۱-افراد اول دیگران را تمجید میکنند، بعد شاید تحلیل کنند؛
2-صنعت تملق ناخواسته تسرّی پیدا میکند؛
3-مناسبات فردی بر سیستم سازی اولویت پیدا میکند؛
4-افراد واژه هایی را استفاده میکنند که صاحبان سِمَت خوششان بیاید؛
5-حفظ سِمَت بر کیفیت عملکرد مدیران اولویت پیدا میکند؛
6-در ناخودآگاهِ افراد، راستگو نبودن حالت عادی پیدا میکند؛
7-کسانی که توانایی، تخصص و شخصیت دارند به حاشیه رانده میشوند؛
8-دستیابی به سِمَت بسیار سهل میشود ؛
9-رؤیا پردازی و تخیلات جای تحلیل های مبتنی بر Fact را میگیرند؛
10-افراد میآموزند 10 درصد حقیقت را بگویند، 90 درصد تزیین کنند؛
11-حیله گری برای رسیدن به پول و سِمَت بسیار فعال میشود؛
12-افراد میآموزند با واژه ها، حداقل برای مدتی میتوانند دیگران را فریب دهند؛
13-دسترسی به رانت بسیار راحت میشود؛
14-فی البداهه بودن (Arbitrariness) قاعده میشود؛
15-پیشبینی رفتار و افکار واقعی افراد، ناممکن میشود؛
16-افراد در طول یک روز بنا به ضرورت و نوع مخاطبین، چند بار جهان بینی عوض میکنند؛
17-وفای به عهد، معنای خود را از دست میدهد؛
18-افراد، شخصیت واقعی خود را در لایه های تودرتو پنهان میکنند؛
19-افراد در توجیهِ طرح هایی که کارآمدی ندارند، حرفه ای میشوند؛
20-برنامه ریزی با موانع جدی روبرو میشود؛
21-به سختی میشود روی قول، سخن و دیدگاه افراد حساب کرد؛
22-عمده نوآوری ها در حفظ سِمَت خود را نشان میدهند؛
23-مسئولیت و اعتبار اظهار نظر کردن به شدت کاهش پیدا میکند؛
24-موضوع کارآمدی صرفاً در سخنرانی ها و همایش ها بحث میشود؛
25-اهمیت ثانیه، دقیقه و زمان به حداقل خود میرسند؛
26-کار جّدی و درازمدت، بسیار سخت میشود؛
27-افراد خورجینی از شخصیتهای مختلف در اختیار دارند که به تناسب شرایط، از شخصیت مناسب استفاده میکنند؛
28-ارتقاء افراد عمدتاً با سنجش میزان ارادت آنها، تعیین میشود؛
29-کشورهای دیگر و بنگاه های خارجی به سختی بتوانند با این جامعه به توافقِ پایدار برسند؛
30-جامعه و کشور به تدریج، اثرگذاری و مزیت نسبی خود را در سطح بین المللی از دست میدهند.