روسیه نه تنها اوکراین، بلکه جهان را تهدید میکند. اکونومیست در سرمقاله 14 مارس خود اعلام کرده که غرب باید نشان دهد دشمن او ولادیمیر پوتین است نه مردم روسیه...
درست مانند تزارها، ولادیمیر پوتین - رئیسجمهور روسیه - در شرف انتخاب به عنوان حاکم این کشور برای شش سال آینده است.براساس گزارش اکونومیست، انتخاباتی که پوتین در ۱۷مارس در آن پیروز خواهد شد، ظاهرسازی است و باید به عنوان یک بیدارباش برای غرب قلمداد شود. دولت روسیه دچار فروپاشی نشده و نشان داده که مقاوم است. جاهطلبیهای پوتین نیز یک خطر بلندمدت را ایجاد میکند؛ خطری که از اوکراین هم فراتر میرود. او میتواند تنشهای بیشتری در آفریقا و خاورمیانه ایجاد کند، سازمان ملل متحد را از کار بیندازد و در فضا سلاح هستهای قرار دهد. کشورهای غربی برای مقابل با روسیه نیازمند یک استراتژی بلندمدت هستند که فقط شامل کمک به اوکراین نمیشود، اما در حال حاضر این استراتژی وجود ندارد. غرب همچنین باید نشان دهد که دشمنش ولادیمیر پوتین است، نه جمعیت ۱۴۳میلیون نفری مردم روسیه. بسیاری در غرب این امید را داشتند که تحریمها و اشتباهات پوتین در اوکراین از جمله قربانی کردن بیمعنای سربازان جوان روس، میتواند باعث فروپاشی دولت او شود، اما این اتفاق نیفتاده است. بررسیهای اکونومیست نشان میدهد مقاومت دولت پوتین چند علت دارد. اقتصاد روسیه از نو طراحی شده است. صادرات نفت این کشور با نادیده گرفتن تحریمها به سوی کشورهای جهان جنوب سرازیر شده است. شرکتهای غربی از بیامو گرفته تا اچ اند ام، با بِرندهای داخلی و چینی جایگزین شدهاند. در کتابهای درسی و رسانهها، روایتی از ناسیونالیسم و قربانی شدن روسها تبلیغ میشود. الکسی ناوالنی، کاریزماتیکترین رقیب سیاسی پوتین، در ماه فوریه به قتل رسید. کرملین تاکنون برای کنترل جمعیتی که به عزاداری برای ناوالنی پرداختهاند، با دشواری روبهرو نشده است. با گذشت زمان، دولت روسیه با آسیبپذیریهای جدیدی روبهرو خواهد شد. اثرات دور ماندن از فناوریهای غربی بر بهرهوری این کشور تأثیر منفی خواهد داشت؛ از فرسودگی هواپیماهای بوئینگ گرفته تا وابستگی به نرمافزارهای غیرقانونی. وابستگی فزاینده روسیه به چین ممکن است به یک نقطهضعف برای این کشور تبدیل شود. نظامیسازی اقتصاد روسیه باعث آسیب به استانداردهای زندگی در این کشور میشود و طی دو دهه آینده، جمعیت روسیه تا یکدهم کاهش خواهد یافت. با افزایش سن پوتین ۷۱ساله، چالش برای جایگزینی او نزدیک خواهد شد. همیشه دشوار است که بتوان پیشبینی کرد دولتهایی نظیر دولت روسیه چه زمانی دچار فروپاشی میشوند؛ با این حال، یک فرض محتاطانه این است که ولادیمیر پوتین سالها در قدرت باقی میماند. تهدید نظامی جدید در جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی یک تهدید نظامی و ایدئولوژیک برای جهان آزاد ایجاد کرد. غرب توانست با موفقیت آن را مهار کند و پس از فروپاشی شوروی، از اصلاحات مربوط به دموکراسی و بازارهای این کشور استقبال کرد. آقای پوتین که در سال 1999 قدرت را در دست گرفت، باعث تضعیف دموکراسی در روسیه شده است. این روند در ابتدا آهسته بود، اما پس از اعتراضات گسترده دهه 2010 میلادی در این کشور، روند آن سرعت گرفت. پوتین غرب را مقصر چالشها برای حکمرانیاش میداند و سعی دارد با جلوگیری از نفوذ غرب، مقابله با آمریکا و ناتو و متحد کردن مردم روسیه، از دولت خود حفاظت کند. امروزه روسیه یک اقتصاد متوسط دارد و هیچ ایدئولوژی منسجمی برای صادرات در این کشور مشاهده نمیشود. با این حال، روسیه میتواند یک چالش جهانی تلقی شود. خطر قریبالوقوع این است که اوکراین شکست بخورد و سپس حمله به کشورهای همسایه مانند مولداوی و کشورهای حوزه دریای بالتیک آغاز شود؛ اما آنجا نقطهای نیست که جاهطلبیهای ولادیمیر پوتین پایان مییابد. سلاحهای جدید یا غیرمتعارف را در نظر بگیرید. گزارش شده که روسیه در حال آزمایش قرار دادن کلاهکهای هستهای در فضا است. پهپادها و نیروهای سایبری روسیه اجازه دارند فراتر از مرزهای این کشور به عملیات دست بزنند. گسترش اطلاعات نادرست از سوی روسیه باعث سردرگمی شده است. ترکیب این عوامل باعث بیثباتی کشورها در منطقه ساحل آفریقا شده است. این عوامل همچنین میتواند بر تعداد زیادی از انتخاباتی که در سال جاری میلادی برگزار میشود، تأثیر بگذارد. بسیاری در کشورهای جهان جنوب، دیدگاههای روسیه را قبول دارند؛ دیدگاههایی نظیر اینکه پوتین در حال نجات اوکراین از دست نازیها است، ناتو متجاوز واقعی است و غرب به دنبال تحمیل هنجارهای اجتماعی خود بر دیگران است. توانایی روسیه در مانعتراشی در کار موسسات جهانی بهویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد که پس از سال 1945 تأسیس شدند نیز نباید دستکم گرفته شود. روسیه به یک تهدید غیرقابل پیشبینی برای نظم جهانی کنونی تبدیل شده است. آمریکا و اروپا بر دو استراتژی تکیه دارند؛ دفاع از اوکراین و وضع تحریم علیه روسیه. ارسال سلاح به اوکراین و تأمین مالی این کشور همچنان مقرونبهصرفهترین راه برای خنثی کردن تجاوز روسیه است، با این حال عزم غرب برای ادامه این کار در حال متزلزل شدن است. در این میان، تحریمها تأثیری کمتر از حد انتظار داشتهاند. تحریمها همچنین میتوانند دارای نتیجه معکوس و بهانهای برای اجتناب از انتخابهای سخت باشند. بیش از 80 درصد از جمعیت جهان و 40 درصد از اقتصاد جهانی این تحریمها را دنبال نمیکنند؛ عاملی که باعث شده روسیه بتواند به شکل آزادانه به تجارت خود ادامه دهد. اگر غرب تلاش کند به تحریمهای ثانویه روی بیاورد، این اتفاق میتواند منجر به خروج برخی کشورها از سیستم مالی تحت رهبری آمریکا شود. در بلندمدت حفظ تحریمهای هدفمند بر اشخاص مرتبط با کاخ کرملین و اطمینان از این موضوع که روسیه نمیتواند به فناوریهای پیشرفته غرب دسترسی داشته باشد، محتملترین مسیر خواهد بود. این بدان معناست که یک استراتژی موثر برای روسیه باید بر دو بخش فشار بیشتری وارد کند. نخست استفاده از اهرم قدرت نظامی برای جلوگیری از هجوم بیش از پیش روسیه است. این ضعف در اروپا آشکار است. هزینههای دفاعی سالانه کمتر از 2 درصد تولید ناخالص داخلی است و اگر دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگردد، تعهد آمریکا به ناتو ممکن است از بین برود. اروپا نیاز دارد که دستکم 3 درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف هزینههای دفاعی کند. چالش ایدهها غرب همچنین نیاز دارد یکی از قویترین سلاحهای خود را به کار گیرد: ارزشهای لیبرال جهانی. این نکته به همراه ابتکار دفاع استراتژیک و قدرت دلار آمریکا به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد. دیپلماسی غرب باید به دنبال جلوگیری از گسترش اطلاعات نادرست از سوی روسیه در سراسر جهان جنوب باشد. غرب همچنین باید نقض حقوق بشر در روسیه، حمایت از مخالفان و استقبال از روسهایی که میخواهند کشورشان را ترک کنند، برجسته کند. به گزارش اکوایران،این به معنای حمایت از نیروهای مدرنیزاسیون با ترویج جریان اخبار و اطلاعات واقعی به روسیه است. همچنین غرب باید تحریمهای مربوط به حقوق بشر را از سایر تحریمها جدا کند، از تجهیزات پزشکی گرفته تا ابزارهای آموزشی. در کوتاهمدت شانس کمی وجود دارد که نخبگان روسیه یا شهروندان عادی این کشور دولت پوتین را کنار بزنند اما در بلندمدت اگر مردم روسیه بخواهند، این کشور میتواند دیگر یک کشور خودسر نباشد.