضدانحصار بروکسل نتیجه مطلوبی داشته است و رقابت را در حوزههایی مثل بانکداری، خطوط هوایی و مخابرات زنده نگه میدارد و به اروپاییها فرصتهای بهتری نسبت به کاناداییها میدهد. کانادا در مورد کاهش انتشار کربن صحبت میکند، اما هنوز در این راستا اقدامی نکرده است، درحالیکه انتشار گازهای گلخانهای اروپا بیش از یکسوم از دوران اوج خود کاهش یافته است. کشورهای اتحادیه اروپا راه ایجاد یک بازار واحد (درعینحال ناقص) را پیدا کردهاند، که تجارت بین آنها را آسانتر از تجارت میان شرکتهای کانادایی در 13 استان و قلمرو کشور خود میکند. اعضای اروپایی ناتو در مجموع اکنون بیش از 2درصد از تولید ناخالص داخلی را برای دفاع هزینه میکنند که به هدف تعیینشده توسط این اتحاد در سال 2014 دست یافته است، اما کانادا کماکان از این هدف فاصله دارد. آشنایی شیره افرا با وافل بلژیکی افسوس، اروپا همچنان اصرار دارد که اتحادیه اروپا برای اروپاییهاست. کانادا تمایلی به پیوستن به اتحادیه گمرکی که روابط تجاری حیاتی آن با آمریکا را به خطر بیندازد، نخواهد داشت. اگر اتحادیه اروپا-کانادا تنها یک ایده فکری ژئوپلیتیک باقی بماند، اما این امر مانع تقویت روابط دو طرف نمیشود. کانادا در حال حاضر در چندین طرح اروپایی، مانند تحرک نظامی و سفر فضایی، مشارکت کرده است. میتوان کارهای بیشتری انجام داد: گاز کانادا به دلیل کمبود زیرساختهای حملونقل LNG نمیتواند به سواحل اتحادیه اروپا برسد. توافق تجاری کانادا و اتحادیه اروپا که در سال 2017 تصویب شد، بلندپروازانهترین توافق اتحادیه اروپاست، اما همچنان در مرحله کاربرد «موقت» باقی مانده است و ده کشور اتحادیه اروپا هنوز مهمترین بخشهای آن را تصویب نکردهاند. اگرچه پیوستن کانادا به باشگاه اروپایی دشوار به نظر میرسد، اما اجرایی کردن این توافق میتواند شروعی مناسب باشد.