شرکتها موظفاند تا چهار ماه پس از پایان سال مالی، مجامع عمومی عادی سالیانه خود را برگزار کنند، چون سال مالی اکثر شرکتهای بورسی منتهی به آخر اسفند است، در ماههای خرداد و تیر شاهد ترافیک برگزاری مجامع عمومی عادی سالیانه شرکتها به منظور تقسیم سود هستیم که این مقطع نزد فعالان بازار سهام به فصل مجامع مشهور است...
در این دوره، دماسنج اتفاقات و اخبار بورسی به صورت سنتی بالا میرود و شرکتهای بورسی عمدتاً در حوالی ابتدای تابستان مجامع سالانه خود را برگزار میکنند. همواره یکی از سوالات سهامداران این بوده است که با سهام موردنظرشان به مجمع بروند یا پیش از آن اقدام به فروش سهام کنند. با توجه به اینکه شرکتهای بورسی غالباً سودساز هستند، عمدتاً در مجامع شرکتهای بورسی شاهد این امر هستیم که سود شناسایی شده و طبق قانون و تصمیم سهامداران بخشی از آن توزیع میشود، به همین دلیل و با توجه به اینکه سود تقسیمی از قیمت تابلو پس از مجامع کسر میشود، قیمتهای روی تابلوی شرکتهای بورسی پس از مجامع کاهش داشته و در نتیجه، نسبت P /E آنها جذابتر میشود. همین موضوع بهصورت عمومی باعث ایجاد جو مثبت در بازار سهام پیش از مجامع میشود و قیمت شرکتهای سودساز بهصورت عمومی (و نه قطعی) رشد میکند. اما اینکه پیش از مجامع ذخیره سود انجام شده است یا شرکت آنقدر ارزندگی دارد که حتی پس از مجمع و دریافت سود بتوان با آن سهامداری کرد، اول از همه به ارزندگی آن نماد و در مرحله بعد، به افق دید سرمایهگذار که کوتاهمدت است یا بلندمدت، بستگی دارد. تعیین استراتژی شرکت در مجامع به عوامل دیگری نیز بستگی دارد، از جمله چشمانداز بازار سرمایه در کوتاهمدت، اطلاعات قابل کسب در مجمع و در برخی موارد، جذابیت رای دادن و انتخاب هیاتمدیره که در سالهای اخیر نیز بیشتر مورد استقبال سهامداران حقیقی قرار گرفته است. همانطور که گفته شد مجمع عمومی عادی سالیانه، یکی از مجامع متداول است که طبق قانون تجارت شرکتهای بورسی موظفاند هر سال نهایتاً چهار ماه پس از پایان سال مالی خود آن را برگزار کنند. اکثر مجامع شرکتها در خرداد و تیر برگزار میشود، هرچند در سایر ایام سال نیز برخی از مجامع شرکتهایی که سال مالی متفاوتی دارند یا زودتر اقدام کردهاند، برگزار میشوند. در مجامع سالانه، صورتهای مالی شرکت مورد بررسی و در نهایت تصویب قرار میگیرد و مهمترین بخش آن از نگاه سهامداران، بهخصوص حقیقیها و افراد، کوتاه بودن زمان سود تقسیمی است (به سود شناساییشده سالانه، EPS و به سود تقسیمی، DPS گفته میشود). البته طبق قانون حداقل 10 درصد از سود شناساییشده باید میان سهامداران به نسبت درصد سهامشان توزیع شود. دسته دوم مجامع، مجمع فوقالعاده است که طیف متنوعی از مجامع، از جمله افزایش یا کاهش سرمایه (روشهای مختلفی دارد) یا سایر تغییرات در شرکت را شامل شده و بهصورت موردی به درخواست سهامداران عمده تشکیل میشود. در تمام حالات مذکور، تنها سهامدارانی که در زمان مجمع، سهام شرکت را در اختیار داشتند، به نسبت سهامشان در تصمیمگیریها حق رای دارند و از نتایج منتفع میشوند. براین اساس، افرادی که پیش از بسته شدن نماد برای مجمع، اقدام به فروش سهامشان کنند، از این موارد منتفع نخواهند شد. در واقع رسالت مجامع سالیانه شرکتها، تصویب صورتهای مالی و تصمیمگیری درباره تقسیم سود نقدی است. سهامداران، مالکان شرکتها هستند و مدیران را به عنوان نماینده و حافظ منافع خود انتخاب میکنند. در مجامع در مورد درصد سود تقسیمی تصمیمگیری میشود. سیاست تقسیم سود، همواره یکی از پرچالشترین مباحث در مجامع شرکتهای فعال در بازار سرمایه است. در این میان برای بیشتر سرمایهگذاران، تقسیم سود نقدی سهام از جذابیت بالایی برخوردار است، زیرا سود نقدی که به صورت وجه نقد میان سهامداران آن تقسیم میشود، برخلاف افزایش قیمت سهام، برای سهامداران ملموستر است، این در حالی است که مدیران شرکت و اعضای هیاتمدیره بیشتر تمایل دارند تا سود کمتری میان سهامداران تقسیم شود و درصد بالایی از این رقم در بودجه شرکت باقی بماند. چه این رقم از سود خالص در افزایش سرمایه شرکت لحاظ شود، چه برای هزینههای غیرمنتظره صرف شود. تفاوت دیدگاهها در ایران 53ماده ۹۰قانون تجارت به این موضوع اشاره دارد که تقسیم سود و اندوخته میان سهامداران با تصویب اکثریت حاضران در مجمع صورت میپذیرد. در ایران، سهامداران به دریافت هرچه بیشتر سود نقدی گرایش دارند و حتی در برخی مواقع اعتراض شدید سهامداران در مجمع باعث تغییر سیاست تقسیم سود هیات مدیره و حتی توزیع بخشی از سود انباشته (بیشتر از سود دوره جاری) شده است. به نظر میرسد منشأ این رویکرد در سرمایهگذاران غلبه دیدگاه کوتاهمدت باشد، به نحوی که اغلب تصور میکنند که باقی ماندن سود در شرکت و عدم توزیع آن در حقیقت نوعی صرفنظر از منافع ایشان است. این در حالی است که بر اساس آمار موجود، در بازارهای توسعهیافته بخش عمدهای از تامین مالی شرکتها از طریق سود انباشته صورت میگیرد. به عنوان مثال، متوسط درصد تقسیم سود ۵۰۰شرکت برتر آمریکایی در یک دهه اخیر بین ۳۰تا ۳۵درصد سالانه بوده که کمتر از نصف رقم مشابه در ایران است. درصد تقسیم سود بالا اغلب این پیام را به سرمایهگذاران بینالمللی مخابره میکند که شرکت افق جدیدی برای رشد و توسعه پیشرو ندارد و به فعالیت فعلی اکتفا کرده است. این مساله به صورت کاهش نسبت قیمت بر درآمد (P /E) در سهام مزبور نمایان میشود. از همین رو، شرکتهای معتبر و بزرگ در یک دوره زمانی بلندمدت (به عنوان مثال دهساله) تغییر عمدهای در سیاستهای تقسیم سود خود ایجاد نمیکنند، چرا که تغییر ناگهانی سیاست تقسیم سود شرکتها با عکسالعمل سریع بازار مواجه میشود و سرمایهگذاران نسبت به علت تغییر آن حساس هستند. تقسیم سود یا نگهداری؟ از منظر تحلیل بنیادی، سود تقسیمی بالا (DPS) به تنهایی نمیتواند معیاری برای تعیین مرغوبیت سهام یک شرکت باشد. در واقع سود تقسیمنشده، یک منبع تامین مالی ارزان و سهلالوصول برای شرکتها محسوب میشود، اما پرداخت سود سهام از آنجا که بر نقدشوندهترین جزء داراییها در ترازنامه، یعنی موجودی نقد اثر کاهنده دارد، تاثیر منفی بر داراییهای جاری شرکت بر جای میگذارد. به همین دلیل شرکتهایی که بخش اعظم سود خود را طی دورههای مالی متوالی تقسیم میکنند، به منظور تامین سرمایه درگردش و انجام سرمایهگذاریهای جدید، احتمالاً باید وجوه مورد نیاز را از طریق انتشار سهام جدید یا بدهی تامین کنند. در چنین وضعیتی اگر نسبت بدهی شرکت بالا باشد، توانایی تامین مالی خارجی برای شرکت وجود نخواهد داشت و این مساله در بلندمدت باعث ایجاد مشکلات نقدینگی و کاهش رشد سودآوری شرکت و در نهایت کاهش ثروت سهامداران میشود. شرکتها، با توجه به برنامههای راهبردی و شرایط خاص خود و نیز شرایط اقتصادی کشور، باید سیاست تقسیم سود خود را به گونهای اتخاذ کنند که ثروت سهامداران شرکت بیشینه شود. تصمیمگیری در مورد تقسیم سود باید به گونهای باشد که میان اهداف سهامداری و شرکتی تعادل برقرار کند. یعنی اول شرکت نقدینگی لازم را برای تداوم رشد در اختیار داشته باشد و دوم، افزایش ثروت سهامداران از این طریق محقق شود. بدین ترتیب در مورد شرکتهای رشدی که اجرای طرحهای توسعه را در دست دارند، سیاست تقسیم سود پایین در اولویت است. برعکس، شرکتهایی که به دوران رشد و بالندگی و ثبات خود رسیدهاند، میتوانند با تقسیم مناسب سود سهام، انتظارات سرمایهگذاران را تامین کنند، بدون آنکه مشکلی در روند فعالیت شرکت ایجاد شود. در این میان، حفظ توان نقدینگی شرکت باید به عنوان یک اولویت عمومی جهت حفظ منافع بلندمدت مدنظر مجامع صاحبان سهام قرار گیرد. برای مدتهای طولانی نمیتوان از این متغیر آماری انتظار رشد داشت. کدام صنایع بورسی تقسیم سود بیشتری دارند؟ بررسی روند تقسیم سود شرکتهای بورسی در مجامع عمومی عادی سالیانه در پنج سال اخیر حاوی نکات قابل توجهی در این زمینه است. از آنجا که فعلاً تمامی مجامع عمومی عادی سالیانه شرکتها در سال جاری به پایان نرسیده است و با اطلاعات موجود نمیتوان درصد تقسیم سود صنایع در مجامع را به طور دقیق مشخص کرد، در اینجا روند تقسیم سود شرکتها در پنچ سال اخیر را بررسی میکنیم تا با استفاده از آن صنایعی که معمولاً درصد سود بیشتری تقسیم میکنند، مشخص شود. در پنج سال مالی گذشته و در فصل مجامع، شرکتهای صنعت سیمان، آهک و گچ در صدر جدول صنایع با بالاترین درصد تقسیم سود قرار گرفته است. گفتنی است که میانگین درصد تقسیم سود در این صنعت 114 درصد بوده است. در رتبه دوم نمادهای گروه حملونقل آبی قرار دارد که با تقسیم سود 108درصدی در مجامع کام سهامداران خود را از محل سود تقسیمی شیرین کردهاند. در صنعت وسایل ارتباطی نیز تقسیم سود 106درصدی موجب شده که این گروه در رتبه سوم جدول صنایع با بیشترین درصد سود تقسیمی قرار بگیرد. صنایع کاشی و سرامیک، لاستیک و پلاستیک فعالیتهای کمکی به نهادهای مالی واسط نیز در ردههای بعدی قرار دارند. از میان صنایع بزرگ بورس تهران که ارزش بازار بالایی دارند، زیرمجموعههای صنعت پتروشیمی در سالهای اخیر با تقسیم سود 89درصدی برای سهامداران همراه بودهاند. صنعت شرکتهای چندرشتهای صنعتی که نمادهایی همچون شستا، وغدیر، وبانک، ونیکی، وامید و وصندوق در این گروه قرار دارند نیز با تقسیم سود 80درصدی در پنج سال معاملاتی اخیر همراه بودهاند. در گروه مواد و محصولات دارویی نیز متوسط 85درصدی در مجامع تقسیم شده است. شرکتهای گروه محصولات شیمیایی و مواد و محصولات دارویی عمدتاً به شرکتهایی معروف هستند که سود ساختهشده آنها برای هر سهم مقادیر بالایی است. گروه خودرو و ساخت قطعات نیز به لطف تقسیم سود قطعهسازها از میانگین 54درصدی برخوردار است. در این گروه نمادهای خودروساز در سالهای اخیر همواره با زیان خالص سال مالی خود را به اتمام رساندهاند و سهامداران این شرکتها از بهرهمندی از سود نقدی در اکثر مجامع شرکتهای خودرویی محروم بودهاند. وضعیت نامناسب شرکتهای خودروساز در سالهای اخیر سبب شد سهامداران نمادهای زیرمجموعه این گروه، ناراضی مجامع این شرکتها را ترک کنند. بررسی ۲۳شرکت زیرمجموعه گروه خودرو و ساخت قطعات که سالهای اخیر به مجمع رفتند، نشان میدهد به طور میانگین ۵4 درصد سود میان سهامداران این گروه تقسیم شده است. در ردههای آخر صنایع با کمترین درصد سود تقسیمی نیز صنایع استخراج سایر معادن، قند و شکر و بانکها و موسسات اعتباری قرار دارند. مجموعه این اعداد و ارقام سبب شده تا میانگین تقسیم سود در مجامع شرکتهای بازار سهام در پنج سال گذشته به طور متوسط روی عدد 59 درصد قرار بگیرد. عدد فوقالذکر بدین معناست که از 100 درصد سود ساختهشده در صنایع مختلف در کلیت بورس تهران 59 درصد از آن در مجامع عمومی عادی سالیانه بین سهامداران توزیع شده است که به نسبت سایر کشورها رقم بالایی محسوب میشود. همانطور که از اعداد و ارقام مندرج در جدول نیز پیداست، سیاست تقسیم سود در میان صنایع بورس تهران با یکدیگر متفاوت است که این موضوع به دلیل تفاوت ساختار صنایع است. به بیانی سادهتر در برخی از صنایع ساختار شرکتها به گونهای است که شرکتها نیاز به سرمایه در گردش به میزان بالا دارند و طبیعتاً این شرکتها برای اینکه در درست اداره کردن فعالیتهای خود در سال مالی آتی با مشکل مواجه نشوند، سیاست تقسیم سود پایین را انتخاب میکنند تا نقدینگی کافی برای پیشبرد اهداف حاکمیت شرکتی خود در اختیار داشته باشند. اما در برخی از صنایع نیز مدیریت و سهامداران ترجیح میدهند با توجه به قواعد حاکم بر صنعت و ساختار آن، سود را بین سهامداران تقسیم کنند. همچنین از ارقام فوق میتوان اینچنین برداشت کرد که در صنایعی که تقسیم سود بالا انجام میشود، طرحهای توسعه و توجه به توسعه عرضی شرکتها چندان مهم تلقی نمیشود، اما در صنایع و گروههایی که تقسیم سود پایینی دارند، این موضوع به عنوان یکی از مسائل مهم تاثیرگذار بر روند آتی شرکتها در نظر گرفته میشود. منبع: تجارت فردا