هفتهنامه اکونومیست در سرمقاله شماره 30 سپتامبر سال 2023، به یک پرسش مهم پاسخ داده است: چرا اتحادیه اروپا باید تقویت و بزرگتر شود؟...
وحشت دو جنگ جهانی، فرانسه، آلمان غربی و دیگران را بر آن داشت تا تسلیحاتشان را به هم پیوند بزنند و آنچه امروز اتحادیه اروپا نامیده می شود را ایجاد کنند. هفتاد سال بعد، جنگ به این قاره بازگشته و چیزی شبیه به احساساتی که بنیانگذاران اتحادیه اروپا را هفتاد سال پیش به حرکت در آورد، دوباره در حال برانگیخته شدن است. اکنون بحث پذیرش 9 عضو جدید از جمله اوکراین است. پیوستن به موفقترین کانون دموکراسیهای صلحجو وشکوفای جهان، این کشور ویرانشده از جنگ و اعضای مشترک المنافع در بالکان غربی، گرجستان و مولداوی را در مسیری جدید و امیدوارکننده قرار میدهد. برای خود اتحادیه اروپا نیز چنین چیزی یک اتفاق تاریخی خواهد بود؛ یعنی تکمیل یک اتحادیه بزرگ قاره ای و پایان روندی که با پیروزی بر نازی ها آغاز شد اما روش کار اتحادیه اروپا باید تغییر کند. گسترش اتحادیه اروپا دشوار خواهد بود گسترش اتحادیه اروپا از 27 عضو به مثلا 36 عضو دشوار خواهد بود. اما پس از مدتها که ایدهی گسترش اتحادیه اروپا غیرفعال بود - کرواسی، آخرین عضو اتحادیه، یک دهه پیش به آن ملحق شد – این ایده دوباره در دستور کار قرار گرفته است. رهبران سراسر قاره، از جمله اعضای مشتاق برای پیوستن به اتحادیه اروپا، در شهر گرانادا اسپانیا در 5 اکتبر ملاقات خواهند کرد. سپس روز بعد، اعضای فعلی ، درباره اصلاحات لازم را برای کنترل اتحادیه ای با اعضای بیشتر (و متنوع تر) صحبت خواهند کرد. این اتفاق روند دشواری در پی خواهد داشت. متقاضیان و ماشین اتحادیه اروپا هر دو باید تغییر کنند. چندی پیش شارل میشل، رئیس شورای اروپا اعلام کرد که اتحادیه اروپا باید آماده پذیرفتن اعضای جدید تا سال ۲۰۳۰باشد. تاریخ اعلام شده خوش بینانه است اما ارزش تلاش برای آن را دارد. رهبرانی که نگران آینده اتحادیه هستند باید به خاطر داشته باشند که گسترش، موفقترین سیاست آن بوده است. پروژه های بزرگی مانند یورو، بازار واحد و مقررات بر روی غول های فناوری هم اهمیت دارند اما بیشتر ارزش آنها از این واقعیت ناشی می شود که دامنه آنها از فرانسه و آلمان گرفته تا فنلاند، یونان، اسلواکی و اسپانیا گسترش می یابد. تصور کنید اگر اتحادیه اروپا چهار کشور هم مرز با منطقه جنگی را در بر نگرفته بود، چقدرضعیف تر در کمک به اوکراین عمل می کرد. حتی به نظر می رسد رئیس جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، که زمانی به گسترش شکاک بود، اکنون به آن اذعان دارد که گسترش بیشتر می تواند وزن ژئوپلیتیک اروپا را افزایش دهد. اتحادیه اروپا دیگر نمیتواند با طولانیتر کردن بررسی درخواست عضویت 9 عضو احتمالی، آنها را معطل کند. رها کردن همسایگان اروپایی در یک منطقه خاکستری، در را به روی کسانی باز می کند که قاره را بیثبات میکنند؛ اول از همه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه. ادغام هیچ یک از آنها آسان نخواهد بود. گرجستان، مولداوی و اوکراین همگی کشورهایی هستند که نیروهای روسی، بخش هایی از خاکشان را اشغال کرده اند (همانطور که بخشی از آلمان را تا سال 1990 اشغال کرده بود). همه کشورهایی که در حال حاضر برای پیوستن به اتحادیه اروپا انتظار میکشند، طبق شاخص های خانه آزادی، تنها «تا حدی آزاد» تلقی میشوند. (ترکیه، گرچه از نظر فنی هنوز یک نامزد است اما افسوس که تا آمادگی فاصله زیادی دارد.) اتحادیه اروپا باید سه تعهد قاطع را بپذیرد با آغاز این مأموریت، اتحادیه اروپا باید سه تعهد قاطع را بپذیرد. اولین تعهد، امید دادن به متقاضیان است: تا زمانی که متقاضیان، اصلاحات لازم را برای تبدیل شدن به عضوی شایسته را انجام دهند، اجازه ورود خواهند داشت. وعده مشابهی در سال 2003 به بالکان غربی داده شد، اما به سرعت فراموش شد. متقاضیان باید همچنان همان معیارهایی را داشته باشند که دیگران برای پیوستن به اتحادیه اروپا آنها رعایت کرده اند، به ویژه با حمایت از دموکراسی. شرایط برای پیوستن به یورو باید سختگیرانه باشد. اما به کسانی که با حسن نیت تلاش می کنند باید کمک بیشتری ارائه شود. برخی از مزایای عضویت در اتحادیه از جمله دسترسی به بازار واحد را می توان به تدریج با ریشه دواندن اصلاحات اقتصادی به آنها اعطا کرد. در عین حال، باید این موضوع روشن بماند که مقصد نهایی، عضویت کامل در اتحادیه اروپا است، نه برزخ در خارج از آن.
تعهد دوم؛ اتحادیه اروپا نباید در را بسته نگه دارد تعهد دوم این است که اصلاحات داخلی اتحادیه اروپا نباید الحاق افرادی را که آماده پیوستن هستند به تعویق بیندازد. بله، اتحادیه باید در عملکرد درونی خود تجدید نظر کند: اتحادیه اروپای بزرگتر اگر به بن بست تبدیل شود، اتحادیه بهتری نخواهد بود. هنگامی که اعضای اتحادیه به 36 عضو افزایش یابد، احمقانه خواهد بود که به دولت یک کشور اجازه داده شود یک اقدام جمعی را وتو کند. ( بر اساس مقررات اتحادیه اروپا تصمیم های مهم از جمله در سیاست خارجی و مالیات باید با موافقت همه اعضاء اتخاذ شود). همچنین سیاست مشترک کشاورزی، که یک سوم بودجه اتحادیه را می بلعد، به اصلاحات شدید نیاز خواهد داشت تا جلوی اعطای یارانه های زیاد به الیگارش های اوکراینی که مزارعی به اندازه برخی از کشورهای اتحادیه اروپا را اداره می کنند، گرفته شود. ورود اعضای فقیرتر، همچنین برخی از دریافت کنندگان فعلی را بودجه توسعه محروم می کند. اما اتحادیه اروپا تا زمانی که خانه خود را مرتب می کند، نباید در را بسته نگه دارد. تعهد سوم؛ از گذشته درس بگیرد الزام نهایی این است که باید از الحاقهای گذشته درس گرفت. اکثر کشورهایی که برای ورود به اتحادیه اروپا اصلاحات انجام می دهند، همچنان در مسیر درست باقی می مانند و آزادتر و شکوفاتر می شوند اما تعداد انگشتشماری مسیر بدی را در پیش گرفته اند: مجارستان و لهستان از هنجارهای اتحادیه اروپا سرپیچی کردهاند. اگر اتحادیه اروپا میخواهد سر تازه واردان با سابقه مدیریتی متزلزل قمار کند، باید مکانیسمهایی برای مجازات رفتار بد داشته باشد. یک نقطه خوب برای شروع، جلوگیری از دادن بودجه به رژیمهای هنجارشکن است. چشم اندازی دلهره آور چشم انداز استقبال از دستهای از تازهواردان دلهرهآور است. اما اروپا قبلا هم دل به دریا زده و موفق شده است. یونان، پرتغال و اسپانیا همگی حدود یک دهه پس از سرنگونی دیکتاتوریهایشان وارد اتحادیه شدند و اکنون بهعنوان دموکراسیهای نیرومند در حال رشدند. بین سالهای 2004 و 2007، این بلوک دوازده عضو جدید را پذیرفت که بیشتر آنها زیر یوغ شوروی بودند. این کار تعداد کشورهای اتحادیه اروپا را تقریبا دو برابر کرد و جمعیت اتحادیه را 27درصد افزایش داد. آنچه در آن زمان غیرممکن به نظر می رسید، اکنون به عنوان امری اجتناب ناپذیر و حیاتی به یاد می آید. بیش از هر چیز، اگر اروپا بخواهد به عنوان یک نیرو در جهان به حساب بیاید، باید نشان دهد که توانایی عمل را دارد. به تعویق انداختن گسترش اتحادیه اروپا به دلیل دشواری انجام آن، قاره و در نتیجه اتحادیه را در قلب آن تضعیف می کند، به ویژه اگر تجاوز امروز روسیه فردا با انزواگرایی آمریکا همراه شود. هر چقدر که شرایط جنگ وحشتناک باشد اما جنگ اوکراین، انگیزهای را برای ایجاد اتحادیهای که هم بزرگتر و هم بهتر است، ایجاد کرده است. اروپا باید راهی برای ساختن آن بیابد.