• دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ -
  • 20 May 2024

  • دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ -
  • 20 May 2024
الگوهای گذشته چه درسی برای جهان امروز دارد؟

راز خاموشی ستاره‌های اقتصادی

شرایط مناسب برخی از اقتصادهای بزرگ مانند آمریکا و هند ممکن است مقامات این کشورها را به آفت خوش‏خیالی دچار کند. ستون‏نویس فایننشال‏ تایمز به سیاستگذاران این کشورها توصیه می‏کند از سرنوشت «ستاره‌های» سابق اقتصاد جهانی که اکنون افول کرده‏اند، درس بگیرند و اشتباهات آنها را تکرار نکنند...

در زمانی که آمریکا و هند به‌دلیل پایداری قدرت اقتصادی‌شان توجه زیادی به خود جلب کرده‌اند، خالی از لطف نیست که به وضعیت کنونی کشورهایی که در گذشته نه چندان دور به‌عنوان ستاره‌های رشد اقتصادی مطرح بودند؛ اما اکنون حال و روز خوشی ندارند، نگاهی انداخت. همه این کشورها در لیست 50 اقتصاد بزرگ جهان قرار دارند و تا این مقطع از دهه جاری، همزمان شاهد سقوط رشد درآمد سرانه حقیقی و کاهش سهم خود از تولید ناخالص داخلی جهانی بوده‌اند.
از منظر روچیر شارما، نویسنده کتـــاب «ظهور و سقــــوط ملـــــت‌ها» و ستون‌نویس فایننشال تایمز، سرنوشت کشورهایی مانند کانادا، شیلی، آلمان، آفریقای جنوبی و تایلند، درسی است برای پیشتازان کنونی رشد اقتصادی: رشد اقتصادی دشوار است و حفظ آن دشوارتر، «بنابراین ستاره‌های امروز لزوما ستاره‌های فردا نیستند». 
اولین مثال تجربه کانادا است. این کشور به‌دلیل جان سالم به در بردن از بحران مالی جهانی سال2008 مورد تحسین همگان قرار گرفت؛ اما پس از آن از قطار احیای رشد اقتصاد جهانی که با تکیه بر پیشرفت شرکت‌های بزرگ فناوری (و نه به پشتوانه تولید کالاهای پایه‌ای) به‌وقوع پیوست، جا ماند. تولید ناخالص داخلی سرانه کانادا از 2020 سالانه به‌طور متوسط  0.4درصد آب رفته است که بدترین عملکرد درمیان 50اقتصاد برتر توسعه‌‌یافته محسوب می‌شود. در حال حاضر، سرمایه‌گذاری‌های جدید و رشد اشتغال در کانادا عمدتا با حمایت‌های دولت صورت می‌گیرد.
فعالیت‌های بخش خصوصی بیشتر محدود به بازار املاک است که کمک اندکی به بهبود بهره‌‌وری و رفاه عمومی می‌کند. بسیاری از جوانان توانایی خرید خانه در یکی از گران‌ترین بازارهای مسکن جهان را ندارند. تنها یک فروشگاه اینترنتی به‌عنوان نماینده کسب‌وکارهای دیجیتال در میان 10شرکت بزرگ این کشور قرار دارد و قیمت سهام این شرکت نیز از زمان اوج آن در سال2021 نصف شده است. نمونه بعدی شیلی است. در دهه 90میلادی، شیلی به‌عنوان الگوی کارآمدی به سبک آسیایی شرقی در آمریکای لاتین تحسین می‌شد؛ اما اکنون هاله موفقیت این کشور ناپدید شده است. شیلی اکنون به‌دلیل مناقشات سیاسی در صدر اخبار قرار دارد. تشریفات اداری زائد گسترش پیدا کرده است؛ به‌طوری‌که زمان مورد نیاز برای تایید هرگونه سرمایه‌گذاری جدید دوبرابر شده و به حدود 20ماه رسیده است. این شرایط منجر به فرار سرمایه‌گذاران شده است.
در نتیجه، صنایع تولیدی شیلی در مقایسه با همتایان خود در میان اقتصادهای نوظهور، از جمله آرژانتین کوچک مانده‌اند. محصولات معدنی همچون مس کماکان بخش اعظم صادرات و تولید ثروت در این کشور را تشکیل می‌دهند؛ وضعیتی که این کشور را بیشتر به یک اقتصاد قدیمی کامودیتی‌محور شبیه کرده است تا یک ستاره مشابه اقتصادهای موفق آسیای شرقی.
 چرخش دراماتیک
اما هیچ اقتصاد توسعه‌یافته‌ای چرخشی دراماتیک‌تر از آلمان به سمت بدترشدن اوضاع اقتصادی تجربه نکرده است. در دوران همه‌گیری کووید، به نظر می‌رسید آلمان سرحال و منعطف بوده و آماده است تا در دنیای پساکرونا بدرخشد. اما این کشور به‌دلیل وابستگی سنگین به صادرات به چین و واردات گاز از روسیه، نتوانسته است آن چشم‌انداز را محقق کند. سرمایه‌گذاری در سال‌های اخیر کمکی به رشد اقتصادی آلمان نکرده و بهره‌وری صنعتی با نرخ شوکه‌کننده 5درصد در سال افت کرده است. اکنون آینده شبکه تولیدکنندگان آلمانی که مدت‌ها موتور رشد این کشور بوده‌ است، تیره و تار به نظر می‌رسد.
آفریقای جنوبی نیز در سال2010 به گروه اقتصادهای نوظهوری پیوست که رشد پرسرعتی را تجربه می‌کردند (برزیل، روسیه، هند و چین) و گروه بریکس تشکیل شد. بزرگ‌ترین اقتصاد آفریقا، به‌عنوان کشوری سرشار از منابع طبیعی، به پشتوانه رونق کالاهای پایه‌ای قدرت گرفت؛ اما این حباب دوام نیاورد و با ترکیدن آن، گسل‌های فراوان موجود در این کشور نمایان شدند.
جبهه سیاسی «کنگره ملی آفریقا» 30سال است که در قدرت است و مشکلات مزمن کماکان لاینحل مانده‌اند: بیکاری بالای 50درصدی جوانان، نیاز بخش زیادی از جمعیت به حمایت‌های اجتماعی، سرمایه‌گذاری ضعیف و خاموشی‌های گسترده.
آخرین مورد تایلند است. کشوری که پیش از بحران مالی1998 به‌عنوان رهبر «چهار ببر آسیایی» شناخته می‌شد، اکنون از همه آنها خود عقب افتاده و تنها «ببری» است که در دهه جاری شاهد افت تولید ناخالص داخلی سرانه بوده است. این کشور یکی از بدترین نرخ‌های نابرابری را تجربه می‌کند و 79درصد فقرا در مناطق روستایی زندگی می‌کنند. دعوای سیاسی جاری میان جمعیت فقیر در روستاها و نخبگان در بانکوک بر توزیع ثروت موجود و نه بزرگ کردن کیک اقتصاد، متمرکز است. به‌رغم تلاش‌ها برای بهره‌گیری از موقعیت مناسب این کشور در مسیر تجارت جهانی برای تبدیل تایلند به یک هاب تولید، بهره‌وری درجا زده و تایلند میدان تولید را به رقبایی همچون ویتنام واگذار کرده است. درس آموزنده این داستان آن نیست که کشورهایی که قبلا «هوشمند» بوده‌اند، اکنون «احمق» شده‌اند، بلکه نکته آن است که بدانیم «دام‌های پنهان» در مسیر توسعه فراوان هستند و می‌توانند مانع پیشرفت کشورها با هر سطحی از درآمد شوند. با ارتکاب یک اشتباه اساسی، هر کشوری ممکن است خود را در مخمصه‌ بیندازد و سال‌ها زمان نیاز باشد تا بینش و قدرت رهبری لازم به‌دست آید تا از آن گرفتاری نجات پیدا کند. پیام این داستان برای ستاره‌های کنونی آن است که: تداوم رشد فعلی را بدیهی فرض نکنید.
لینک کوتاه خبر: https://eghtesadkerman.ir/11138
اخبار مرتبط
نظرات شما