در سیلیکونولی اصطلاحی وجود دارد به نام «مدیرعاملِ دوران جنگ» که از آن برای توصیف نحوه رهبری استارتآپها در دورههای دشوار استفاده میشود که کاملا هم منطقی است. چه بحرانی میتواند دشوارتر از جنگ باشد؟ هر بنیانگذاری، در هر جایی از دنیا، باید بتواند از ۹ اصل «مدیرعامل دوران جنگ» استفاده کند...
استارتآپها حتی در بهترین شرایط هم بهسختی کارشان را پیش میبرند؛ چه برسد در میانه بحرانی همچون جنگ که بنیانگذارانشان باید در دل آتشی تیم را پیش ببرند که حتی تصورش هم برای بسیاری دشوار است. به همین دلیل است که روانشناسی مدیریت عامل میتواند بزرگترین اهرم موفقیت یا شکست هر شرکتی باشد. در سیلیکونولی اصطلاحی وجود دارد به نام «مدیرعاملِ دوران جنگ» که از آن برای توصیف نحوه رهبری سازمان در دورههای دشوار استفاده میشود که کاملا هم منطقی است. چه بحرانی میتواند دشوارتر از جنگ باشد؟ هر بنیانگذاری، در هر جایی از دنیا، باید بتواند از ۹اصل «مدیرعامل دوران جنگ» استفاده کند تا چه در روزهای خوب و چه در دوران سخت به مدیر قویتری تبدیل شود. این اصول مختص دوران جنگ نیستند. هر روز آنها را به کار ببندید و در روزهای سخت به آنها پناه ببرید تا از دریای خروشان پیش رویتان به سلامت عبور کنید. اصل اول: قبل از هرکاری، مراقب کارکنان خود باشید یکی از بزرگترین تفاوتهایی که در رهبران سازمانی برجسته دیده میشود، این است که آنها واقعا و از صمیم قلب به شرکت، محصول، مشتریان و مهمتر از همه به افراد تیمشان اهمیت میدهند. مدیرعامل یک شرکت میگوید: «همه شرکتها میگویند به کارکنانشان اهمیت میدهند، اما جنگ واقعا این ادعا را میآزماید. امتیازات و روزهای خوش تیمها در دوران آرامش یک چیز است، اما اهمیت دادن به کارکنان و خانوادههایشان در زمان جنگ موضوع کاملا متفاوتی است.» با توجه به اینکه استرس بالا، کاهش انرژی و فضای متشنج جزء ابتداییترین آوردههای جنگ است، تمام مدیران عامل باید کارکنانشان را در درجه اول اولویت قرار دهند. مدیرعامل دیگری میگوید: «از همان ابتدای جنگ متوجه شدیم که باید هرم مازلو را از نو تعریف کنیم، چون احساس امنیت – چه جسمی و روانی- اولین چیزی است که باید مراقبش باشیم. به همین دلیل با فراهم کردن امکان دورکاری حداکثر انعطافپذیری را برای کارکنانمان فراهم کردیم، تا بتوانند از امنیت خود و عزیزانشان اطمینان حاصل کنند.» مدیرعامل دیگری میگوید: «افرادتان را در اولویت قرار دهید. اگر تیم قوی و تابآوری داشته باشید، شانس بقای کسبوکارتان خیلی بیشتر میشود. ضمن اینکه افراد فراموش نمیکنند در روزهای بحرانی سازمان پناهگاهشان بود و وفاداریشان بیشتر میشود.» اصل دوم: بیرحمانه اولویتبندی کنید بعد از مراقبت از تیم، مهمترین وظیفه شما به عنوان مدیرعامل سازمانتان این است که بفهمید اولویتهای مطلق کسب و کار شما چه چیزهایی هستند و چگونه باید به آنها برسید. یادتان باشد که تمرکز و اولویتبندی، کلید موفقیت بلندمدت کسبوکارهاست. استارتآپها همواره به اهمیت ویژه تمرکز واقفند، اما مدیریت شرکت در میانه جنگ اهمیت این مساله را به سطح کاملا متفاوتی میبرد. اگر از پیش در مدیریت اولویتها خوب عمل نکرده باشید، چنین بحرانی سازمانتان را له میکند. اینجاست که تمرکز، برگ برنده نهایی میشود. مدیرعاملی میگوید: «به عنوان مدیرعامل باید کاری کنید که همه بدانند چه کاری باید انجام شود و نقش هرکس در تحقق آن کار چیست. باید به اصول پایه برگردید. مشخص کنید چه چیزی واقعا اهمیت دارد و باقی را کنار بگذارید. برخلاف شرایط عادی که امکان اصلاحات کوچک وجود دارد، اینجا باید سریع و قاطع عمل کنید. اگر اولویتها به درستی حس نمیشوند، یعنی به قدر کافی قاطع عمل نکردهاید.» اصل سوم: کار را به چشم خدمت ببینید هنگامی که دنیا پر از ابهام است، مدیران عامل دوران جنگ همچون نقطه ثقل تیم عمل میکنند. در چنین شرایطی، برای بسیاری کار کردن تبدیل به معنای زندگی میشود. ادامه دادن کارهای روزمره، به کارکنان حس عادی بودن، هدفمندی و همبستگی و در یک کلام، یک هدف مشترک میدهد. مدیرعاملی میگوید: «میخواستم افرادم بتوانند روی کار تمرکز کنند، چون در چنین شرایط متزلزلی کار نماد نوعی ثبات است، پس تا جایی که میشد ادامه دادیم.» نکته مهم این است که بین انعطافپذیری و بازگشت تدریجی به کار و روال عادی تعادل ایجاد کنیم. یافتهها نشان میدهند که اگر به اندازه مناسب فشار بیاوریم تا توجه کارکنان را سمت کار برگردانیم، اتفاقا به افراد کمک میکنیم بهتر با شرایط کنار بیایند. اصل چهارم: باید خودتان اولین الگو باشید اگر قرار باشد از کل این ۹اصل فقط یکی را آویزه گوشتان کنید، بگذارید این باشد که الگو بودن رهبر سازمان همه چیز است. مدیرعامل سازمان، منبع الهام کارکنان است. افراد به شما نگاه میکنند. شما باید همان کسی باشید که خودتان حاضرید از او پیروی کنید. یعنی وارد گود شوید و بخشی از راهحل باشید. باید حضور داشته باشید و دیده شوید. اگر دورکاری میکنید، در برنامههای تماس تصویری همچون «زوم» خودی نشان دهید. شخصا به کارکنان پیام دهید و حالشان را بپرسید. گاهی باید به معنای واقعی کلمه کنارشان بایستید، نه شعاری و کلیشهای. شما رهبر سازمان هستید، پس رهبری کنید. اگر از آن مدل مدیرانی هستید که وقتی اوضاع خراب میشود پشت تیمشان را خالی نمیکنند، بگذارید تیمتان این را ببینند و حس کنند. اصل پنجم: ارتباط ستون اعتماد است مدیران عامل دوران جنگ باید ارتباط روشن، منظم و پیوستهای را با تیمشان حفظ کنند و این فقط شامل ارتباطات کاری و مربوط به شرکت نمیشود، بلکه باید به گونهای باشد که کارکنان احساس تعلق کنند و بدانند که عضوی از جمع هستند. این کار باعث ایجاد حس اعتماد و انسجام در تیم میشود. برخی مدیران همان ابتدای بحران حرف میزنند و بعد غیب میشوند. در صورتی که روال ارتباطی شما باید قابل پیشبینی باشد و بشود روی آن حساب کرد. بسیار مهم است که حتی وقتی حرف تازهای برای گفتن ندارید هم با تیمتان در ارتباط باقی بمانید. حیاتی است که در روزهای سخت کارکنان صدای شما را بشنوند و حضورتان را احساس کنند. حتی وقتی فکر میکنید بحران تمام شده هم ادامه دهید، چون ممکن است اثرات بعدی خیلی طولانیتر از آن چیزی باشد که تصور میکنید. اصل ششم: برنامه تداوم کسبو کار تان چیست؟ فرقی نمیکند با چه بحرانی مواجه باشید، وقتی ضربهای وارد میشود، باید برنامه داشته باشید. فرض را بر این بگذارید که اوضاع وخیمتر از چیزی است که تصور میکنید و مسیرتان را با واقعیت جدید تنظیم کنید. نگاهتان به روبهرو باشد و تمام اختلالهای احتمالی را در نظر بگیرید. باید حواستان باشد که برای تمام سناریوهای ممکن برنامه مناسبی داشته باشید. تمام مدیران عامل حاضر در این تحقیق از همان روزهای اول جنگ به سرعت وارد عمل شدند. آنها هم ذهن خلاقی داشتند و هم روحیه تیمی قوی. صرفا به تیم نگویید که باید چه کاری انجام دهند. از آنها بخواهید با هم و برای هم بجنگند. اصل هفتم: «منطقه طلایی» خود را پیدا کنید منطقه طلایی مدل ذهنی توانمند مدیران سطح بالاست. منطقه طلایی جایی است که نه خیلی گرم است، نه خیلی سرد، بلکه برای شما درست و متناسب است. این مدل ربطی به تعادل ندارد. گاهی منطقه طلایی میتواند خیلی هم افراطی باشد. موضوع این است که شما برای هر چالشی پاسخ مخصوص آن را پیدا کنید که با زمینه خاص کسب و کارتان کاملا همخوان باشد. یادگیری تشخیص منطقه طلایی در تمام جنبههای کارآفرینی –از رشد فردی گرفته تا مدیریت تیم، ارتباط با سرمایهگذاران و تحلیل بازار- مهارتی است که کارآفرینان نخبه را از بقیه جدا میکند. مدیران عامل هر لحظه در جهات مختلفی کشیده میشوند. شما باید چه در شرایط عادی و چه در دل بحرانها، همزمان هم نیازهای کوتاهمدت را پاسخ دهید و هم اهداف بلندمدت را در نظر بگیرید. باید بدترین سناریوها را با بهترین نتایج احتمالی بسنجید و تعادلی بین واقعگرایی و خوشبینی ایجاد کنید. «اهداف کوتاهمدت» در مقابل «اهداف بلندمدت»: مدیران عامل دوران جنگ با چالشهای بیسابقهای روبهرو میشوند و تصمیمهای سخت را سریع میگیرند تا از سازمان و تیمشان محافظت کنند. آنها باید مدیریت بحران کوتاه مدت را با چشمانداز استراتژیک بلندمدت تلفیق کنند تا شرکت تابآور و منعطف باقی بماند. «حواست به خود و خانوادهات باشد» در مقابل «برگرد سر کار»: پیدا کردن منطقه طلایی در این طیف واقعا کار سختی است. مدیرعاملی میگوید: «اول از همه خواستیم اصلا به کار فکر نکنند و تمام تمرکزشان را صرف خانوادههایشان کنند و در هفتههای بعد با تاکید بر در اولویت قرار داشتن سلامت جسمی و روانیشان، به آرامی خواستههایمان را افزایش دادیم.» «بدترین سناریو» در مقابل «بهترین سناریو»: مدیران عامل دوران جنگ باید بتوانند در عین ایمان به آیندهای درخشان، بدترین سناریوهای ممکن را تحلیل کنند و برای هر دو آماده شوند. «واقعبینی» در برابر «خوشبینی»: مدیران عامل دوران جنگ باید از هر دو برخوردار باشند. عبور از بحران نیازمند ظرافتی در مدیریت است که هم بتواند واقعیت را همانگونه که هست ببیند و هم امیدش را به آینده حفظ کند. حفظ چنین تعادلی تصمیمگیریهای آگاهانه را با انگیزهبخشی و تابآوری تیم همراه میکند. اصل هشتم: خوشبینی را تمرین کنید یکی از ویژگیهای کلیدی مدیران عامل استارتآپهای قوی، خوشبینی است. به تیمتان، خودتان و شانس موفقیت سازمانتان خوشبین باشید. بدون چنین نگرشی هم خود بیانگیزه میشوید و هم دیگران را بیانگیزه میکنید. باید بدانید که میتوانید آیندهساز باشید و تاثیر واقعی و مثبتی بر دنیا داشته باشید. نباید بحرانها خوشبینی را از شما بگیرند. در واقع بهترین ذهنیتی که میتوانید در میانه بحران به تیم خود منتقل کنید، همین خوشبینی است. در روزهای خوب خوشبینی را تمرین کنید تا در بدترین روزها به آن دسترسی داشته باشید. اصل نهم: شرکت شما یک جامعه است در شرایط بحرانی، کارکنان شما صرفا شامل نیروهایی که برایتان کار میکنند نمیشوند. شما در قبال خانوادههایشان و جامعهای که در آن کار و فعالیت میکنید هم مسوول هستید. اما اگر همیشه - و نه فقط در شرایط بحرانی- به این اصل پایبند میماندیم چه؟ کارکنانی که به همتیمیهایشان احساس تعلق دارند و حس میکنند به هدفی بزرگتر از صرفا خودشان متصل هستند، انگیزه و مشارکت بیشتری در کار دارند. ایجاد فرهنگ سازمانی قدرتمندی که بر اهداف و ارزشهای مشترک تاکید داشته باشد، در هر محیط کاری حیاتی است. لازم نیست حتما در جنگ باشید تا مطابق این اصول تیمتان را رهبری کنید. این ۹اصل صرفا مخصوص مدیریت بحران نیستند، بلکه الگویی برای مدیریت سطح بالایی است که میتواند فارغ از شرایط بیرونی، پیشاپیش تابآوری، چابکی و روحیه تیمی را در هر سازمانی تقویت کند.