امروز دسترسی به وایفای چنان اهمیت دارد که سازمانهای بشردوستانه آن را در زمره خدمات ضروری در اختیار جمعیت های آسیبدیده قرار میدهند. برای مثال پناهجویان سوری که به یونان میرسند، قبل از غذا یا آب، درخواست وایفای میکنند...
آینده فعالیتهای بشردوستانه موضوعی است که میتواند برای مدیران اجتماعی در کشور ما نیز جذاب باشد، خاصه اینکه با فناوری نیز ممزوج خواهد شد. ژان مارتین بائر، گزارشگر ارشد ارتباطات و فناوری: اولین پهپاد خوراکی جهان طراحی شد: «پانسر». این پهپاد در سفری بیبازگشت به سمت مناطق خطرناک و جنگزده پرواز میکند، به غیرنظامیان گرسنه غذا میرساند. غیرنظامیان میتوانند خود اجزای آن را نیز بپزند و بخورند. این هواپیما با دماغهای به شکل دلتا و بالهایی به طول 9 فوت آماده تحویل 50 کیلوگرم غذا است که برای تغذیه 100 نفر در یک روز کافی است. قیمت هر پهیاد نیز 300 دلار است. «پانسر» که در سال 2014 طراحی شد، زاییده افکار نایجل گیفورد، یک ماجراجو و کارآفرین بریتانیایی است که تصمیم گرفت از پهپادها در کمک به مناطق خطرناک استفاده کند. گیفورد در مصاحبهای با فایننشال تایمز در سال 2017 گفته بود که دارد بررسی میکند که از کندو زنبورها، مادهای بسیار قوی، در ساخت پانسر استفاده کند. او با خود میگفت ارابه فرود را هم میتواند از سالامی بسازد که استحکام کششی بسیار خوبی دارد (هرچند ممکن است بخشی از رژیم غذایی کسانی نباشد که قرار است از این پهپاد تغذیه کنند). از قاب تخته سه لا پانسر هم میتوانند برای آتشزنه استفاده کنند. او افزود: «فناورانِ مواد غذایی ما به این فکر میکنند که لوازم الکترونیکی را نیز در مکعبهای جوشان بپیچند». اولین بار اسم «پانسر» را در گردهمایی متخصصان نوآوری بشردوستانه در ایتالیا شنیدم. یک کارشناس هواپیماهای بدون سرنشین به ما گفت که پانسر میتواند راه حلی باشد برای چالش تحویل مواد غذایی به شمال سوریه جنگزده. بلافاصله دستها بالا رفت. میدانستیم آن منطقه مملو از پدافند هوایی است که قبلاً پرتاب مواد غذایی از آسمان را غیرممکن کرده بود و مطمئناً به سمت هواپیماهای بدون سرنشین هم شلیک میکرد. این پهبادهای خوراکی چطور مجوز پرواز میگیرند؟ غیرنظامیان چگونه میتوانند تفاوت بین یک پهپاد نظامی را که قابلیت کشتار دارد و تعداد زیادی از آنها در آسمان سوریه در پرواز هستند، با همتای بشردوستانه آن، یعنی پهبادهای خوراکی، تشخیص دهند؟ هیچ جواب واضح و روشنی به این سؤالات مهم داده نشد، و «پانسر» همه ما را کاملاً بدبین کرد. پهباد «پانسر» تا سال 2023 پرواز نکرده بود. به نظر میرسد مقصد آن گورستان پروژههای نوآورانه بشردوستانهای بود که با نیت خیر طراحی میشوند اما به کار گرفته نمیشوند. اختراع گیفورد، لااقل، بحثبرانگیز بود. راست آنکه، بسیاری علناً با پانسر دشمنی داشتند. کوین واتکینز، مدیر اجرایی «صندوق نجات کودکان»، یک سازمان بینالمللی خیریه مستقر در لندن، در مصاحبهای گفته بود: «او با این فرض که فناوری میتواند همه مشکلات را حل کند، ایدهای ارائه کرده است. اما پهپادها در کشتن مردم و ترکاندن اینجا و آنجا به کار میآیند. از آنها در حل معضل حاد گرسنگی کاری برنمیآید.» درست است که پتانسیل فناوری جدید در فضای بشردوستانه انکارناپذیر است، اما نقش آن در موقعیتهای بسیار پیچیده و شکننده هیچ ساده نیست و همیشه پرتنش بوده است ــ نه فقط برای مروجان فناوری که ریسک مالی میکنند، بلکه برای افرادی هم که از این نوآوریها استفاده میکنند، نوآوریهایی که ممکن است جان بسیاری را به خطر بیندازد. فناوری در حال تغییرِ نحوه تغذیه جهان و نحوه مبارزه با گرسنگی در سرتاسر جهان است. کلاوس شواب، اقتصاددان آلمانی و بنیانگذار مجمع جهانی اقتصاد، در سال 2016 از «انقلاب صنعتی چهارم» نوشت که قرار بود جامعه را متحول کند. (سه انقلاب صنعتی قبلی عبارت بودند از موتور بخار و برق و رایانش). به گفته شواب، چهارمین انقلاب صنعتی عبارت خواهد بود از پیشرفتهایی در زیستشناسی و سختافزار و نرمافزار رایانهها و ترکیب آنها با اتصال به اینترنت. پیشرفتهایی در رباتیک (از جمله هواپیماهای بدون سرنشین) و هوش مصنوعی و فناوری نانو و بسیاری از زمینههای دیگر رقم خواهد خورد. انقلاب صنعتی چهارم که اقتصاد مبتنی بر تولید کارخانهای و اقتصاد خدماتی را متحول میکند، در حال تغییر روش تولید و فرآوری و فروش مواد غذایی و نحوه ارائه کمکهای بشردوستانه است. فناوری در حال تغییر شکل زنجیرههای تأمین غذا در سراسر جهان است. در دو دهه گذشته، دکلهای تلفن همراه در سراسر جهان نصب شدند و میلیاردها نفر را به هم متصل کردند. زمانی که دکلهای تلفن همراه در نیجر ساخته شدند، بازار ارزن زیر و رو شد ــ عمدهفروشان اغلب از عدم تقارن اطلاعاتی استفاده میکردند و ارزن را به قیمت بالا میفروختند. عدم تقارن اطلاعات (Information Asymmetry) در علم اقتصاد عبارت است از بررسی معاملاتی که در آن یک طرف معامله اطلاعات بیشتر یا بهتری از طرف دیگر دارد. این پدیده باعث ایجاد نوعی عدم توازن قدرت در معاملات میشود که گاهی میتواند باعث خراب شدن معاملات، یا در بدترین حالت به شکست بازار بینجامد. اما اکنون هر کسی با تلفنهای همراه میتواند با یک دوست یا خویشاوند تماس بگیرد و بهجای قبول حرفهای عمدهفروش از قیمت ارزن در شهر دیگر مطلع شود. اکنون دسترسی به اینترنت هم بسیار گسترده شده است. پلتفرمهای تجارت الکترونیک به تولیدکنندگان غذا و کشاورزان خانوادگی اجازه میدهند در همه جا محصولات خود را مستقیماً و بدون واسطه به مصرفکنندگان بفروشند و دلالها را دور بزنند. خدمات آنلاین جدید به مردم امکان میدهد غذا را از کشاورزان سفارش دهند و درب منزل تحویل بگیرند: این خدمات از پاکستان تا کنیا و از نیجریه تا آمریکای لاتین ارائه میشود. باور کنید یا نه، لحظهای در آغاز هزاره سوم به نظر رسید که جهان در نبرد علیه گرسنگی پیروز خواهد شد. قحطی عملاً از بین رفته بود. با پیشرفت فناوری، و رسیدن کمکهای دولتی به مردم، مرگ و میر ناشی از گرسنگی در نیمه دوم قرن بیستم به شدت کاهش یافت. این روند به قدری دلگرمکننده بود که در سال 2015، دولتهای جهان آشکار و پیش چشم عموم مردم متعهد شدند که گرسنگی را تا سال 2030 از بین ببرند. اما گرسنگی به جای آنکه ریشهکن شود، به دلیل افزایش قیمتهای جهانی مواد غذایی تشدید هم شده است. کارشناسان تخمین زده بودند که در سال 2023، بیش از 250 میلیون نفر با گرسنگی حاد دست به گریبان خواهند بود که این رقم دو برابر آمار سال 2020 است. اما آنچه مدتها فقط مشکل فقیرترین کشورها به حساب میآمد، اکنون ایالات متحده را نیز درگیر کرده و به ستوه آورده است، کشوری که 17 میلیون خانوار ــ یعنی یک خانوار از هر هشت خانوار ــ امنیت غذایی ندارند. این واقعیت یادآوری میکند که گرسنگی در سراسر جهان نتیجه نابرابری اجتماعی ریشهدار است. در دنیا غذای زیادی برای سیر کردن همه مردم جهان وجود دارد. با این حال، حتی در کشوری مانند ایالات متحده، که منابع غذایی فراوانی دارد، مردم غذای کافی برای خوردن ندارند. این پارادوکس را تنها میتوان با نابرابریهای ساختاری ریشهدار در جامعه ایالات متحده و کاستیهای موجود در سیستمهای تولید و توزیع غذا توضیح داد. در سایر نقاط جهان، درگیری و فساد نیز را به این معضلات اضافه کنید. اما اگر همانطور که گفته شد، گرسنگی یک وضعیت سیاسی است، مانند هر وضعیت سیاسی دیگری میتوانیم تغییرش دهیم. نظامهای سیاسی میتوانند گرسنگی را تشدید کنند یا برانگیزند. و وقتی یک بحران غذایی روی میدهد، عموم مردم نیز آسیب میبینند. آمارتیا سن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، با دلیل نشان میدهد که شدیدترین کمبود مواد غذایی تقریباً همیشه نتیجه بیتوجهی و بیتفاوتی حاکمان نسبت به مصائب مردمشان بوده است. او در سال 1999 نوشت: «در تاریخ جهان هیچ قحطیای در یک دموکراسی کارآمد روی نداده است». بحران کنونی باید به ما انگیزه دهد که سیستمهای تولید و توزیع مواد غذایی و همچنین برنامههای حمایت اجتماعی خود را از نو ارزیابی کنیم. برای جلوگیری از ظهور مجدد گرسنگی در سرتاسر جهان، باید در مورد علل گرسنگی و قحطی و نحوه مبارزه مؤثرتر با آن بزرگ و متفاوت فکر کنیم. کسانی که در فضای بشردوستانه کار میکنند، میتوانند با استقبال از فناوریهای نوظهور ــ نظیر پرداختهای دیجیتال و رباتیک و تجزیه و تحلیل پیشرفته و هوش مصنوعی ــ و سایر پیشرفتهایی که وعده تولید غذای بیشتر با ضایعات کمتر و امکان تحویل غذا در محیطهای پرخطر را فراهم میکنند، به رفع بحران کمک کنند. همانطور که میدانیم فناوری یک شمشیر دولبه است و در استفاده از این سیستمها باید مراقبت بود، اما نمیتوان منکر توانایی و پتانسیل آنها شد. همانطور که انقلاب صنعتی چهارم در جوامع مستعدِ گرسنگی و آسیبپذیر جهان ریشه میگیرد و جا میافتد، نسلی در حال یافتن مزایای روزافزونی از زندگی آنلاین است. بسیاری از پناهندگان یا آوارگانی که من ملاقات کردهام از فیسبوک و واتساپ و سایر اپلیکیشنها برای حفظ ارتباط با عزیزانشان و کسب درآمد و یافتن کمکهای مورد نیاز و بیان نظراتشان استفاده میکنند. کاربران زیرکِ رسانههای اجتماعی متوجه ارزشِ ناشناس ماندن در اینترنت هستند. یک پناهجوی سوری در اردوگاه زعتری اردن با لبخندی در گوشه لب از من پرسید: «نام فیسبوکم را میخواهی یا نام واقعیام را؟» امروز دسترسی به وایفای چنان اهمیت دارد که سازمانهای بشردوستانه آن را در زمره خدمات ضروری در اختیار جمعیت آسیبدیده قرار میدهند. پناهجویان سوری که به یونان میرسند، قبل از غذا یا آب، درخواست وایفای میکنند. من از نزدیک دیدم که چطور «برنامه جهانی غذا»ی سازمان ملل متحد (WFP) تلاش کرد یک سیستم پرداخت دیجیتالی را در مرکز آفریقا راهاندازی کند، جایی که پناهندگان بدون کمکهای بشردوستانه سخت جان سالم بهدر برند و زنده بمانند. برای مثال، بتو یک شهر مرزی متروک در اعماق جنگلهای بارانی در شمال جمهوری کنگو است که فقط 30 مایل از مرز کشور آشوبزده «جمهوری آفریقای مرکزی» فاصله دارد. جمهوری آفریقای مرکزی کشوری محصور در خشکی واقع در مرکز قاره آفریقا است که از شمال با چاد و از شمال شرقی با سودان، از شرق با سودان جنوبی از جنوب با جمهوری دموکراتیک کنگو و از جنوب غربی با جمهوری کنگو و از غرب با کامرون همسایه است. این کشور سالها است که یکی از بدترین کشورها از نظر شاخص توسعه انسانی و امید به زندگی و کیفیت زندگی و ثروت است. این محل سکونت یا به اصطلاح آبادی در حوالی یک کارخانه چوب ایتالیایی در حاشیه رودخانه اوبانگی به وجود آمد؛ الوارها با کرجی از طریق رودخانه به برازاویل فرستاده میشوند. مسیر اصلی شهر، که مسیری عریض تاریک و گلآلود است، مستقیماً به کارخانه میرسد. جمعیت اطراف بتو آنقدر کم است که مردم از سراسر غرب آفریقا برای کار به این کارخانه میآیند. وقتی برای اولین بار از بتو دیدن کردم، چند هزار پناهنده در اردوگاهی زندگی میکردند که سالها در آن حوالی وجود داشت. بسیاری از آنها مسلمانانی بودند که در سال 2013 از خشونت در بانگی، پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی، فرار کرده بودند و در زمینی بایر آلونک ساخته بودند. از آنجا که پناهندگان اجازه نداشتند زمینی را به تملک خود درآورند که بتوانند محصولاتشان را در آنجا بکارند، پناهندگان به غذای «برنامه جهانی غذا» متکی بودند. به یاد دارم که از هر 10 کودک پناهنده، یک کودک دچار سوءتغذیه حاد بود. «برنامه جهانی غذا»ی سازمان ملل متحد بیش از سه سال جیره غذایی جماعت پناهندگان را فراهم کرده بود، و ما نیز اخیراً بستر انتقال پول از طریق تلفن همراه را در میان این جماعت فراهم کردیم. ما از تهیه کیسههای غذا به ارائه «غذای دیجیتال» رسیدیم ــ در قالب انتقال پول از طریق تلفن همراه که مردم میتوانستند برای خرید غذا از آن استفاده کنند. در بتو به پناهندگان یک سیمکارت تلفن همراه داده شد. آنها یک بار در ماه مبلغی معادل 20 دلار به ازای هر نفر دریافت میکردند که میتوانستند با آن از مغازههای موریتانی در شهر غذا بخرند. اما نظر پناهندگان درباره این سیستم جدید چه بود؟ یک روز، چهار تن از رهبران این جماعت به اتاق جلسه «برنامه جهانی غذا»ی سازمان ملل آمدند تا با من و همکارانم صحبت کنند. مردها، با صورتهای ششتیغ و بهترین لباسهایشان، با کمرویی وارد شدند و نشستند. سلام و احوالیپرسی طولانیای انجام دادیم. وقتی زمان صحبت درباره مسائل اساسی فرا رسید، ناآرام به نظر میرسیدند، روی صندلیهایشان جابجا میشدند و چشمانشان پایین بود. بالاخره عبدو، مرد لاغر 40 سالهای با پیراهن زرد نخی، دل به دریا زد و گفت از آنچه در ذهنشان بود. او گفت: «سالها به ما کیسههای برنج میدادی. اما از چند ماه پیش شروع کردی به دادن پول موبایلی تا هزینه غذایمان را بپردازیم». مکث ناجوری کرد. عبدو نفسی کشید و بعد ادامه داد: «فکر میکنی میتوانیم به سیستم قدیمی که قبلاً کیسه برنج به ما میدادی، برگردیم؟» هرآنکه مشغول کارهای بشردوستانه است نمیخواهد چنین چیزی بشنود ــ اینکه یک برنامه جدید و خلاقانه جواب نمیدهد. میدانستم که در توزیع پول از طریق تلفن همراه مشکلاتی وجود خواهد داشت، اما انتظار نداشتم آنها که پول را دریافت میکنند این طرح را رد کنند. عبدو توضیح داد که پرداخت پول از طریق تلفن همراه برای جماعت او دردسرساز بوده است. سیمکارتهایی که به آنها داده بودیم خیلی راحت مسدود یا به اصطلاح قفل میشدند. پس از سه بار تلاش ناموفق در وارد کردن پینکد، سیمکارت باید از نو تنظیم میشد و بنابراین صاحب سیمکارت نمیتوانست غذا بخرد. گاهی اوقات هم سیمکارتها گم میشدند یا در میزان اعتبار انتقالیافته خطاهایی میداد. وقتی این مشکلات ناگزیر به وجود آمدند، رفع آنها با شرکت تلفن همراه خیلی زمان برد. بدتر از همه، اخیراً شبکه یک قطعی طولانی مدت هم داشته است که همه تراکنشهای پول از طریق تلفن همراه را موقتاً غیرممکن کرده است. او دوباره تکرار کرد: «آیا نمیتوانیم به روش قبلی برگردیم؟» اما روش قدیمیِ رساندن کمکهای غذایی به جامعه منزوی آنها هم مشکلاتی داشت و روند انتقال مواد غذایی به آنجا ممکن بود بسیار زمانبر و کُند شود. اولاً، مواد غذایی که در ایالتهای غرب میانه آمریکا تولید میشود، از میسیسیپی به بندری در خلیج فارس منتقل میشود. از آنجا یک کشتی این محموله عذایی را برای عبور از اقیانوس اطلس بارگیری میکند و کانتینرها را به پوینت نوآر، بندری در کنگو، تحویل میدهد. پس از ترخیص از گمرک، غذا را با کامیونها در مسافتی 300 مایلی به برازاویل میفرستند. در برازاویل، کانتینرها روی کرجیهای بلند بار میزنند، که با یک قایق موتور دیزلی به آرامی رودخانههای کنگو و اوبانگی را بالا میرود تا اینکه یک یا دو هفته بعد به ارودگاه پناهندگان در بتو برسد. اگر همه چیز خوب پیش برود، کل این فرایند حداقل پنج ماه طول میکشد. اگر فصل پرآب را در اوبانگی از دست بدهیم، باید صبر کنیم تا رودخانه دوباره بالا بیاید. البته که غذا رگ حیاتی پناهندگان است، اما این فرایند پیچیده و زمانبر است. و این مسئله فقط در کنگو نیست، در سرتاسر جهان فرایندی پیچیده و زمانبر است. اما در روش پرداخت پول از طریق تلفن همراه، میتوانیم پول نقد را ظرف چند روز پس از رسیدن آن به حساب خودمان روی تلفن پناهندگان بارگذاری کنیم. به محض آنکه اعتبار پولی به تلفنهای پناهندگان رسید، آنها میتوانند غذاهای مورد نیازشان را از خردهفروشان محلی خریداری کنند. درست است که فناوری یکی از جنبههای تحویل غذا را ساده کرد، اما مسئله بزرگتر همچنان دسترسی پناهندگان به زمین و آیندهای تضمینشده است که فقط از طریق مذاکره میان انسانها قابل حل است.نبع: آیندهنگر