چرخه آتش تلافیجویی بین اسرائیل و ایران همچنان ادامه دارد.در چنین شرایطی هر که در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز شود، با منطقهای مواجه خواهد بود که با وجود اسرائیلی جسورتر و رقابت میان ایران و عربستان سعودی، در حال تغییر است...
چرخه آتش تلافیجویی بین اسرائیل و ایران همچنان ادامه دارد. در ساعات اولیه روز شنبه، اسرائیل به تلافی حمله موشکی ۱اکتبر ایران به اهداف نظامی ایران حمله کرد. به نوشته واشنگتنپست، اسرائیل سایتهای هستهای یا تأسیسات نفتی ایران را هدف قرار نداد؛ امری که برخی تحلیلگران آن را نشانهای برای ارائه فرصتی به تهران برای کاهش تنشها تفسیر کردند. دنی سیترینوویچ، پژوهشگر ارشد در مؤسسه مطالعات امنیت تلآویو گفت: «حالا توپ در زمین ایران است». اسرائیل چگونه آمریکا را بازی داد؟ اگر چه گزارشها حاکی از جان باختن چند سرباز بر اثر حمله اسرائیل است، اما مقامات سعی کردند شدت آسیب را کماهمیت جلوه دهند. وزارت امور خارجه گفت که ایران «حق و وظیفه دارد که از خود در برابر حملات خارجی دفاع کند». دولت بایدن که به دفاع از اسرائیل در برابر ایران کمک میکند، اعلام کرد که در عملیات اخیر اسرائیل شرکت نکرده است. کاخ سفید تلاش کرده تا پیامدهای جنگ وحشیانه اسرائیل در غزه را کنترل کند. در تلاشهایی ناپایدار برای ترسیم مسیر آینده، مقامات ارشد دولت بایدن بارها به عمان، قاهره، دوحه، ریاض و تلآویو رفتوآمد داشتهاند. از زمان آغاز جنگ غزه در ۷اکتبر ۲۰۲۳، درگیریها در سرتاسر منطقه گسترش یافته، غزه را ویران کرده، لبنان را تحت فشار قرار داده، پای ایران و نیروهای مقاومت را به تنشها کشانده و خطر بروز جنگی تمامعیار بین اسرائیل و ایران را واقعیت نزدیکتر کرده است. احتمالاً مشکلات خاورمیانه فردای روز انتخابات آمریکا مشابه وضعیت کنونی باشد. احتمالاً خصومتها در غزه ادامه خواهد داشت، جایی که دهها هزار فلسطینی کشته شده و میلیونها نفر آواره شدهاند. کشورهای عربی، از جمله همپیمانان ثروتمند ایالات متحده در خلیج فارس، در مورد وجود یک برنامه واقعی «پساجنگ» برای بازسازی و آشتی تردید دارند. به احتمال زیاد، تنش اسرائیل با ایران به نقطه جوش نزدیک شده است. احتمالاً لبنان هنوز با آوارگی یکپنجم جمعیتش به دلیل حمله اسرائیل و همچنین فشار برای ایجاد یک نظم سیاسی جدید که حزبالله را از قدرت دور کند، دستوپنجه نرم خواهد کرد. جان بی. آلتمن، معاون ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی و مدیر برنامه خاورمیانه میگوید که ریاستجمهوری بعدی ایالات متحده، چه کامالا هریس باشد و چه دونالد ترامپ، با کابینهای در اسرائیل روبهرو خواهد شد که «در تلاش است تا واقعیتهای درگیریهای خود را واقعاً بازتعریف کند». تشکیلات سیاسی و امنیتی اسرائیل کارزار خود برای تضعیف حماس، حزبالله و کاهش داراییهای استراتژیک ایران را افزایش داده است. طبق گزارشهای قبلی واشنگتنپست، ترامپ از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل کاملاً حمایت کرده است. دولت بایدن، در برخی لحظات، سعی کرده اسرائیل را از تحریک یک آتشسوزی بزرگ باز دارد، اما همچنان میلیاردها دلار کمک نظامی به اسرائیل فرستاده و از آن در برابر انتقادهای بینالمللی محافظت کرده است. آلتمن گفت که مشخص نیست آیا تلاشهای اسرائیل برای تغییر «معادلات بنیادی» منطقه به «معادلهای مطلوبتر» منجر خواهد شد یا خیر. اما در زمانی که دولتهای متوالی ایالات متحده سعی کردهاند از خاورمیانه «چرخش» کنند، «رئیسجمهور بعدی باید تصمیم بگیرد که اگر همه اینها در حال تغییر است، آیا ایالات متحده میتواند اجازه دهد که وقایع به حال خود رها شوند»؟ عادیسازی یا دو کشوری؟ ولی نصر، استاد امور بینالملل در مدرسه مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز میگوید که پیش از رویدادهای ۷اکتبر و حتی در ماههای بعد، دولت بایدن به تصویری از صلح متکی بود که در توافق تاریخی عادیسازی بین عربستان سعودی و اسرائیل ریشه داشت. چنین دستاوردی میتوانست در حین اینکه ایران را در حاشیه نگه میداشت، معادلات خاورمیانه را بازتنظیم کرده، اسرائیل را بیشتر در منطقه ادغام کند، پیمان ابراهیم که در زمان ترامپ کلید خورد را گسترش دهد و حتی ساخت کریدوری تجاری را میسر سازد که از هند آغاز شده و با گذر از خاورمیانه و اراضی اشغالی، به اروپا میرسد. اما این چشمانداز توسط جنگ غزه تکهتکه شد. در غیاب هرگونه چشمانداز معتبر برای تشکیل کشور فلسطین، ریاض تمایلی به صحبت در مورد عادیسازی روابط با اسرائیل ندارد؛ چیزی که کمترکسی در اسرائیل مایل به قبول آن است. پال سالم، معاون مؤسسه خاورمیانه میگوید که جنگ غزه «در سراسر منطقه طنینانداز شد» و فرضیات دوره پیمان ابراهیم مبنی بر اینکه وضعیت فلسطینیها «دیگر اهمیتی ندارد» را از بین برد. فشار و رهبری ایالات متحده هنوز هم در این زمینه نقش کلیدی دارد. نصر قائل است: «دولت جدید باید با تقویت اعتبار ایالات متحده به عنوان ابرقدرتی که قادر به برقراری نظم در منطقه است، شروع کند. این با پایاندادن به جنگهای جاری در غزه و لبنان آغاز میشود و سپس باید یک برنامه معتبر برای امنیت منطقهای که مایل به اجراییکردن آن است، ارائه دهد. وگرنه ایالات متحده همچنان درگیر تحولات خواهد بود و به سمت چرخه بیپایان خطرناکی کشیده میشود که به یک درگیری منطقهای وسیعتر خواهد انجامید». وضعیت موجود، هرچند ایالات متحده در دهه گذشته سعی کرده آن را تقویت کند، به نظر غیرقابلتحمل میآید. سالم اذعان داشت که راهحل درگیری اسرائیل-فلسطین نمیتواند اشغال، محاصره، سرکوب و ستم بیشتر علیه فلسطینیان باشد. او استدلال کرد که این موضوع همچنین «برای اسرائیلیها در درازمدت خوب نیست». ترامپ و قانونگذاران ارشد حزب جمهوریخواه به وضوح اعلام کردهاند که دیگر علاقهای به «راهحل دو کشوری» نداشته و در برخی موارد، علناً برنامههای جنبش راستگرای افراطی اسرائیل را پذیرفتهاند. در همین حال، دولت بایدن و دموکراتها نیز نشان دادهاند که مایل به پذیرش ریسک سیاستی که ممکن است رهبری اسرائیل را بیگانه کند، نیستند. مسئله ایران درگیری میان اسرائیلیها و فلسطینیها یکی از دو «درگیری اصلی در خاورمیانه» است که سالم توصیف میکند. دیگری نیز پروژه سیاسی ایران است که از زمان جنگ خونینش با عراق در دهه ۱۹۸۰، همیشه در تلاش بوده تا جنگهای خود را خارج از مرزهایش انجام دهد. این مسئله منجر به گسترش فراوان گروههای متحد در کشورهای مختلف سراسر منطقه شده و به ایجاد سیاست «دفاع پیشرو» انجامیده است. مخاطرات ایران و بحران قریبالوقوع پیشرفتهای برنامه هستهایش برای رئیسجمهور بعدی اولویت خواهد داشت. اما سیاستمداران آمریکایی از رویارویی صریح محتاطتر شدهاند و دولت آینده، چه هریس باشد و چه ترامپ، احتمالاً سعی خواهد کرد امکان عادیسازی اسرائیل و عربستان را دوباره زنده کرده تا با ایران و نفوذ فزاینده رقبایی مانند چین و روسیه مقابله کند. کریم سجادپور در نشریه فارن افرز نوشت: «عربستان سعودی که زمانی به عنوان یک شریک مشکلدار دیده میشد، اکنون همپیمانی مطلوب محسوب میشود. امکان توافق تاریخی عادیسازی اسرائیل و عربستان تحت چتر یک پیمان دفاعی واشنگتن و ریاض که توسط سنا تصویب شود، احتمالاً یکی از آرزوهای اصلی هر دولت آتی ایالات متحده، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، باقی خواهد ماند». به گزارش اکوایران، در میان ناظران با تجربه واشنگتن، درجهای از تواضع و احتیاط در حال شکلگیری است. ناکامیها و تروماهای دو دهه گذشته، صحبت جدی درباره «تغییر رژیم» در منطقه را از بین برده است. فیلیپ گوردون، مشاور ارشد کنونی امنیت ملی هریس در سال ۲۰۲۰نوشت: «بار دیگر که رهبران ایالات متحده پیشنهاد مداخله در خاورمیانه برای تغییر رژیم را بدهند، میتوان به راحتی فرض کرد نسبت به آنچه که حامیان چنین اقداماتی درک میکنند یا میپذیرند، چنین پروژهای هزینهبرتر، با شانس موفقیت کم و پر از عواقب ناخواسته خواهد بود. تاکنون، حداقل هرگز برعکس نبوده است».