اقتصاد جهانی در حال حاضر دچار وضعیتی به نام «اثر راشومون» شده است؛ مفهومی برگرفته از فیلم مشهور کوروساوا، که در آن یک رویداد واحد از دیدگاههای متضاد بازگو میشود. این استعاره به این معناست که فعالان اقتصادی و بازارهای جهانی با دادهها و رویدادهای مشابه، برداشتهای متفاوت و گاه متناقضی دارند...
به گزارش فایننشالتایمز، در سالهای اخیر، بازارها در برابر شوکهای عظیمی چون همهگیری کرونا، جنگها، فروپاشی نظام تجارت جهانی، رشد ملیگرایی راستگرا و پوپولیسم چپگرا، واکنش شدیدی نشان ندادهاند. دلیل این پدیده را برخی در سودآوری بالای شرکتها، نوید پیشرفتهای هوش مصنوعی و تداوم رشد در برخی بخشهای اقتصاد میدانند. اما برخی بر این باورند که دلیل اصلی، فقدان یک روایت فراگیر از وضعیت اقتصادی است. برخلاف گذشته که دورانهایی مانند مرکانتیلیسم، لسهفر، کینزیگری و نئولیبرالیسم بر اقتصاد جهانی حاکم بودند، امروز با نبود چنین روایت فراگیری، شاهد بلاتکلیفی و ایستایی در بازارها هستیم. در حوزه تجارت جهانی، شواهدی از گذار از جهانیشدن به نوعی جزیرهسازی اقتصادی وجود دارد؛ اما همزمان، برخی مناطق مانند اقیانوس آرام شاهد افزایش همکاریهای فرامرزی هستند. بر اساس گزارش مککینزی، حتی با افزایش ۱۰درصدی تعرفهها، برخی مسیرهای تجاری نوظهور بین اقتصادهای در حال توسعه مانند هند و خاورمیانه همچنان رشد خواهند داشت. در سطح شرکتها نیز این ناهمگونی دیده میشود. شرکتهای بزرگ به دلیل دسترسی به منابع و فناوریهای پیشرفته، میتوانند اثرات منفی ناشی از تعرفهها را تا ۸۰درصد خنثی کنند، در حالیکه کسبوکارهای کوچک و متوسط در معرض خطر ورشکستگی هستند. برآورد بانک جیپیمورگان نشان میدهد که تعرفههای ترامپ ممکن است برای شرکتهای متوسط آمریکایی ۸۲میلیارد دلار هزینه داشته باشد، که معادل ۳درصد از دستمزدهاست و میتواند به اخراج کارکنان منجر شود. این شکاف اقتصادی و جغرافیایی، سوختی برای پوپولیسم سیاسی در آمریکا و دیگر کشورها فراهم کرده است. در آمریکا، هم جمهوریخواهان افراطی و هم سوسیالدموکراتها در حال قدرت گرفتن هستند. نویسنده احتمال میدهد که این گرایش در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸نیز ادامه یابد و دموکراتها ممکن است به سمت نامزدهای پوپولیست اقتصادی گرایش پیدا کنند، بهویژه با ناکامی میانهروهایی چون کامالا هریس. افزون بر همه این عوامل، تحولات مرتبط با هوش مصنوعی نیز به پیچیدگی شرایط افزوده است. هنوز مشخص نیست که آیا AI باعث رشد بهرهوری و سود شرکتها خواهد شد، یا موجب از بین رفتن مشاغل، افزایش بیکاری و واکنشهای سیاسی شدیدتر خواهد گشت. همچنین پرسشهایی درباره زیرساختهای انرژی و آب مورد نیاز برای این فناوریها بیپاسخ مانده است. در نظرسنجی اخیر دویچهبانک، دیدگاه سرمایهگذاران درباره آینده آمریکا نیز بهشدت دو قطبی بود؛ ۴۴درصد خوشبین به تداوم برتری آمریکا، در مقابل ۴۹درصد که آیندهای رو به افول برای آن متصورند. جالب اینکه ۷۸درصد ترجیح میدهند در یک سال آینده به جای ذخیره دلار، دست به نگهداری یورو بزنند. در حال حاضر، اقتصاد جهانی در مرحلهای از ابهام، تردید و چندپارگی روایی به سر میبرد. بازارها هنوز بهطور کامل به این وضعیت واکنش نشان ندادهاند، اما به باور نویسنده، چنین رخدادی اجتنابناپذیر است.