با به وجود آمدن شرایط ظالمانه تحریمی و عدم امکان فروش نفت، عملاً تولید ملی (یا درآمد ملی) کاهش و همانطور که همه مردم حس می کنند «رفاه کاذب» جامعه در حال از دست رفتن است. رفاه نسبی موجود از این جهت کاذب است که تناسبی با تولید ملی ندارد و بخش اعظم آن محصول کسب درآمد از فروش منابع طبیعی بوده است...
عماد جمعه زاده عضو هیات علمی دانشگاه رییس انجمن شرکت های دانش بنیان کرمان بسیاری از جوامع یکی از اهداف خود را بالابردن رفاه مردم تعیین می کنند و حتی امروزه بسیاری از کسب و کارها نظیر تاکسی های اینترنتی، فروشگاههای آنلاین و ... با بالابردن رفاه مردم، کسب درآمد می نمایند. از دیدگاه اقتصاد کلان با بالارفتن تولید ملی یک کشور (ارزش تولیدات بنگاههای اقتصادی)، درآمد ملی (ارزش درآمد خانوارها) نیز افزایش می یابد و بالطبع مردم آن جامعه در سطح بالاتری از نظر رفاه زندگی می کنند. در حقیقت از این دیدگاه، که در بسیاری از جوامع مشاهده می شود، رفاه مردم با میزان تولید ملی جامعه رابطه مستقیم دارد. اگر تولید ملی کشورمان را به دو قسمت تولیدات غیرنفتی و نفتی (فروش منایع طبیعی) تقسیم بندی کنیم مشاهده می کنیم که با بالارفتن قیمت نفت و یا افزایش فروش آن درآمد ملی افزایش و بالطبع رفاه جامعه بیشتر می شود اما من این رفاه را «رفاه کاذب» می نامم که به مراتب می تواند از جامعه ای با رفاه پایین تر نیز خطرناک تر باشد. برای درک بهتر و ساده تر این موضوع می توان از مدل ساده "بچه پولدار" استفاده کرد. فردی را تصور کنید که به دلیل به ارث رسیدن دارایی ها و املاک باد آورده، ثروتمند شده است. علاوه بر این ثروت، شخص درآمدی هم ناشی از فعالیت های روزانه خود کسب می نماید که به مراتب کمتر از سود و بهره به ارث رسیده است. این شخص با فروش تدریجی دارایی های خود توانسته به رفاه نسبی از لحاظ اقتصادی برسد و به دلیل راحت تر بودن کسب درآمد از این طریق، به مرور زمان برنامه ریزی خود را برای افزایش توانمندی فردی و کسب درآمد شخصی از دست داده است. در برهه ای از زمان به دلیل اختلافاتی که با سازمانهای مربوطه پیدا کرده تقریبا بسیاری از املاک توقیف و امکان فروش آنها دیگر وجود ندارد. پس از آن درآمد شخص به یکباره کاهش یافته و به دلیل عدم برنامه ریزی برای استفاده از توانمندی های شخصی جهت کسب درآمد، رفاه نسبی شخص کاهش یافته است. در این زمان تنها مسیر رشد و رفاه پایدار شخص افزایش توانمندی جهت بالابردن درآمد شخصی است که قاعدتاً در کوتاه مدت امکانپذیر نمی باشد. به دلیل ملموس بودن موضوع پاسخ به این سوالات راحت است: 1- دلیل مشکلات این فرد ناشی از سازمانهای مربوطه است یا ناشی از عدم آینده نگری و بی تدبیری فرد؟ 2- اگر سازمانهای مربوطه دوباره اجازه فروش دارایی ها را به شخص بدهند، فرد مثل گذشته به دنبال فروش دارایی خواهد رفت یا افزایش درآمد شخصی؟ 3- آیا عدم امکان فروش می تواند نقطه عطفی در زندگی فرد باشد؟ به چه طریق؟ اگر در این مدل شخص را جامعه، دارایی ها را منابع طبیعی، درآمد شخصی را تولید داخلی و تخصص و مهارت را تکنولوژی فرض کنیم می توان مدل را به اقتصاد کلان یک کشور بسط داد. کشور ما تقریبا از اوایل دهه 50 با بالارفتن درآمدهای نفتی تبدیل به بچه پولداری شد که عادت به کسب درآمد از طریق فروش منابع طبیعی پیدا کرد و در این مسیر به دلیل عدم نیاز به تولید داخل، برنامه ریزی جهت تسهیل سازی روند تولید و افزایش بهره وری آن را فراموش کرد. با به وجود آمدن شرایط ظالمانه تحریمی و عدم امکان فروش نفت، عملاً تولید ملی (یا درآمد ملی) کاهش و همانطور که همه مردم حس می کنند «رفاه کاذب» جامعه در حال از دست رفتن است. رفاه نسبی موجود از این جهت کاذب است که تناسبی با تولید ملی ندارد و بخش اعظم آن محصول کسب درآمد از فروش منابع طبیعی بوده است. تنها راهی که می توان چه در این شرایط و چه در شرایط عادی به رفاه واقعی و یا رشد اقتصادی پایدار دست یافت افزایش تولید در کشور است و به منظور سرعت بخشیدن به پیمودن این مسیر و افزایش ارزش افزوده تولید، بالابردن نوآوری و تکنولوژی در تولید بسیار کمک کننده است. بنابراین شایسته است تا برای یکبار هم که شده تمامی برنامه ها، دغدغه ها، جلسات و تلاش های نهاد ها و مسئولین حول تسهیل سازی این مسیر و بازکردن گره از پای تولید کنندگان باشد.