سالهاست که ادبیات توسعه در قیاس با نگاه کمی گرایی اقتصادی، تغییرات زیاد و متفاوتی داشته است. از زمان پیدایش توسعه در ایران، یعنی از زمان عباس میرزا، سیر تحول این مفهوم آغاز شد و با گذر از مفاهیمی چون تجدد، پیشرفت، آبادانی، عمران و حتی مدرنیته در سالهای بعد از انقلاب تحت عنوان توسعه به معنای Development امروز مطرح شد.
فرنوش حمیدپور
دانشجوی دکترای جامعه شناسی
تحلیلی بر تقدم و تاخر توسعه اقتصادی و اجتماعی
سالهاست که ادبیات توسعه در قیاس با نگاه کمی گرایی اقتصادی، تغییرات زیاد و متفاوتی داشته است. از زمان پیدایش توسعه در ایران، یعنی از زمان عباس میرزا، سیر تحول این مفهوم آغاز شد و با گذر از مفاهیمی چون تجدد، پیشرفت، آبادانی، عمران و حتی مدرنیته در سالهای بعد از انقلاب تحت عنوان توسعه به معنای Development امروز مطرح شد. آغاز رویکردهای توسعه در ایران با مفاهیمی چون رشد، تورم، تولید ناخالص ملی و غیره آغاز که البته کماکان به قوه خود باقی است. در طول مسیر مفاهیمی چون توسعه همهجانبه و توسعه فرهنگی یا گاه توسعه انسانی بدان اضافه شد که صرفاً شاخصهایی چون سوادآموزی، سطح تحصیلات، امید به زندگی و در بُعد کمی نیز رشد جمعیت مدنظر قرارگرفت.
با رونق پارادایم پساتوسعه و ترویج ادبیات آن، صاحبنظران این حوزه، توسعه اجتماعی و لزوم پرداختن به آن را به عنوان مبنای اصلی رسیدن به توسعه پایدار عنوان کردند. تا سالهای متمادی توسعه اجتماعی به عنوان تکمیلکننده توسعه اقتصادی مطرح میگردید، حال آنکه توسعه مفهومی پیچیده، همهجانبه و فراگیر است که به صورت تدریجی اعمال و با تغییرات بنیادی در نهادهای اجتماعی همراه است.
وقتی صحبت از نهادهای اجتماعی و تغییرات اساسی در این حوزه باز میشود، قطعاً نگاه به توسعه، دیگر صرفاً تکیه بر شاخصهای اقتصادی نیست. تغییرات نهادهای اجتماعی چون نهادآموزش، نهادخانواده، نهاددولت و دین مدنظر است. صحبت از تغییرات ژرف مناسبات و ارزشها در حوزه تعامل اجتماعی است. توسعه اجتماعی امروز به حدی نگاه تخصصی به اجتماعات انسانی دارد که بسیاری از صاحبنظران این حوزه، در سطح کنشهای روزانه به مطالعه میپردازند.
برای آنکه بدانیم توسعه اجتماعی چیست؟ شاید بهتر باشد که بدانیم، توسعه اجتماعی دقیقاً چه چیزی نیست؟ توسعه اجتماعی پیشرفت اقتصادی نیست، تغییرات حاصل از مبادلات مالی نیست، همچنین نمیتواند تغییرات نظام ارزشی باشد که برآیند جامعه سرمایهداری است. توسعه اجتماعی امری برونزا نیست و با تغییرات ظواهر و مناسبات اجتماعی رخ نمیدهد. در واقع مفهوم عمیق و پیچیده توسعه اجتماعی، مفهومی نهادینهشده و درونگرا است.
شناخت این مفهوم اجتماعی در گرو پیوند و شناخت مفاهیمی چون، وفاق اجتماعی (همبستگی اجتماعی)، اخلاق اجتماعی، کیفیت زندگی، مشارکت، عدالت و امنیت اجتماعی است که هر کدام از ابعاد و شاخصهای کمی و کیفی متعددی نشأت میگیرد. مفاهیم مطرح شده در سطح کلان و ملی تشکیلدهنده بستر توسعه اجتماعی است.
در واقع بررسی عدالت اجتماعی در کرمان متأثر از شالودههای آن در یک جامعه بزرگتر است که سطح ملی نام دارد. میتوان اینطور مطرح کرد که مفاهیمی چون عدالت و آزادی اجتماعی متأثر از رویکردهای سیستم و نظام و ساختی فرای استانها و شهرهاست.
بی شک اخلاق اجتماعی (ترجیح منافع جمعی بر منافع فردی) که متأسفانه امروزه به بحرانیترین شکل خود مطرح است را باید در یک ساخت و نظام تعیین کننده مدنظر و بررسی کرد و با سنجش و اقدام در سطح منطقهای قابل حصول و بهتر بگوییم قابل تغییر چندانی نیست. اما آنچه استانها و شهرهای بزرگ ایران را در خصوص توسعه اجتماعی متمایز میکند، شاخص کیفیت زندگی است که بسیاری از صاحبنظران نیز بر آن تأکید دارند. بررسی کیفیت زندگی نمود عینی توسعه اجتماعی در ایران است، به شکلی که طبیعتاً کیفیت زندگی در کرمان در قیاس با شهرهایی با همین اِشل متفاوت است. از اینرو کیفیت زندگی در شهرهای مختلف دنیا شاخص جذب نیروی انسانی و رشد جمعیت است.
مفهوم گسترده کیفیت زندگی، با معنای دستیابی به زندگی بهتر تبیین میشود. سیاستهای اجتماعی و برنامه های دولتی، فعالیتهای سازمانهای غیردولتی، عملکرد عقلانی مدیران شهری در تحقق این مفهوم بین رشته ای قابل توجه است. «میزان اشتغال، تفاوتهای طبقاتی، تعداد ساعاتی که فرد میبایست کار کند تا مواد اساسی و مورد نیاز خود را تأمین نماید، میزان تورم، امکانات بهداشتی و مراقبتی، فراهم بودن آموزش و تحصیلات، امید به زندگی، هزینههای کالاها و خدمات، ثبات اقتصادی و سیاسی، سلامت محیط زیست و غیره سنجیده میشود. کارکردهای روزمره بر کیفیت زندگی تأثیر دارند، کیفیت زندگی نیز خود کارکردهای روزمره افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. در عین حال عواملی، چون آموزش و مهارت، امنیت و ثروت و غیره، هر یک در جای خود کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند». تأمین امنیت انسانی، تأمین بهداشت روانی شهروندان، تأمین شادمانی شهروندان، پویایی و تحرک اجتماعی، تقویت توانمندیهای زنان، گسترش کمی و کیفی فضاهای شهری، توازن و هماهنگی بین آب و منابع غذا، تقویت روستاها در جهت کنترل مهاجرتهای بی رویه به شهر، محیط زیست پایدار، برنامهریزی و توجه به جمعیت سالمند از پارامترهای شهرها و اجتماعات با کیفیت محسوب میشوند. با توجه به شرایط کنونی کرمان، بررسی رتبه کیفیت زندگی خطه کویر، نیازمند تحقیق و بررسی تخصصی است، اما به نظر میرسد آنچه معدل کرمان را در میانگین شاخصها، پایین می آورد و تنگنای کیفی شهر محسوب میشود، حاشیه نشینی بر اساس عدم کنترل مهاجرتها از روستا به شهر و مساله کمبود آب و تهدید حیات کشاورزی است که خود جزو عوامل پیش رونده در حاشیه نشینی قلمداد میشود. بدیهی است، گستردگی حاشی نشینی، با تزلزل جایگاه سلامت روانی و بهداشت محیط ارتباط دوسویهای دارد. از سوی دیگر، کمبود منابع آب منجربه برهم زدن مشاغل و مناسبات شغلی میگردد، که خود در ایجاد طبقات کمپرادور (دلالان) تأثیرگذار است. همچنین کم آبی و تهدید کارکرد روستاها، به تخریب محیط زیست و عدم دستیابی به زیست بومهای پایدار میانجامد. بدیهی است تمامی عناصر اجتماعی بر یکدیگر تاثیرگذارند. با این تفاسیر طبیعی است، اگر از کمبود منابع آب به گسترش مهاجرتهای از روستا به شهر و در نتیجه به تأخر فرهنگی برسیم. مساله حاشیه نشینی جدای از آسیبهای اجتماعی و سرایت آن به حوزه شهری، با تأخر فرهنگی "Cultural lag"قابل توجهی روبروست.
در واقع تأخر یا عقب افتادگی فرهنگی کندی آهنگ حرکت جزئی از یک فرهنگ، نسبت به سایر اجزاست. در نتیجه این عدم توازن نوعی بیگانگی فرهنگی به وجود میآورد. تاخر فرهنگی در سطح ملی و منطقهای میتواند رخ دهد و اثرات عدم توازن فرهنگها، مشکلات عدیدهای را حتی در بحث استفاده از زیرساختهای شهری، فرهنگ شهرنشین و حقوق شهروندی ایجاد میکند. از این رو علیرغم کیفیت پایین زندگی در شهرهای ایران، به نظر میرسد کرمان در حوزه توسعه اجتماعی از مشکلات قابل توجهی رنج میبرد. مشکلاتی که نیازمند سنجش وبرنامهریزیهای راهبردی میباشد البته قبل از اینکه تنگناها موجود، سایر عواملی را که شاید بتوانند نمره قابل قبولی دریافت کنند تحت شعاع قرار دهند. در خصوص ارائه راهکار قطعی و قابل استناد، طبیعتا بدون بررسیهای جامع امکانپذیر نیست اما آنچه هویدا است چنگ زدن به اعجاز مشارکتهای اجتماعی تا حد زیادی میتواند تعدیل کننده مشکلات اجتماعی در این حوزه باشد.
دل بستن به سازمانهای مردم نهاد (NGO) شبیه به خیلی از کشورهای توسعهیافته امیدوار کننده است. نقش ترمیم کردن خلاءهای جامعه در راستای اهداف دولت، توسط این سازمانهای غیردولتی، بارها توسط جوامع مختلف آزمون شده است و نتیجه قابل قبولی را نیز کسب کرده است. همانگونه که در اصطلاح فرهنگ عامیانه هرگاه در علم پزشکی طبیبان با چالش مواجه میشوند و جواب قابل توجهی به مساله ندارند میگویند علت همه بیماریها عصبی است، جامعه شناسان نیز سالهاست علت همه تنگناهای توسعه اجتماعی ایران را در دوران گذار، دوره آنومیک (Anomic) تحلیل میکنند، این درحالی است که علیرغم اهمیت کارکردگرایی و شناخت از دوران گذار، عدم توسعه اجتماعی ایران (زمینهها، موانع و تنگناها) به تفکیک اقلیمهای متفاوت قابل شناسایی است.
شناختهای منطقهای میتواند در برنامهریزیهای اجتماعی و شهری نقش قابل توجهی داشته باشد. البته این موضوع در حالی است که تهران به عنوان پایتخت کشور، از میان 181 شهر بررسی شده در جهان، رتبه ناامید کننده 177 را به خود اختصاص داده است، با این وجود در خصوص سایر شهرها نمیتوان چندان امیدوار بود، هر چند که در آلودگیهای زیست محیطی و اثرات شهرنشینی رتبه قابل قبولی را کسب کرده باشند. اما عدم توازن بُعد عینی (مادی) و بُعد ذهنی (فرهنگی) در شهرهای مختلف، نوعی واپسماندگی اجتماعی را به وجود آورده است که مشکلات عدیده بسیاری را ایجاد کرده است، از اینرو به نظر میرسد، نمیتوان به کسب رتبه بالا در کیفیت زندگی چندان امیدوار بود.