به گزارش اکونومیست، در بحبوحه همهگیری کووید-۱۹، زمانی که بیمارستانها مملو از بیمار، مدارس و ادارات تعطیل و اقتصادها دچار رکود شده بودند، بسیاری این سوال را داشتند که جهان چه زمانی از رکود بهبود خواهد یافت؟...
در بحبوحه همهگیری کووید-۱۹، زمانی که بیمارستانها مملو از بیمار، مدارس و ادارات تعطیل و اقتصادها دچار رکود شده بودند، بسیاری این سوال را داشتند که جهان چه زمانی از رکود بهبود خواهد یافت؟ پنجسال بعد، دادهها نشان میدهد که کاهش استانداردهای زندگی میتواند ادامه یابد. شاخص توسعه انسانی (HDI) که توسط سازمان ملل متحد تهیه میشود، پیشرفت در امید به زندگی، آموزش و درآمد را دنبال میکند. به گزارش اکونومیست، پس از تولید ناخالص داخلی، این شاخص یکی از پرکاربردترین معیارهای توسعه است. این شاخص در سطح جهانی در سالهای ۲۰۲۰و ۲۰۲۱کاهش یافت. بررسیها نشان میدهد این اولین کاهش شاخص، از زمان شروع انتشار آن در سال ۱۹۹۰است. با این حال، رقم شاخص در سال ۲۰۲۲تا حدودی افزایش یافت. آخرین گزارش از HDI که ۶مه امسال منتشر شد، نشان میدهد سرعت بهبود در سال ۲۰۲۳کمتر از قبل بوده است. به نظر میرسد از دوره کرونا به بعد، تغییری در روند کلی شاخص توسعه جهانی به وقوع پیوسته است. به گفته کارشناسان، کاهش رشد اقتصادی در کشورهای فقیر، مهمترین عامل کاهش سرعت رشد شاخص توسعه انسانی است. چگونه فقرای جهان از پیشرفت بازماندند از زمان انقلاب صنعتی، کشورهای ثروتمند عمدتا سریعتر از کشورهای فقیر رشد کردهاند. در این میان دو دهه پس از حدود سال ۱۹۹۵یک استثنای شگفتانگیز بود. در این دوره، شکاف در تولید ناخالص داخلی مابین کشورهای جهان کاهش یافت، با کاهش شدید مرگومیر ناشی از مالاریا و مرگومیر نوزادان و افزایش ثبتنام در مدارس، فقر مطلق بهشدت کاهش یافت و بهداشت عمومی و آموزش جهانی بهطور چشمگیری بهبود یافت. منتقدان جهانی شدن به شما خواهند گفت که زیادهرویهای سرمایهداری و بحران مالی جهانی باید این دوران را تعریف کنند. با این حال، آنها اشتباه میکنند؛ این دوران با معجزاتش تعریف میشود. با این حال، امروز، آن معجزات خاطرهای کمرنگ هستند. فقر شدید از سال ۲۰۱۵بهندرت کاهش یافته است. معیارهای بهداشت عمومی جهانی در اواخر دهه ۲۰۱۰بهآرامی بهبود یافت و پس از همهگیری تضعیف شد. مالاریا در دهه ۲۰۲۰سالانه بیش از ۶۰۰هزار نفر را کشته و به سطح سال ۲۰۱۲بازگشته است. بسته به اینکه مرز بین کشورهای ثروتمند و فقیر را کجا ترسیم کنید، کشورهای فقیرتر رشد سریعتری نسبت به کشورهای ثروتمندتر نداشتهاند یا حتی بیشتر عقب ماندهاند. این برای بیش از ۷۰۰میلیون نفری که هنوز در فقر مطلق هستند و ۳میلیارد نفری که صرفا زیر خط فقر هستند، خبر بدی است. برای قضاوت در مورد آنچه اشتباه پیش رفته است، ابتدا باید پرسید که چه چیزی قبلا درست پیش رفته است. در فقیرترین کشورها، آموزش و (بهویژه) بهداشت به کمکهای مالی هنگفت اهداکنندگان وابسته بوده است. اما حتی اگر کمکها بیماریها را مهار کرده باشد، رشد پایدار را به ارمغان نیاورده است. تکنوکراتهای طرفدار بازار در صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز همین باور را دارند. نهادهای غربی بیشترین مشارکت را در آفریقا و آمریکای لاتین داشتند؛ جایی که رشد نامنظم بوده و با قیمت کالاها تغییر کرده است. منتقدان «دوران نئولیبرال» نتیجه میگیرند که جهانیسازی به همین دلیل شکست خورده است. با این حال، موفقترین آزادسازیها از درون کشورها و نه در پاسخ به توصیههای اهداکنندگان مالی، صورت گرفته است. در دهه ۱۹۹۰، همگرایی جهانی با چند موفقیت بزرگ تقویت شد: رشد سریع چین پس از گشایش در دوران دنگ شیائوپینگ؛ فرآیندی مشابه - هرچند کمتر چشمگیر- در هند پس از اصلاحاتی که «مجوز راج» (اصطلاحی برای توصیف اقتصاد دستوری در هند) را از بین برد و ادغام کشورهای اروپای شرقی در اقتصاد بازار جهانی پس از سقوط کمونیسم. همه اینها به معنای اثر مثبت قدرتمند سرمایهداری است. اگرچه جهان ثروتمند باعث همگرایی نشد و تلاشهای غرب برای گسترش توسعه به مناطق توسعهنیافته همیشه ناقص بوده است، بااین حال نمیتوان آن را برای توقف توسعه امروز سرزنش کرد. صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در حال دستوپنجه نرم کردن با ترویج اصلاحات و توسعه و مبارزه با تغییرات اقلیمی هستند و در میانه نبرد قدرت بین آمریکا و چین گرفتار شدهاند. این موضوع تجدید ساختار بدهی کشورهای فقیر را به طرز وحشتناکی دشوار میکند. همانطور که بیل گیتس استدلال میکند، بودجههای کمکی کاهش یافته و به کمپینهای جهانی بهداشت عمومی آسیب زده است. پول نقد از کمک به فقیرترین افراد به اهداف دیگری مانند سبز کردن شبکههای برق و کمک به پناهندگان منحرف شده است. از کمکهای اهدایی باقیمانده، بخش زیادی به جای اینکه در محل موثر خرج شود، هدر میرود. «اهداف توسعه پایدار» که سازمان ملل متحد پیشرفت بشر را با آن قضاوت میکند، به طرز ناامیدکنندهای پراکنده و مبهم هستند. با این حال، بزرگترین مشکل این است که اصلاحات داخلی متوقف شده است. بهجز برخی موارد استثنای قابلتوجه، مانند تلاشهای خاویر میلی در آرژانتین، رهبران جهان بیشتر به کنترل دولتی، سیاست صنعتی و حمایتگرایی علاقهمند هستند تا نمونههای دهه ۱۹۹۰. تصادفی نیست که چنین سیاستهایی قدرت خودشان را افزایش میدهد. شاخصهای آزادی اقتصادی از اواسط دهه ۲۰۱۰در کشورهای جنوب صحرای آفریقا و از آغاز قرن بیستم در آمریکای جنوبی به طور کلی ثابت بودهاند. نیجریه، جایی که تقریبا یکسوم جمعیت آن بسیار فقیر هستند، هنوز ثروت خود را صرف یارانه بنزین میکند؛ کارفرمایان نساجی در بنگلادش به قیمت تولیدکنندگانی که در غیراین صورت میتوانستند مشاغل بهتری ایجاد کنند، از مزایای ویژهای برخوردارند و مجتمعهای معدنی، نفت و گاز ناکارآمد تحت حمایت دولت پاکستان همچنان اجازه دارند به فعالیت خود ادامه دهند. با وجود رشد گذشته، یکچهارم جمعیت چین هنوز با کمتر از ۲۵۰۰دلار در سال زندگی میکنند؛ رکود اقتصادی فعلی آن که با تمرکزگرایی شی جین پینگ و سانسور دادههای اقتصادی بدتر شده است، شانس آنها را برای زندگی بهتر کاهش میدهد. حتی هند و اندونزی که در گذشته با موفقیت آزادسازی را انجام دادهاند اما هنوز افراد فقیر زیادی را در خود جای دادهاند، اکنون در نیروهای بازار دخالت میکنند تا زنجیرههای تامین را به خانه برگردانند. طبق گزارش یک اندیشکده تحقیقاتی به نام Global Trade Alert، دهه ۲۰۲۰شاهد نسبت پنجبرابر اقدامات تجاری مضر در مقابل اقدامات در راستای آزادسازی بوده است. بسیاری از مداخلات غرب در کشورهای جنوب جهان شکست خورد، اما در دوران جبران عقبماندگی، حداقل فضایل بازار آزاد و تجارت آزاد را موعظه کرد. این ایدهها گسترش یافتند؛ زیرا ثابت شد که کمونیسم در مقایسه با رفاه و قدرت آمریکا عقبمانده است. با این حال، امروزه، آمریکا به طور فزایندهای درگیر مداخلهگرایی است، نظم قدیمی را تحقیر میکند و سعی در جایگزینی آن دارد. بسیاری از کشورها در عوض به مدل چینی سیاست صنعتی و شرکتهای دولتی نگاه میکنند و درسهای کاملا اشتباهی از رشد این کشور میگیرند. تحقیقات صندوق بینالمللی پول نشان میدهد، همانطور که جهان به سمت مداخله روی آورده است، ابزار انتخابشده برای کشورهای فقیر به محدودیتهای تجاری تبدیل شده است. این شامل پژواک ناخوشایندی از برنامههای توسعه شکستخورده دهه ۱۹۵۰است که حول محور توقف واردات به جای پذیرش رقابت جهانی ساخته شده بودند. طرفداران سیاست صنعتی به «ببرهای» شرق آسیا مانند کرهجنوبی و تایوان اشاره میکنند. بااینحال، درحالحاضر هر دوی این کشورها از رقابت جهانی سخت استقبال کردند. چند کشور آفریقایی که سعی کردند سیاستهای صنعتی آنها را در دهه ۱۹۷۰کپی کنند، به طرز فجیعی شکست خوردند. شما نمیدانید چه چیزی به دست آوردهاید تا زمانی که از بین برود جهان هزینه یاد نگرفتن از تاریخ را خواهد پرداخت. با این حال، برای فقیرترین مردم، رشد میتواند تفاوت بین یک زندگی خوب و فقر باشد. جای تعجب نیست که توسعه متوقف شده است؛ زیرا دولتها به طور فزایندهای اصولی را که دوران طلایی را رقم زدهاند، رد کردهاند. هیچکس بیشتر از فقرای جهان در نتیجه این امر رنج نخواهد برد. جای تعجب نیست که کشورهای ثروتمند در حال حاضر بهترین عملکرد را در شاخص HDI دارند. اشتاینر از برنامه توسعه سازمان ملل میگوید، ۹۷درصد از آنها در یکسال اخیر به طور کامل بهبود یافتهاند یا از امتیاز قبل از همهگیری خود فراتر رفتهاند. این امر تنها در مورد حدود ۶۰درصد از کشورهای فقیر صادق است. پس از دو سال صدرنشینی، سوئیس در این شاخص توسط ایسلند کنار زده شد. کشورهای شمال اروپا در اکثر رتبهبندیهایی که کیفیت زندگی را اندازهگیری میکنند، بالاترین رتبهها را دارند. انتظار میرود نوزادی که امروز در ایسلند متولد میشود، بیش از ۸۲سال عمر کند و بیش از ۱۸سال آموزش ببیند. میانگین درآمد هر فرد نزدیک به ۷۰هزار دلار است. به گزارش دنیای اقتصاد، از اواسط دهه ۲۰۱۰، نرخ رشد اقتصادی در اقتصادهای فقیر به طور متوسط کندتر از کشورهای ثروتمندتر بوده است. کاهش بودجههای کمکی توسط دولتهای آمریکا و اروپا، اوضاع را برای کشورهای فقیر بدتر خواهد کرد. طبق شاخص توسعه انسانی، کشورهای جهان عرب و آمریکای لاتین و کارائیب کندترین بهبود استانداردهای زندگی را پس از همهگیری داشتهاند. طی دههها به نظر میرسید که به طور متوسط جهان قبل از سال ۲۰۳۰به سطوح بسیار بالایی از توسعه خواهد رسید. با این حال، اگر روند رشد به شیوه امروز ادامه یابد، رسیدن به آن نقطه عطف میتواند دههها بیشتر طول بکشد.